رد بر حلی در ادعای او که اگر خدا در مکان است حادث است
و اما اینکه گویی اگر جسم باشد، و یا در مکان باشد، محدث و حادث است، چه دلیلی بر این ادعا دارید؟ گویا شما دلیل گذشتگان خود از معتزله را کافی دانسته اید، که گفتهاند: اگر جسم باشد خالی از حرکت و سکون نیست، و این دو یعنی حرکت و سکون حادثند و آنچه از حوادث خالی نباشد حادث است، زیرا ممتنع است که حوادثی بدون اول باشد، و میگویند اگر علم، حیات، قدرت و کلام به او قائم باشد پس او جسم خواهد بود.
جواب این است که: اگر او را حی و علیم و قدیر میدانید و با این وصف او جسم نیست و یا اینکه شما نمیفهمید حی، قادر و عالمیرا مگر اینکه جسم باشد و اگر گفتهی شما درست باشد پس ممکن است که حیات، علم و قدرت داشته باشد، و از عالم جدا، و بالای عالم باشد و جسم هم نباشد؛ و اگر بگویید که جدای (منفصل) بلند، را نمیشناسم مگر اینکه جسم باشد، در جوابتان گفته میشود که حی «زنده» دانا، و توانایی نیز در عقل نمیگنجد مگر اینکه جسم باشد، و نیز اگر فرد فرد حادثات دائم و باقی نباشد لازم نمیشود که نوع حوادث دائم و باقی نباشد چنانکه خدای تعالی در سورهی رعد آیهی ۳۵ فرموده:
﴿أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ﴾. یعنی: «خوردنیهای بهشت و سایه آن دائم است.»
مقصود دوام فرد فرد نیست بلکه دوام نوع است.
و در سورهی توبه آیه ۲۱ فرموده: ﴿فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ٢١﴾
و در این آیه مقیم، مقیم نوع آن است.