رد بر دلائل حلی به افضلیت و احقیت علیسبر امامت و بطان استدلال او
گوییم: اول صحت این نقل را مطالبه میکنیم و صرف اینکه ثعلبی و امثال او آن را نقل کردهاند فایدهای ندارد زیرا ثعلبی سند صحیحی بدست نداده است. ثعلبی در نقل خود امور باطلی از اسرائیلیات آورده که قابل قبول نیست اگر چه او در نقل باطل تعمد نداشته است، و آنچه ثعلبی در اینجا آورده است به اتفاق اهل علم به حدیث و سیره دروغ است و مرجع در این باب چنین دانشمندانی نمیباشند.
دوم: پیغمبر جچون هجرت کرد برای قریش در جستجو و طلب علی غرضی نبود بلکه مطلوب ایشان فقط پیغمبر و ابوبکر بود، و لذا اعلان کردند هرکس این دو نفر را دستگیر کند دیهی آنان را به او میدهیم و یا صد شتر و دویست شتر به او داده خواهد شد. این صحیح است نه آنطوری که شما نوشتهاید پس علی را بر فراش خود گذاشت تا مشرکین گمان کنند که پیغمبر جدر خانه است و به طلب او نپردازند.
و چون صبح کردند علی را یافتند و ناامید شدند و علی را اذیت نکردند بلکه از او از رسول خدا جسؤال کردند؟! او گفت من علمیبه او ندارم. در چنین موردی برای احدی خوف معنا نداشت، بلکه خوف برای پیغمبر جو صدیق بود. و اگر دربارهی علی غرضی داشتند او را نیز اذیت میکردند پس چون او را اذیت نکردند این دلیل است بر اینکه دربارهی علی غرضی نداشتند و آنکه دفع از خود میکرد و عقب رسول خدا جبود و رسول خدا جرا مخفی و خود را فدای رسول جمیکرد و دیده بان رسول بود، همانا ابوبکر بود.
سوم: بسیاری از اصحاب خود را فدای رسول خدا جدر جنگها کردند بعضی از ایشان در حضور رسول خدا جکشته شدند و برخی از ایشان مانند طلحه دستشان شل شد و این فداکاری بر تمام مؤمنین واجب است و منحصر به علی نیست، و در سیرهی ابن اسحاق آمده که جبرئیل نزد رسول جآمد و گفت امشب بر فراش خود خواب مکن، پس چون مدتی از شب گذشت مشرکین بر درب خانهی او جمع شدند و در کمین او بودند تا بخوابد و بر او هجوم برند، چون رسول خدا جاجتماع ایشان را دید به علی فرمود بر فراش من بخواب و چادر مرا بر خود بینداز، به درستی که هیچ آسیبی از ایشان به تو نخواهد رسید. و از محمد بن کعب قرظی نقل شده که گفت: چون جمع شدند ابوجهل در میانشان بود، گفت محمد گمان میکند اگر شما پیرو او شدید سلاطین عرب و عجم خواهید شد، سپس بعد از موت برای شما بهشتهایی است مانند باغهای اردن و اگر پیرو او نشوید همه کشته میشوید و پس از مرگ برای شما آتش است که در آن میسوزید. گوید پس پیغمبر جبیرون آمد و مشتی از خاک گرفت و فرمود آری چنین میگویم و تو یکی از ایشان هستی و خدا چشمان ایشان را گرفت که او را ندیدند و مردی از ایشان نبود مگر اینکه خاک بر سر او نهاده شد. سپس به جایی که خواست رفت. پس رهگذری آمد و گفت در اینجا چه انتظار میکشید؟ گفتند در انتظار محمدیم گفت خدا شما را ناامید کرد او خارج شد و مردی از شما را نگذاشت مگر خاک بر سر شد، و نظر کردند و خاک را دیدند. سپس سر به درون میکردند و علی را بر فراش میدیدند و میگفتند و الله این محمد است که خوابیده با چادر خود، پس ماندند تا صبح کردند و علی برخاست پس گفتند آنکه دیشب ما را خبر داد راست گفت و خدا نازل نمود: ﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَۚ وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ٣٠﴾[الأنفال: ۳۰] یعنی: «و (ای پیامبر بیادآر) آنگاه که کافران نسبت به تو مکر کردند تا حبس کنند تو را یا بکشند تو را یا اخراج کنند تو را، و ایشان مکر میکردند و خدا مکر مینمود (یعنی جزای مکرشان را داده و حیله هایشان را بینتیجه میگذاشت) و خدا بهترین خفیه تدبیر کنندگان است».
پس اینجا واضح گردید که رسول خدا جبه علی وعده داد که به او مکروه و گزندی نخواهد رسید و او به قول رسول صادق اطمینان نمود.
سپس آنچه وارد کردهای هذیان و باطل است خصوصاً صحبت جبرئیل و میکائیل و برادری و عمرهای ایشان، سپس برادری پیغمبر جبا علی که صحیح نیست و با همه اینها اگر برادری بوده در مدینه بود نه در مکه، چنانکه ترمذی روایت کرده که برادری پس از هجرت بوده است. بنابراین به اتفاق اهل نقل ایثار به حیات و فدایی که گفتی در کار نبوده است.
چهارم: قول خدای تعالی: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ﴾[البقرة: ۲۰٧] در سورهی بقره است. و سورهی بقره به اتفاق از سورههای مدنی است و مربوط به قضایای مکه و قبل از هجرت نیست. و گفته شده که این آیه در حق صهیب نازل شده چون خواست هجرت کند او را مشرکین طلبیدند و او مال خود را به ایشان عطا کرد و به مدینه آمد، پس رسول خدا جبه او فرمود: «ای ابا یحیی معاملهی با سودی کردی» و این قصه دربارهای از تفاسیر ذکر شده است و این ممکن است زیرا صهیب از مکه به مدینه هجرت نمود. از قتاده نقل شده که گفت آیه در حق مجاهدین مهاجرین نازل شده است. و عکرمه گوید نازل شده دربارهی صهیب و ابوذر هنگامیکه کفار پدر ابوذر را گرفتند و او گریخت و بر رسول خدا جوارد شد و اما صهیب مال خود را داد سپس برای هجرت خارج شد، پس در بین راه منقذ بن عمیر بن جدعان راه را بر او بست پس او باقی مال خود را که به همراه داشت همه را به منقذ داد تا اینکه آزاد و رها گردید. و مفسرین دیگر گفتهاند که مقصود از آیه هر کسی است که در طاعت خدا و جهاد در راه خدا و امر به معروف خود را به خطر بیندازد و این قول به عمر و ابن عباس نسبت داده شده اگر چه سبب نزول آیه صهیب بوده است. آری لفظ آیه مطلق است، هرکس خود را برای طلب رضای خدا بفروشد داخل در این آیه است و اهل بیعت الرضوان با رسول خدا جبیعت بر موت خود نمودند و مشمول این آیه میباشند. بهر حال آیه مطلق است و در آن تخصیصی نیست، پس هرکس برای رضای خدا جان خود را در خطر بیندازد داخل در آیه است و از همه سزاوارتر به این آیه که در آن داخل میشوند همانا رسول خدا و ابوبکر میباشند که در راه خدا جان خود را فروختند و هجرت کردند و حال آنکه دشمن از هر طرف در تعقیب ایشان بود.
بدون شک فضیلتی که برای ابوبکر در قضیهی غار و هجرت او با رسول جحاصل شده مخصوص اوست و این برتری برای احدی از خلفاء چه عمر و چه عثمان و چه علی و چه غیر ایشان نیست. پس او امام است و این دلیل است که دروغ در آن نیست که خدای تعالی در سورهی توبه آیهی ۴۰ فرموده: ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾[التوبة: ۴۰] یعنی: «اگر محمد را یاری نکنید به تحقیق خدای تعالی او را یاری کرد هنگامیکه کفار او را از مکه خارج کردند در حالیکه او دومیدو نفربود وقتی که آن دو نفر در غار بودند وقتی که به رفیق خود میگفت غصه مخور، محزون مباش که خدا با ماست»کجا چنین خصوصیتی به صریح قرآن برای غیر صدیق است. و البته حفظ جان پیغمبر جبرای همه واجب است و این بزرگان صحابهاند که برای حفظ جان پیغمبر جگاهی گرفتار کتک و گاهی گرفتار زخم و گاهی دچار قتل میشدند. و کسی که برای پیغمبر جفداکاری کند و دچار اذیت و آزار شود. افضل است که کسی که در فداکاری اذیتی نبیند. و علماء و محققین گفتهاند آنچه از فضائل صحیح برای علی ذکر شده، پس صحابه دیگر نیز در چنان فضائل با او شریکند. به خلاف فضائل ابوبکر که اکثر فضائل او از خصائص او و مخصوص او میباشد که کسی در آنها با او شرکت ندارد. و شرح این مطلب در موضع خود مبسوط است.