معنی تحیز
و اما متحیز در لغت آن چیزی است که به سوی گیر خود جای گیرد، مانند قول خدای تعالی در سورهی انفال آیهی ۱۶ که میفرماید: ﴿أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ......ٱلۡمَصِيرُ١٦﴾[الأنفال: ۱۶].
یعنی: کسی که بهنگام جنگ به دشمن پشت کند گرفتار به غضب خدا شده مگر آنکه برای حملهای منحرف شود، و یا آنکه به گروهی از مؤمنین (برای کمک) ملحق شود و در میان آنان جای گیرد. و این متحیز ناچار به حیز و مکانی احتیاج دارد که به او احاطه دارد، ولی به خدای تعالی چیزی احاطه ندارد، پس در لغت متحیز نباشد، و اما اهل کلام اصطلاحشان در متحیز اعم از این است، آنها هر جسم را متحیز میدانند، در نزد ایشان هرچیزی که به سویش اشاره شود جسم است، پس در اصطلاح ایشان آسمانها، و زمین و آنچه که در آسمانها و زمین است متحیز نامیده میشود، و در لغت چنین نیست.
و مقصودشان از حیز امر عدمیاست، و مکان امر وجودی است، و با امر عدمیمخالف است. پس مجمع اجسام در چیز موجود نیست، پس در مکان نیست، و فخر رازی گاهی حیز را موجود و گاهی معدوم دانسته است، و به عقل و نقل معلوم است که خدا از خلق خود جداست زیرا او تعالی قبل از خلق آسمانها و زمین بوده پس بعد از اینکه آنها را خلق کرد یا او در آسمان و زمین داخل شده باشد، و یا بر عکس، که هر دوی این امر ممتنع است.