رد بر استدلال مذکور
گوییم: این دلیل باطل و سخن بیاساسی است، زیرا به مجرد ورود رسول خدا جاز سفر او معزول بود. و این دلیل تو مانند تارهای عنکبوت سست میباشد. به اضافه میگوییم بنابر قولی ابوبکر را پس از وفات خلیفه کرده بود. و هرکس عالم به احادیث باشد میداند که احادیث منقوله دلالت بر استخلاف ابوبکر دارد. و چیزی که دلالت بر استخلاف علی و یا عباس داشته باشد در آنها نیست، به اضافه در زمان حیات هر امام و زمامداری مکلف است که نایبی در غیاب خود داشته باشد، و اما پس از موت تکلیف او قطع شده است، چنانکه خداوند از زبان حضرت مسیح در آیهی ۱۱٧ سورهی مائده میگوید: ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧﴾یعنی: «من طبق وظیفه مادامیکه در میان ایشان بودم نظارت داشتم و چون مرا وفات دادی تو خودت مراقب بر ایشانی و تو بر هرچیزی گواهی»و تو که میگویی از مدینه او را عزل نکرده کلام باطلی است «که باید رسول خدا در برگشت از تبوک زیر امارت او بماند و از رعیت او گردد» زیرا رسول خدا جهرکس را در هر سفری جانشین میکرد چون برمیگشت خود بخود او معزول بود، دیگر احتیاجی به عزل نبود، به اضافه پس از برگشت از تبوک علی را به یمن فرستاد و سپس موسم به حج فرستاد برای قرائت آیات اول سورهی برائت و در تحت امارت ابوبکر بود [۳۵۵].
[۳۵۵] پس علی در امارت مدینه باقی نماند ولی این علامه که اعلم شیعیان است مهملاتی بهم میبافد که یک نفر بیکار باید مهملات او را جواب دهد به اضافه این به اصطلاح علامه هرچه در آیات گفته در منهج احادیث نیز تکرار نموده است.