فصل پنجم: زبان درازیهای شیعه در امامت صدیق و فاروق و ذی النورین
رافضی گوید: «کسانی که قبل از علی بودند امام و زمامدار نبودند به چند وجه».
گوییم: شما منکر بدیهیات شده اید، آنان ائمه و زمامداران صالحی بودند که خدا به وسیلهی ایشان بلاد کفر و اقالیم جهان را به روی مسلمین باز کرد و همه جا را فتح نمودند و مسلمانی مخالف این بدیهیات نیست مگر گروهک رافضه، این مطلب قطعی و بدیهی است. و ممکن نیست عاقلی و یا مرد با انصافی بدلیل ظنی و یا بدلیل خیالی که نزد خودش بافته و قطعی دانسته باشد آن را رد کند. اما قطعی ممکن نیست با قطعی دیگر تناقض داشته باشد و اما ظنی معارضه با قطعی نمیکند. و این رافضی عیبجو دلیل او یا نقلی است که صحت آن معلوم نیست و یا دلالت بر امامت ائمهی خودش ندارد. و هرکدام باشد صلاحیت معارضه با معلوم قطعی ندارد و برای ما لازم نیست که جواب دهیم.
رافضی گوید: «از جمله قول ابوبکر است که گفت مرا شیطانی است که مرا فرا میگیرد پس اگر مستقیم بودم مرا یاری کنید و اگر کج شدم مرا راست کنید و از شأن امام کامل نمودن رعیت است چگونه از رعیت کمال میجوید؟».
گوییم: آنچه روایت شده این است که گفت: مرا شیطانی است که عارضم میشود یعنی غضب، و دیگر اینکه گفت مرا اطاعت کنید مادامیکه خدا را اطاعت کنم پس هرگاه عصیان کردم برایم طاعتی بر عهدهی شما نیست. و این گفتار مدح و بهترین مدح اوست که میترسید از غضب و یا از وسوسهی شیطان تا بر کسی تعدی کند [۳۸۶].
و در صحیحین آمده که پیغمبر جفرمود: «قاضی قضاوت نکند بین دو نفر در حال غضب» وقتی چنین باشد حاکم باید بیشتر مواظب باشد که در حال غضب حکومت نکند و غضب حالت شیطانی است که عارض تمام بنی آدم حتی انبیاء میشود. حتی اینکه رسول خدا جسید ولد آدم فرمود: «همانا من بشری هستم غضب میکنم مانند سایر افراد بشر». و این حدیث متفق علیه است. و در صحیح مسلم آمده که دو مرد بر رسول خدا جوارد شدند و او را به غضب آوردند و آن جناب هردو را نفرین کرده و دشنام داد.
پس کسی که ابوبکر را نافرمانی کرده او را احراج کند و او را از حالت طبیعی خارج کند جایز است که او را ادب کند چنانکه برای علی نیز جایز است. و در حدیث صحیح از ابن مسعود از رسول خدا جآمده که فرمود: «احدی از بشر نیست مگر اینکه به او قرینی از جن موکل است یعنی شیطانی، عرض کردند یا رسول الله بر تو همچنین وکیل است؟ فرمود: بر من نیز میباشد، مگر اینکه خدا مرا بر او یاری کرده و تسلیم من شده در صحیح از عایشهلاز رسول خدا جمانند آن نیز روایت شده است». و قول ابوبکر که اگر کج شدم مرا راست کنید از کمال تقوی و عدل و انصاف اوست. و تو رافضی که گفتی شأن امام تکمیل رعیت است پس چگونه تکمیل را از رعیت میطلبد. گوییم: نه امام مردی را تکمیل میکند و نه مردم امام را تکمیل میکنند، بلکه همه باید با یکدیگر در پرهیزگاری و نیکوکاری همکاری کنند تا خدا ایشان را به کمال توفیق دهد، و همانا تکمیل از جانب خدای غنی بالذات است که به احدی محتاج نیست. و به تحقیق رسول خدا جبا اصحاب خود مشورت میکرد و به رأی ایشان عمل مینمود.
رافضی گوید: «و از آن جمله قول عمر است که گفت بیعت ابوبکر عجله بود خدا شر آن را حفظ کرد، پس هرکس بمانند آن رجوع کند او را بکشید، و این موجب طعن است».
گوییم: لفظ و عبارتی که عمرسگفته این است که در صحیحین آمده که خبر به او رسید که قائلی میگوید اگر عمر بمیرد با فلانی بیعت میکنم، پس عمر گفت البته کسی مغرور نشود به قول او همانا بیعت ابوبکر عجله بود و تمام شد و لیکن خدا از شر آن نجات داد و در میان شما کسی نیست که مانند ابوبکر مورد توجه باشد.
[۳۸۶] در بین تمام زمامداران خودکامه دیده نشده کسی که متملقین و چاپلوسان: ثناخوانان را دور خود جمع نکند و مغرور به تملق اطرافیان نشود. ا لآن در ایران یک امام و زمامداری پیدا شده که هزاران نفر متملق را در دربار خود نگاه داشته که هر وقت سخنرانی کند همه فریاد راه بیاندازند و دم درست کنند که روح منی فلانی روح منی فلانی. با اینکه ادعای تقدس و اعلمیت و نایبیت بحق دارد اما اگر زمامدارای بگوید من ممکن است بلغزم و اشتباه کنم شما اشتباه مرا بگویید نه اینکه هرچه کردم و یا هرچه گفتم بله قربان بله قربان اطاعت بگوید این بزرگترین شایستگی و فروتنی و عدم غرور است. گویا اینان نمیدانند که بجز انبیاء که در حد وحی اشتباه نمیکنند سایر افراد بشر از لغزش و اشتباه مصون نیستند و باید به کمک مردم از انحراف و لغزشها مصون بمانند و تا مردم نظارت بر امور زمامدارانشان نکنند کارشان اصلاح نخواهد شد.