در صورت اختلاف باید به قرآن و سنت رجوع گردد
پس روشن شد که در بارهی این لفظ آنچنان اختلافات لغوی، اصطلاحی، عقلی، و شرعی، وجود دارد، که خود این اختلافات بیانگر واجب بودن چنگ زدن به کتاب خداوند و سنت پیامبرش میباشد.
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ﴾[آل عمران: ۱۰۳].
«به ریسمان الهی (که قرآن است) چنگ بزنید و متفرق نشوید.»
و در سورهی اعراف آیهی ۳ فرموده: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ﴾یعنی «آنچه را که از جانب پروردگارتان برایتان آمده پیروی کنید.»
و در سورهی نساء آیهی ۶۱ فرموده: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا٦١﴾[النساء: ۶۱] «و چون به ایشان گفته شود به سوی آنچه که خدا نازل نموده و به سوی رسول بیایید منافقین را میبینی که از او اعراض میکنند اعراض بسیاری.»
ابن عباس گفته: خدا کفالت نموده برای کسی که قرآن را قرائت و به آن عمل نماید به اینکه در دنیا گمراه نشود و در آخرت بدبخت نگردد سپس قرائت نمود آیهی ۱۲۴ سورهی طه را که خدا میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا﴾[طه: ۱۲۴]. «هرکسی از قرآن اعراض کند برای او زندگی با فشار و تنگی است.» پس آن صفاتی که خدا و رسولش ثابت نموده ما نیز آن را ثابت میدانیم و آنچه خدا و رسول او نفی کردهاند ما هم نفی میکنیم، و در اثبات و نفی چه لفظاً و چه معنا به گفتار خدا و رسول چنگ میزنیم. اما الفاظی را که مخترعین و بدعتگزاران آنها را مورد نزاع خود گرفتهاند مانند جسم، تحیز، جهت ترکیب و تعین، نه نفیا و نه اتباتا به زبان نمیآوریم تا اینکه به ببینیم مقصود آنها چیست، اگر معنی صحیحی را اراده کرده که موافق نصوص است، آن را میپذیریم ولی از لفظ مجمل او پرهیز میکنیم مگر بهنگام حاجت و گفتگو با خصم که با آوردن قرائنی مراد روشن گردد بطوریکه اگر با آن لفظ سخن نگوییم نمیفهمد. اما اگر ارادهی معنی باطلی کرده باشد آن ضلالت است. و اگر حق و باطل را مخلوط کرده باشد آن را به خصم میشناسانیم و آن را از این جهت برای او تفسیر میکنیم، و اگر دو نفر بر معنایی متفق باشند و نزاع در دلالت داشته باشند پس هرکدام که موافق لغت باشد به جواب نزدیکتر است.