دلیل چهارم حلی و رد بر آن
گوید: «برهان چهارم قول خدای تعالی: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢﴾[النجم: ۱-۲] فقیه علی بن مغازلی شافعی به اسناد خود از ابن عباس روایت نموده که گفت من با گروهی از بنی هاشم نزد پیغمبر نشسته بودیم که ناگاه ستارهای از آسمان پایین آمد، پس رسول خدا جفرمود کسی که این ستاره در منزل او فرود رود او وصی بعد از من است پس ناگاه آن ستاره در منزل علی افتاد، گفتند یا رسول الله در حب علی گمراهی، پس خدا نازل نمود ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١﴾الخ».
گوییم: این خبر از روشنترین دروغها است و بر خدا دروغ بستن و قولی بلا علم است که خدای تعالی فرموده: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٣﴾[الأعراف: ۳۳] و در سورهی نساء آیهی ۱٧۱ فرموده ﴿وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ﴾[النساء: ۱٧۱] و در سورهی اسراء آیهی ۳۶ فرموده: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ﴾که هرکس به حدیثی احتجاج میکند بر اوست که صحت آن را بداند و به اجماع و نص سخن و قول بدون علم حرام است پس قبل از استدلال باید عالم بود. و هرگاه آن را حجت بر غیر میکند بر اوست که صحت آن را بیان کند و چون فهمید که در کتابی دروغ وجود دارد اعتماد بر صرف بودن در آن کتاب، مانند اعتماد به شهادت فاسقی است که راست و دروغ میگوید و لذا ابن جوزی این حدیث را در مجعولات شمرده با اینکه بعبارت دیگر از محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از ابن عباس نقل کرده که گفت چون پیغمبر جرا به آسمان هفتم عروج دادند و عجائبی خدا به او نشان داد چون صبح شد حدیث نموده و اهل مکه او را تکذیب کردند پس ستارهای از آسمان سقوط کرد و پیغمبر جفرمود در خانهی هرکس این ستاره بیافتد او خلیفهی من بعد از من است پس ستاره در خانهی علی افتاد و اهل مکه گفتند محمد گمراه شد و شیفتهی اهل بیت خود و مائل به سوی پسر عمویش گردید پس نازل شد ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢﴾[النجم: ۱-۲] ابن جوزی گفته: ساختگی است چه قدر خنک است آنکه این را وضع کرده و در سند آن ظلماتی است، از جمله ابوصالح و هم کلبی و محمد بن مروان سدی است و متهم به ساختن این حدیث کلبی است، ابوحاتم بن حبان گفته کلبی از کسانی است که میگوید علی نمرده و به دنیا بر میگردد و اگر ابری را ببیند گوید امیرالمومنین در میان آن ابر است، گوید احتجاج به حدیث او صحیح نیست و عجب از کسانی است که از جعل این حدیث غافلند و چگونه چیزی را ترتیب دادهاند که معقول نیست از اینکه ستارهای در خانهای بیافتد و بماند تا دیده شود و از ابلهی این حدیث را به ابن عباس نسبت دادهاند در حالیکه ابن عباس زمان معراج رسول جدو ساله بوده است، و هرگاه این حدیث در تفسیر معروف کلبی نباشد معلوم میشود پس از او وضع شده است [۳۲۴]. بعلاوه اگر نزول ستاره برای تعیین خلافت علی است باید در اواخر عمر پیغمبر جاین نزول صورت گیرد چنانکه دربارهی غدیر خم ادعا نمودهاند. اما هرگز ستارهای به زمین نیفتاده نه در مکه و نه در مدینه و نه در غیر آنها. و چون خدا رسول خود را مبعوث نمود افتادن شهاب زیاد شد و با اینحال کسی مانند این افتراء را روایت نکرده و ستارهای فرود نیامد. به اضافه اگر چنین جریانی واقع شده بوده، دیگری محتاج به وصیت روز غدیر خم نبود.
[۳۲۴] هرکس این روایت را جعل نموده بسیار نادان بوده است، زیرا علی در مکه خانهای نداشت که ستارهای در آن سقوط کند. و بعلاوه اگر چنین ستارهی با عظمتی سقوط کند تمام اهل زمین از این سقوط مطلع میشوند و در تاریخها نوشته میشود چگونه ستارهی با عظمتی سقوط کرده و راوی آن فقط ابن عباس است که در آن وقت طفلی دو ساله بوده است. از این گذشته ستارهای که چندین هزار مرتبه از کرهی زمین بزرگتر است اگر نزدیک به زمین شود زمین و اهلش را از بین میبرد، در اینصورت چگونه در خانهی محقری سقوط میکند، بسیاری از عالم نمایان شیعه حکایت سقوط ستاره را در خانهی علی روایت کردهاند که علی وعدهی دیگری از فاطمه زهرا خواستگاری کردند، و پیغمبر فرمود امشب ستارهای به زمین میآید در خانهی هرکس وارد شد شوهر زهرا او خواهد بود معلوم میشود این کذابان فقط به فکر غلو دربارهی امام خود بودهاند و هرچه خواسته بهم بافتهاند.