بطلان دلیل مذکور و رد بر آن
گوییم: آقای حلی قبل از همه باید صحت روایتش را ارائه دهد زیرا به مجرد روایت مومئی خطیب خوارزم دلیل بر ثبوت صحت نیست. چگونه صحیح خواهد بود و حال آنکه او تألیف خود را پر کرده است از مجعولات و دروغها و افتراءاتی که محدث راستگو تعجب میکند چگونه او چنین چیزهایی را جمع نموده است و هرکس در آنچه این خطیب جمع نموده تأمل نماید خواهد گفت: سبحانك هذا بهتان عظیم. و آنکه خبیر به اخبار و ماهر در آثار باشد، ناچار میداند که چنین اخباری را دروغ گویان پس از گذشت عصر صحابه و تابعین ساختهاند. و چنین احادیث دروغ و افترایی را به رسول خدا جنسبت دادهاند.
ثانیا: ما به تواتر دانستهایم که مهاجرین و انصار خدا و رسول او را دوست میداشتند و رسول خدا جنیز ایشان را دوست میداشت و اکرام مینمود، و اعتقاد ما در اینمورد بهتر و برتر است از علم به این اخبار بافته شده، و به اتفاق بزرگواران پس از رسول خدا جابوبکر امام بود، آیا به واسطهی اخباری که درجهاش از اخبار آحاد کمتر است و ناقل صادقی در آنها دیده نمیشود میتوان از تواتر متیقن صرفنظر نمود. چگونه ما به واسطهی اخباری که صدق آنها معلوم نیست از علم یقینی صرفنظر کنیم؟ در حالیکه ما میدانیم آن اخبار دروغ است و اهل حدیث متفقند که این از بزرگترین دروغها میباشد و لذا در کتب مورد اعتماد یافت نمیشود و همه ائمهی حدیث به بطلان آن یقین دارند و شهادت میدهند. و از اخباری است که در کتاب معتمدی به سند معتبری یافت نشده است (قسمتی از این اخبار ضد کتاب خدا و قسمتی ضد سنت رسول و قسمتی ضد عقل و قسمتی ضد تاریخ است.)
سوم: این کتاب خداست که در آیات بسیاری شهادت میدهد که خدا از مهاجرین و انصار راضی است و ایشان را دوست میدارد مانند آیهی ۱۰۰ سور توبه که میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾و مانند آیهی ۱۸ سورهی فتح و آیهی ۸ سورهی حشر و آیهی ۱۱٧ سورهی توبه و امثال آن. چگونه نص قرآن را به اخبار واهی و دروغ رد کنیم؟!.
چهارم: طعن به علی، و علی را تکذیب کننده خدا و رسول شمرده است مثلا این که میگوید کسی که دربارهی خلافت علی دشمنی کند کافر است، اگر طبق این خبر کافرند خود علی بموجب این خبر عمل نکرده بلکه آنان را مسلمان قرار داده و بدترین دشمنان او خوار بودند که با او جنگ نمودند و با آن هم به کفر آنان حکم نکرد. بلکه اموال آنان را حرام دانست و اسیران و اموال ایشان را محترم شمرد. و چون ابن ملجم به او ضربت زد گفت اگر زنده ماندم من ولی خون میباشم و او را نکشت. و اگر مرتد و کافر بود باید به قتل او مبادرت میکرد، و همچنین به تواتر رسیده که آن جناب نهی کرده از دنبال کردن فراریان اهل جمل و نهی کرد از پایمال کردن مجروحین آنان و یا به غنیمت بردن اموالشان، و اگر طبق احادیثی که آوردی کافر بودند، پس علی اول کسی است که این اخبار را تکذیب کرده و به مقتضای این اخبار عمل نکرده است. و همچنین نسبت به اهل صفین بر مقتولین آنان نماز میخواند و میفرمود برادران ما هستند بر ما ستم کردند شمشیر ایشان را تطهیر کرده است، و ما بناچار میدانیم که علی آنان را که به قتال او برخاستند تکفیر نکرد. و اگر به عقیدهی امام حسن کفار بودند، برای او حلال نبود که خلافت را به میل خود به کفار وا گذارد با آن عزت و کثرت لشکر، و لیکن سیدی و آقای او ظاهر شد طبق گفته جدش که فرمود: «فرزندم حسن آقاست و بزودی به واسطهی او خدا بین دو طایفه بزرگ از مسلمین اصلاح میدهد» ولی نزد شما امام حسن بین مؤمنین و مرتدین و کافرین صلح داده است.
پنجم: به گمان و ادعای تو امام معصوم لطف خداست برای بندگانش، ولی اینجا به گمان تو آن امام نقمت شد، زیرا مخالفین او مرتد شدند و موافقین او مقهور و مغلوب و ذلیل گردیدند، پس چه مصلحتی در این بوده؟! شما میگویید بر خدا واجب است که آنچه اصلح است برای بندگان بجا آرد. ولی خدای تعالی خوارج را تمکن میدهد تا او را تکفیرکنند و با او بجنگند و ائمهی معصومین را زیر قهر و خوف و تقیه مانند اهل ذمه قرار میدهد بلکه اهل ذمه در اظهار دین خود آزادند ولی امامان شما آزاد نبودند (و اخباری که به ایشان یعنی از امامان شیعه نسبت داده شده است اکثرش خرافات است) پس لطف و مصلحتی که تو بر خدا واجب کردی کو و کجاست؟! [۳۶۳].
به اضافه به گمان تو این امامان حجتهای خدایند بر بندگان و هدایتی جز از ایشان و نجاتی جز به متابعت ایشان نیست، در حالی که خاتم ایشان به خیال تو صدها سال است غایب شده و احدی از او بهره نبرده نه در امر دین و نه دنیا. و خدا او را در حال خوف از قتل غایب کرده پس صحیح است که گفته شود مذهب رفض و تشیع را جعل نکرده مگر زندیقی، و لذا آنکه دعوت به باطنی گری و شیخی گری میکند تشیع را اجابت میکند و اول طبق اخبار تو بدگویی و عیبجویی دربارهی علی میکند و کم کم به عیبجویی رسول سپس به انکار خدا میپردازد و مذهب بابی و بهایی و ناووسی و نصیری و علی اللهی ایجاد میکند.
[۳۶۳] سادسا: آنجا که نقل کردی که رسول خدا جفرمود: من و علی حجت خداییم بر امتم در قیامت آن عبارت غلط است، باید گفته باشد حجتین و تثنیه بیاورد ولی مفرد آورده است، معلوم میشود هرکه جعل کننده عربی نمیدانسته. به اضافه باید بگوید در دنیا حجتیم زیرا قیامت تکلیفی نیست تا حجت بخواهد. == به اضافه این خبر ضد قرآن است که در سورهی نساء آیهی ۱۶۵ فرمود: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ﴾خدا میفرماید بعد از رسول حجتی نیست ولی تو خبری آوردی که رسول خدا جگفته: هست، حال سخن خدا را قبول کنیم یا خبر تو را؟!. خود علی در نهج البلاغهی منسوب به او خطبهی ٩۱ میگوید: تمت بنبینا محمد حجته. حجت خدا به آمدن محمد جتمام شد ولی رافضی به اصطلاح مرید علی میگوید تمام نشده!.