جنگ جمل و صفین آیا جنگ فتنه بود یا بغاوت؟
و قتال جمل و صفین از کدام قبیل است، آیا از قتال بغاۀ و یا قتال فتنه است که نشسته در آن از ایستاده در آن بهتر است؟ آنان که از صحابه و جمهور اهل حدیث میباشند میگویند قتال فتنه بوده. پس اصحاب معاویه هرگاه باغی باشند در صورتی که بیعت با علی نکردهاند، امری به قتال ایشان نیست. و اگر فرض کنیم که پس از قتال باغی شدند احدی یافت نشد که ایشان را صلح دهد و به اضافه رسول خدا ایشان را باغی نامید و در قول خود به عمار فرمود «تقتلك الفئة الباغية».این مباحث مورد بحث است: ولی به هیچ وجه به تکفیر ایشان بر نمیگردد. دیگر اینکه اگر جنگ با علی جنگ با رسول باشد خدا تکفل کرده که رسولان خود را یاری کند چنانکه در سورهی غافر آیهی ۵۱ فرموده ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾[غافر: ۵۱].
و در سورهی صافات آیهی ۱٧۱ و ۱٧۲ فرمود: ﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٧١ إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ١٧٢﴾[الصافات: ۱٧۱-۱٧۲]. بنابراین باید محارب رسول مغلوب گردد و حال آنکه چنین نبود و علی غالب نگردید، پس آن حدیث که میگوید جنگ با علی جنگ با رسول است، روشن میشود از مجعولات است، به خلاف خوارج که چون رسول خدا جامر به قتال ایشان نموده بود و از محاربین با خدا و رسول بودند مغلوب شدند، و محاربین قطاع الطریق و راهزنان میباشد و خدای. تعالی در سورهی مائده آیهی ۳۳ فرموده: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ﴾[المائدة: ۳۳]. و مقصود دزدان راه زن من باشد، و خدا فساد فردی را در این آیه مطرح نساخته، بلکه کوشش مداوم در فساد را با جنگ مداوم علیه خدا و رسول مطرح نموده است، و با اینحال ما آنان را کافر نمیشمریم و اگر کافر شمریم باید آنان را بکشیم [۲۰۸]
ابن مطهر حلی گوید: «به تحقیق بعضی از فضلا نیکو گوید که: از ابلیس بدتر کسی است که در اطاعت از او پیشی نگرفته، ولی در میدان عصیان با ابلیس میتازد و نیز گوید: بین علماء شکی نیست که ابلیس از عابدترین افراد با فرشتگان بود و به تنهایی عرش الهی را حمل میکرد و شش هزار سال به دوش میکشید سپس تکبر جست و مورد لعن شد. و معاویه همواره در شرک و عبادت بتها بود، تا آنکه اسلام آورد سپس از اطاعت خدا در نصب امیر المؤمنین به امامت تکبر ورزید، پس او بدتر از ابلیس است».
در جواب گوییم: در این سخنان جهل، گمراهی، و خروج از دین اسلام و هر دین دیگری، نهفته است، بلکه در این سخنان خروج از عقلی که حتی کافران آن را دارند میباشد، و این حقیقت بر کسی که در مورد این سخنان تدبر کند پوشیده نمیماند، زیرا ابلیس از تمام کفار کافرتر است و هرکس کافر شود همانا از اتباع او و مقتول دست اوست چنانکه خدا فرموده: ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٨٥﴾
پس چگونه یک نفر بدتر از او میشود. و اوست که امر به هر قبیحی میکند و آن را زینت میدهد، پس چگونه کسی بدتر از اوست آن هم از مسلمین و آن هم از صحابه رسول. و قول آنکه میگوید: «بدتر از ابلیس کسی است که در اطاعت از او بیشی نگرفته و در میدان معصیت با او بتازد»، این قول موجب میشود که هرکس معصیتی کند از ابلیس بدتر باشد. سپس میگوییم احدی از بشر با شیطان در تمام معاصی او نمیتازد. و تصور نمیشود که بشری در معصیت مساوی او باشد زیرا او با پروردگار خود عناد کرد و در مقابل او عرض اندام نمود. سپس برای اغوای خلق تا قیامت خود را مهیا نمود. به اضافه عبادت قبلی او به واسطه کفرش هدر شد. و آنکه گفته ابلیس عابدترین ملائکه و به تنهایی حامل عرش بوده و طاوس ملائکه لقب داشته و مکانی از آسمان و زمین را رها نکرده مگر آنکه در آن رکوع و سجود نموده، اینها تماما بنا بر نقل است، و آیه و حدیثی بر آن وارد نشده است. به اضافه این افتراء است که میگوید «بین علماء شکی نیست که فلانی بدتر از ابلیس است»، کدام عالمیاز علمای مسلمین از صحابه و تابعین و غیر ایشان چنین چیزی را گفته است؟! آیا آنکه در تفسیر اسرائیلیات چیزهای بیاصل مانند اینها را دیده، چگونه در ورق پارهای در بهتر بودن ابلیس از هر کسی از بنی آدم که خدا را عصیان کند به آن استدلال میکند؟! و صحابهی رسول را از آنان که ابلیس بهتر از ایشان است قرار میدهند. خدا و رسول او هیچگاه ابلیس را به وصف خیر یاد نکردهاند و او را از حاملان عرش قرار ندادهاند چه برسد به اینکه او به تنهایی حامل عرش باشد این خرافه و هذیان است، هیچگاه خدا و رسول ابلیس را به عبادت متقدمه و یا غیر آن مدحی نکردهاند و بعلاوه اگر او را عبادتی بوده به واسطه کفرش از بین رفت، و عملش هدر شد، ولی معاویه مانند دیگران از صحابه کفرش به واسطهی اسلام محو گردید. پس این قول خطاء است و اینکه معاویه و عثمان و برگزیدگان صحابهشمرتدند مانند قول خطای خوارج در تکفیر علیساست. و به گمان شما علی همیشه مغلوب مرتدین بود و با آنان زندگی مینموده و حسن خود را بر کنار و امر را به مرتدین واگذار نموده است، و بنابراین یاری خدا برای خالد بن ولید بهتر از یاری او برای علی بوده. به اضافه هرکس عصیان خدا کند برای تکبر از طاعت نیست.
گوید: «و بعضی از اهل سنت در تعصب چنان بالا رفتند تا آنکه معتقد به امامت یزید شدند با اینکه قتل حسین از او صادر شد، و زنان حسین را اسیر نمود و در بلاد بر شتران بیجهاز آنها را آورد در حالیکه زین العابدین در غل و زنجیر بود».
[۲۰۸] در حالیکه اگر راهزنان مرتکب قتل نشده باشند کشته نمیشوند، بلکه به تناسب جرمشان به تبعید تا قطع دست و پا محکوم میشوند.