بنده صاحب قدرت و اختیار در افعال خود است
خداوند متعال فعل بنده را سبب آن و این قرار داده است، چنانچه نوشیدن زهر را سبب بیماری و مرگ گردانیده است، لیکن گاهی آن را با خوردن تریاک دفع میکند، همینگونه موجبات و پی آمدهای گناهان را - که عذاب باشد- به وسیلهی توبه، اعمال نیک، و آفتهایی که به انسان میرسد، دفع میکند و اگر گفته شود: خلق نمودن فعل و عذاب کردن بسبب آن ستم است، این به منزلهی این گفته است که: خلق نمودن زهر، و پس کشته شدن بوسیلهی آن ظلم است، و دلایل یقینی دلالت کرده است که خداوند هر پدید آمده و حادث را آفریده است، و فعل بنده از جملهی پدید آمدهها و حوادث است، پس آنچه را که خداوند خواسته است بوده، و آنچه را که نخواسته نبوده است.
و اگر گفته شود: فعل به ارادهی بنده پدید آمده است، میگوییم: ارادهی بنده نیز حادث و پدید آمده میباشد و ناچار سببی داشته باشد و نیز میتوانیم بگوییم: فعل ممکن است، و وجود آن بر عدمش ترجیح ندارد مگر توسط مرجحی، و فاعل بودن بنده به آن حادث ممکن است، و ناچار باید محدث «پدید آورنده ی» مرجح داشته باشد، و در آن فرقی بین حادث و حادث دیگری وجود ندارد؟ توسط بعضی از مخلوقات آسیبهایی به بعضی دیگر میرسد- مانند بیماریها و دردها- و در آن حکمت خداوند نهفته است، پس اگر عذاب و کیفر در مقابل کردار اختیاری بنده باشد این ظلم بشمار نمیرود، زیرا در هر حادث- تا آنجایی که مربوط به خداوند میشود- حکمت او در آن نهفته است، اما تا آنجاییکه مربوط بنده میشود پس در آن عدل است، زیرا که خداوند او را به سبب فعلی که آن را مرتکب شده است عذاب کرده است، پس خداوند بر او ظلم نکرده بلکه خود او ظالم بوده است. اگر او را حکمرانی به سبب دزدیای که کرده است مجازات کرده دستش را قطع کند، و مال دزدی شده را به صاحبش باز گرداند پس آن حکمران عادل گفته میشود، و اگر آن دزد بگوید این مقدر شده بود که دزدی کنم، این دلیل منع کنندهی حکم آن حکمران شده نمیتواند، پس اگر خداوند ظالمیرا در مقابل گناهانش روز قیامت مجازات کند خداوند عادل است، و آن ظالم را این گفتهاش که: تو بر من آن گناه را مقدر ساخته ای، سودی نمیرساند، قضاء و قدر عذر توجیه کنندهی گناه شده نمیتواند، و اینکه خداوند خالق هر چیز است، در آن حکمت دیگری نهفته است، و این خلقت خداوند از جهت نهفته بودن حکمت در آن، نیک و خوب است.
ائمه مانند ثوری، اوزاعی، زبیدی و احمد بن حنبل این گفتهی بعضی را که «خداوند بندگان را مجبور ساخته است» بد دانسته و رد کردهاند، و گفتهاند: مجبور ساختن از ناتوان و عاجز میآید، مانند اینکه پدری دخترش را به آنچه نمیخواهد مجبور سازد، در حالیکه خداوند متعال آفریدگار اراده و مراد است، پس باید گفت: «خداوند بر چنان جبلت و سرشت خلق کرده است»، چنانچه در سنت چنین آمده است، و گفته نمیشود «مجبور ساخته است»، و پیامبر جبه اشج بن عبدالقیس گفت: «إِن فيك خلقين يحبهما الله: الحلم و الأناه» فقال: أخُلقين تخلقت بهما، أم جبلت عليما؟ قال: «بل جبلت عليهما» فقال: الحمد لله الذي جبلنى على خلقين يحبهما الله».
یعنی: «تو را دو عادت است که خداوند آنها را دوست میدارد و آنها بردباری و نرمیمیباشد» او گفت: آن دو اخلاقی است که من با آن عادت گرفته ام، و یا در جبلتم چنان خلق شده است؟ فرمود: «بلکه در جبلت شما آفریده شده است» پس او گفت: «خداوند را سپاسگزارم که در جبلت من دو عادتی را نهاده است که آنها را دوست میدارد.»
پس جهت خلقت خداوند دیگری است، و جهت امر و تشریعش دیگر، زیرا امر و تشریعش منحصر به آنچه است که برای بندگان سودمند باشد، در صورتیکه آن را بجا بیاورند، و زیانی به آنان نمیرساند، و آن بمثابهی دستور پزشکی است که بیمار را به آنچه به او سودمند است امر میکند و از آنچه که برایش زیانمند است باز میدارد، پس خداوند توسط پیامبرانش از سرنوشت نیک بختان و بدبختان خبر داده است، و به آنچه که به سعادت نیک بختی میرساند امر نموده از آنچه که بسوی بدبختی میکشاند باز داشته است. اما خلق و تقدیرش به خودش و به مخلوقاتش تعلق دارد، پس آنچه که در آن حکمتی برای عموم خلقش نهفته باشد آن را بجا میآورد، اگر چه در آن زیانی برای بعضی باشد، مثلی که خداوند باران را فرود میآورد، که در آن حکمت و رحمت است، لیکن در آن ضرر ضمنی نیز است زیرا خانههای بعضی به سبب آن سقوط میکند و بعضی را از سفر باز میدارد، و بعضی را از انحام دادن کارش باز میدارد. همچنان خداوند پیامبران را میفرستد که در فرستادن آنها رحمت و حکمت است، اگر چه بعضی از مردم با آمدن پپامبران زیانمند میشوند مثل اینکه ریاست بعضی سقوط میکند.
پس اگر بر کافری کفر را مقدر کرده باشد، آن را برای آن مقدر کرده است که در آن حکمت و مصلحت عمومینهفته است، و او را بخاطر این عذاب میکند که بسبب کردار اختیاری خود سزاوار کیفر شده است، و نیز بخاطر اینکه در عذاب نمودن او حکمت و مصلحت عمومیاست.