فصل چهارم: در امامت باقی اثنی عشر
گوید: «برای ما در امامت اثنی عشر طرقی است: یکی از آنها نص است که شیعه در بلاد خلفا از سلف از پیغمبر جنقل کردهاند که به حسین گفت، این امام پسر امام و پدر نه امام که قائم ایشان نامش مانند نام من و کنیهی او کنیه من است بر میکند زمین را از عدل چنانکه بر شده از جور و ظلم».
جواب: اول این دروغ بر شیعه است. زیرا شیعه هفتاد فرقه است و هیچکدام چنین نصی نقل نکرده جز متاخرین شیعه اثنی عشری نه متقدمین ایشان. و بیشتر فرق شیعه این را مانند ما تکذیب میکنند. و زیدیه تمامشان این نص را تکذیب میکنند در حالیکه زیدیه عاقلترین و داناترین و بهترین فرق شیعه میباشند. و همانا این نص از اختراع متأخرین است که چون حسن بن علی العسکری پس از دو صد پنجاه از وفات رسول خدا وفات کرد و فرزندی نداشت. عدی از اصحاب که فرقهی پانزدهمین از فرق اصحاب او بودند، این دروغ را جعل کردند برای اینکه دکان وجوهاتی که برای امام حسن عسکری میآمد تعطیل نشود، آمدند این فکر و این اختراع را کردند که او فرزندی دارد و از شیر خوارگی غایب است، و برای او نایبی است که وجوهات شیعه را تعیین کرده و شیعه باید وجوهات را به آن نایب بدهند، و این قضیه پس از دویست و پنجاه و پنج سال که از هجرت گذشته بود عنوان شد [۳۸۲].
و علمای اهل سنت و ناقلین آثار رسول خدا جکه چندین مقابل شیعه هستند تماما میدانستند که قطعا این دروغ بر رسول خدا جاست. و در اینمورد همیشه برای مباهله با شیعه حاضر بودهاند. به اضافه شرط تواتر این است که تواتری موجب علم از زمان رسول خدا جتا زمان ما وجود داشته باشد در حالیکه از این نصوص کسی قبل از وفات عسکری خبر نداشت، و احدی قائل به امام منتظر نبود. و مدعیان نص فقط مدعی بودند که نص بر علی داریم، اما نص اثنی عشر و آیندهای بنام حجت منتظری که معدوم و موهوم است نبود و احدی نقل نکرده است. پس ادعای تو که متواتر است کجاست؟ بلکه متواتر اخباری است که در فضائل خلفای چهارگانه آمده و قبل از ظهور امامیه بوده و بسیاری از آن را قرآن تصدیق میکند، و اما نص مدعی بر علی در اواخر خلافت علی از عبدالله بن سبأ و پیروان او پیدا شد. و آنچه ما از حال اهل بیت دانستهایم این است که آنان مدعی نص نبودند مانند جعفر بن محمد و پدرش و جدش علی بن الحسین و پدر او هیچکدام چنین ادعایی نداشتند مثلا زید بن علی به شیطان الطاق در محضر امام صادق میگوید که پدرم چنین ادعایی نداشت، و خود شیعه این قضیه را نقل کردهاند [۳۸۳]
و در صحیحین آمده از جابر بن سمره که شنید از رسول خدا جکه میفرمود: «همواره امر مردم با عزت گذر است مادامیکه دوازده مرد والی ایشان باشند» سپس کلمهای بر زبان آورد که بر من پنهان بود، پس از پدرم سؤال کردم از آن کلمه؟ گفت فرمود: «كلهم من قريش».پس مقصود از این کلام اثنی عشر رافضه نبود و جایز و صحیح نیست که آنان مراد باشند زیرا به عقیدهی رافضه در مدت آن دوازده نفر امر امت فاسد و ریاست بدست ستمگران و بلکه کافران بوده و اهل حق عزیز نبودند بلکه ذلیلتر از یهود بودهاند و نیز نزد شیعیان ولایت منتظر تا آخر روزگار دائمیاست.
رافضی گوید: «از ابن عمر روایت شده که پیغمبر جفرمود: «در آخر الزمان مردی از فرزندانم خروج میکند که نام او نام من و کنیه او کنیه من است، زمین را از عدل پر میکند چنانکه از جور پر شده» پس او مهدی است».
در جواب گوییم احادیثی که بر خروج مهدی احتیاج کرده میشود صحیح است. و احمد بن حنبل و ابوداود و نیز ترمذی از ابن مسعود حدیث مرفوعی روایت کردهاند که رسول خدا جفرمود: «لو لم يبق من الدنيا إلا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجل من أهل بيتي يواطى اسمه اسمي واسم ابيه اسم أبي يملا الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جورا وظلمًا»و ابوداود و ترمذی حدیثی از طریق ابی سعید که فرمود: «المهدي من عترتي من ولد فاطمه»و از علی روایت کرده که رو به امام حسن نمود و گفت: «سيخرج من صلبه رجل يسمي باسم نبيكم يشبهه في الخلق ولا يشبهه في الخلق يملأ الأرض قسطاً»و حدیث ضعیف دیگری آمده که: «لا مهدي إلا عيسى بن مريم»و معارض با احادیث فوق نیست. در احادیث فوق چنانکه ملاحظه میشود میگوید اسم او محمد بن عبدالله است. پس این احادیث رد است بر آنکه گمان کرده آن مهدی منتظر محمد بن الحسن است. به اضافه دلالت دارد که از فرزندان امام حسن است نه امام حسین و باطنیه ادعا کردهاند که او همان است که مهدیه را بنا کرده، همانا او از فرزندان میمون قداح بوده، پس ادعا کردند که میمون همان فرزند محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق است که مذهب اسماعیلیه به او منسوبست و آنان کفاری هستند که مذهبی مرکب از مجوسیت و فلسفه و صابئه دارند و اظهار تشیع نیز میکنند.
و در مورد ایشان گروهی از علماء تألیفاتی دارند مانند پسر باقلانی و قاضی عبدالجبار و غزالی. . . و این محمد بن عبدالله بن تومرت بربری است که به او نسبتی درست کردهاند که به امام حسین پسر علیبمیرسد و او را لقب به مهدی دادهاند که او دعوی عصمت کرد [۳۸۴].
رافضی گوید: «ما بیان کردیم که در هر زمانی واجب است امام معصومیباشد و غیر اینان به اجماع معصومینیست».
جواب این است که ما قبول نداریم که در هر زمانی معصومیباشد چنانکه گذشت. این اجماعی که ادعا کردهاید در بین غیر رافضه وجود ندارد. سپس میگوییم خیلی خوب. این معصومیکه شما ادعا کردهاید در این زمان که هزار سال است اثری از او نیست. بلکه یک نفر قاضی خوب و یا والی نیکو بیشتر از او فایده دارد. آیا چه منفعتی برای چنین وجودی اگر موجود باشد؟!! و حال آنکه معدوم و موهوم است!! آیا چه لطفی و چه نفعی برای شما از او حاصل شده؟! و چه مصلحتی به امتها رسیده، از قدیم و جدید همیشه نزد شما مفقود و نزد ما معدوم بوده [۳۸۵].
[۳۸۲] یکی از اصحاب امام حسن عسکری و از علمای بزرگ شیعه بنام سعد بنام سعد بن عبدالله الأشعری القمیکتابی نوشته بنام فرق الشیعه و در آنجا ذکر میکند که اصحاب امام حسن عسکری پس از فوتش پانزده فرقه شدند. یک فرقه که همین فرقه ۱۲ امامیباشد منشأ قول غیبت فرزند او شدند و اثنی عشریه و امامیه را بوجود آوردند و گفتند او فرزندی داشته ولی ما ندیدیم. و چون برادر محترم امام حسن عسکری بنام سید جعفر بن علی که وارث امام حسن عسکری بود مدعی امامت نبود و میگفت برادر من فرزندی نداشت، شما این چه دکانی است باز کردهاید او را کذاب خواندند و هو کردند که کسی به سخن حق او گوش ندهد و او را معروف کردند به جعفر کذاب. بهر حال از کتب شیعه و روایاتی که در آن کتب است کاملا و بطور روشن معلوم میشود که خود ائمهی گذشته یعنی علی نقی و پدران او مانند جعفر بن محمد و دیگران هیچکدام نمیدانستند که ائمه دوازده نفراند و لذا اصحاب هریک از این ائمه مکرر میپرسیدند که امام و مرجع ما پس از شما کیست؟! و ائمه یا متحیر میماندند و جواب نمیداند و یا گاهی یک نفر را معین میکردند که گاهی آن فرزند که معین کرده بودند قبل از خود امام وقت فوت میشد و معلوم میشد که او امام و مرجع بعدی نیست مانند اینکه امام صادق فرزند خود اسماعیل را برای امامت معین کرد و امام دهم حضرت علی نقی فرزند خود سید محمد را برای امامت پس از خود معین کرد، و اتفاقا هردو در زمان حیات پدرشان وفات کردند، دلیل دیگر بر عدم نص اینکه اصحاب خاص و خواص ائمه نمیدانستند که ائمه دوازده نفراند و از این نصوصی که ادعا میشود خبری نداشتند، یعنی آن نصوصی که امامیه جعل کرده که هریک از این دوازده نفر را بنام و نام پدر معین کرده اصحاب خاص آن ائمه نشنیده و نمیدانستند و لذا مکرر از این ائمه یعنی امام صادق و سایر امامان خود میپرسیدند امام پس از شما کیست؟!!! و به اضافه سادات و فرزندان علی و حسنین که هریک قیام کردند و مدعی امامت شدند اگر میدانستند که فقط دوازده نفر را پیغمبر جباسم و رسم برای امامت معین کرده دیگر قیامینمیکردند. و اگر کسی از بزرگان اهل بیت این موضوع را میدانست به ایشان تذکر میداد در حالیکه تذکر ندادند. معلوم میشود این نصوص را یک عده کذاب جعل کردهاند. کسانی که در این مورد توضیح بیشتر خواسته باید رجوع کنند به کتاب بررسی نصوص امامت، اثر قلمداران، و یا کتاب رد بر کافی کلینی یعنی کتبا بت شکن از مترجم. [۳۸۳] به تنقیح المقال ممقانی جلد اول صفحه ۴٧۰ مراجعه شود. [۳۸۴] به هر حال کسانی که ادعای مهدی بودن کردند بسیار بودند و از بعضی ایشان نیز نفع مورد مدح حاصل شد و بعضی ایشان مورد مذمت اند، ولی از مهدی رافضه که خبر واثری از او نیست واحدی از وی نفع دنیا و آخرت نبرده بلکه شر و فسادی از اعتقاد به وجود او حاصل شده که جز خدا کسی نمیداند، پس آن کسانی که ادعای مهدی بودن داشته و بعضی از آنان منافع مورد مدحی داشتند از مهدی رافضه بهترند باید دانست که برای بر هم زدن خلافت خلفای اموی و عباسی، گاهگاهی حدیثی نیز جعل میکردند از جمله آنکه شخصی «قائم» یعنی قیام کننده خواهد آمد و با شمشیر شما را از بین میبرد. [۳۸۵] اصلا نفعی نداشته نه خیابانی را آسفالت کرده نه کارخانهای را به راهانداخته و نه میکروبی کشف کرده و نه اختراع و اکتشافی نموده و نه حق مظلومیرا از ظالمیگرفته است»!! مترجم.