جنگ با مرتدین
جواب: این بیان میدارد که رافضه با مرتدین هم نوایی میکنند، و با خداوند و پیامبرش و دینش دشمنی و اسلام را پشت سر خود میاندازند، و حقیقت این است که اهل یمامه به مسیلمهء کذاب که قرآنی ساخت و به گناهانی بزرگ دست زد ایمان آوردند و به جنگ با مسلمین پرداختند. پس صدیق لشکری فرستاد برای قتال با ایشان و خالد بن ولید را امیر آن لشکر قرار داد و این از افضل اعمال ابوبکر نزد خدای تعالی است، که قتال با این کفار نموده است و لشکر او مرکب از افاضل صحابهی رسولجبود [۲۰۴]که خالد را بر ایشان گماشت تا با مسیلمهی قتال کنند، پس از آنکه با طلیحهی اسدی که مدعی نبوت بود، و اهل نجد پیرو او شده بودند جنگیدند و او اسلام آورد و امرش اصلاح شد، و مانند زید بن خطاب و ثابت بن قیس و اسید بن حضیر و سالم و مولای او ابو حذیفه و ابو دجانه در جنگ با مسیلمه شهید شدند. و مسیلمه قرآنی خنده آورد داشت مانند آیات «یا ضفدع بنت ضفدعین نقی کم تنقین لا الماء تکدرین ولا الشارب تمنعین، رأسک فى الماء و ذنبک فى الطین، إن الأرض بیننا و بین قریش نصفین، و لکن قریشاً قوم لا یعدلون» یعنی: ای قورباغه دختر دو قورباغه، نق بزن چنانچه نق میزنی، نه آب را آلوده میکنی و نه آشامنده را مانع میشوی، سرت در میان آب و دمبت در گل، بدرستی که زمین بین ما و بین قریش دو نیمه است و لیکن قریش قومی بیعدالتند» و آیات ساختگی دیگر او مانند: والطاحنات طحنا، والعاجنات عجناً. والخابزات خبزا واللاقمات لقما، و مانند آیات ساختگی دیگر او از جمله: والفیل وما ادراک ما الفیل، له زلوم طویل، إن ذلک من خلق ربنا الجلیل. و چون ابوبکر این آیات را شنید گفت وای بر شما کجایید این کلام از گویندهی خوبی صادر نشده. مختصر آنکه امر مسیلمه و ادعای نبوت او مشهور است که خاص و عام دانسته و تواتر مانند زبان زد خاصه نیست بلکه عموم مردم دانستهاند، و از قتال جمل و صفین آشکارتر است، زیرا بعضی از اهل کلام جمل و صفین را منکر شده و اگر چه این انکار باطل است، ولی جنگ با مسیلمهی کذاب را که مدعی نبوت بود و مسلمین با او جنگ کردند کسی منکر نشده است اما گویا شیعیان منکرند مانند اینکه دفن شدن ابوبکر و عمر را نزد قبر رسول خدا جمنکر شدند، و دوستی شیخین با رسول خدا جرا انکار میکنند و مدعیند که پیامبر جتصریح بر خلافت علی نموده است! بلکه بعضی از این شیعیان زینب و رقیه و ام کلثوم را از دختران رسول خدا جنمیشمرند و برخی از اینان میگویند که صحابهی رسول خدا جشکم فاطمه زهرا را شکافته و حمل او را ساقط کردند و سقف خانهی او را بر سر کسانش خراب کردند [۲۰۵].
ایشان تعمد دارند که امور ثابت و متواتر را انکار و امور معدوم معلوم و یا مختلفه را اثبات کنند. خداوندا ما را مشمول آیهی ۶۸ سورهی عنکبوت قرار مده (آمین) که فرموده: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓۚ﴾[العنكبوت: ۶۸] پس میبینی که به چیزهای دروغی ایمان دارند و حق را تکذیب میکنند و این حال مرتدین است که مدعیند ابوبکر و عمر و سایر اصحاب رسول جاز اسلام مرتدند [۲۰۶]
و حال آنکه عام و خاص دانستهاند که ابوبکر با مرتدین جنگ نمود: پس ای خدا به فریادرس چگونه میتوان با کسی که میگوید اهل یمامه مورد ستم مسلمین شدند و آنها مسلمان بودند، سخن گفت؟!.
و قول او که: «اصحاب رسول، بنی حنیفه را مرتد نامیدند زیرا آنان زکات به ابوبکر ندادند» پس این نیز کذب است، زیرا ابوبکر با بنی حنیفه برای ایمانشان به مسیلمه و اعتقادشان به نبوت او قتال نمود. و اما مانع الزکات قوم دیگری غیر از بنی حنیفه بودند که بعضی از اصحاب در قتال ایشان شبهه داشتند. ولی احدی در وجوب قتال با بنی حنیفه شک نداشت.
و اما قول او که: «حلال شمارندگان خون مسلمین و مقاتلین با امیر المؤمنین را مرتد ننامیدند با اینکه قول رسول خدا جرا شنیده بودند که فرمود: «یا علي حربك حربي وسلمي سلمك» و محارب رسول خدا جبه اجماع مسلمین کافر است».
در جواب او گفته میشود ادعای شما که، اصحاب رسول الله این حدیث را از رسول خدا جشنیده بودند، درست نیست این حدیث را چه کسی نقل کرده، در کتب معروف حدیث چنین چیزی نیست و با سند معروفی روایت نشده، چه کسی نقل نموده که اصحاب رسول چنین چیزی شنیدهاند، بلکه این خبر به اتفاق دانشمندان حدیث دروغ و ساختگی بر رسول خدا جاست. به اضافه قتال علی روز جمل و صفین به امر پیامبر جنبود بلکه به اجتهاد خود او بود چنانکه یونس از حسن از قیس بن عباد (که از اصحاب علی و از راویان آن حضرت است) گوید: به علی گفتم ما را از این سیر به جنگ خبر ده آیا به عهد رسول خدا جبوده و یا برای خودت میباشد؟ فرمود: برای خود من است. پس اگر محاربین با علی محارب با رسول الله و مرتد بودند باید علی دربارهی ایشان حکم مرتدین را اجرا میکرد ولی علیسدربارهی ایشان حکم مرتدین را اجرا نکرد و دستور داد کسانی را که پشت به جنگ کردهاند دنبال نکنند و بر مجروحین آنان آسیبی نرسانند، اموال ایشان غارت نشود، و اولادشان اسیر نگردد، و همین باعث انکار خوارج شد که گفتند اگر اینان مؤمن هستند پس چرا با ایشان قتال کردی، و اگر کفارند چرا زنان و اموالشان حرام است، پس امیر المؤمنین ابن عباس را فرستاد تا با ایشان مناظره کند. ابن عباس به ایشان گفت عایشه همسر رسول خدا جدر میان ایشان است اگر بگویید او مادر ما نیست تکذیب قرآن کرده اید. و اگر بگویید مادر ما میباشد و اسیری و وطیء او حلال است کافر خواهید شد، و آن امام در حق اهل جمل این حدیث را از رسول خدا جشنیده بودند، درست نیست این حدیث را چه کسی نقل کرده، در کتب معروف حدیث چنین چیزی نیست و با سند معروفی روایت نشده، چه کسی نقل نموده که اصحاب رسول چنین چیزی شنیدهاند، بلکه این خبر به اتفاق دانشمندان حدیث دروغ و ساختگی بر رسول خدا جاست. به اضافه قتال علی روز جمل و صفین به امر پیامبر جنبود بلکه به اجتهاد خود او بود چنانکه یونس از حسن از قیس بن عباد (که از اصحاب علی و از راویان آن حضرت است) گوید: به علی گفتم ما را از این سیر به جنگ خبر ده آیا به عهد رسول خدا جبوده و یا برای خودت میباشد؟ فرمود: برای خود من است. پس اگر محاربین با علی محارب با رسول الله و مرتد بودند باید علی دربارهی ایشان حکم مرتدین را اجرا میکرد ولی علیسدربارهی ایشان حکم مرتدین را اجرا نکرد و دستور داد کسانی را که پشت به جنگ کردهاند دنبال نکنند و بر مجروحین آنان آسیبی نرسانند، اموال ایشان غارت نشود، و اولادشان اسیر نگردد، و همین باعث انکار خوارج شد که گفتند اگر اینان مؤمن هستند پس چرا با ایشان قتال کردی، و اگر کفارند چرا زنان و اموالشان حرام است، پس امیر المؤمنین ابن عباس را فرستاد تا با ایشان مناظره کند. ابن عباس به ایشان گفت عایشه همسر رسول خدا جدر میان ایشان است اگر بگویید او مادر ما نیست تکذیب قرآن کرده اید. و اگر بگویید مادر ما میباشد و اسیری و وطیء او حلال است کافر خواهید شد، و آن امام در حق اهل جمل میفرمود: برادران ما میباشند و بر ما یاغی شدهاند. و چنانکه نقل شده آن امام بر هردو طایفه نماز خواند. به اضافه اگر اهل صفین مرتد باشند چگونه امام معصوم شما امام حسن خلافت را به مردتین واگذار نمود. از آن گذشته خدای تعالی در سورهی حجرات آیهی ٩ ایشان را مؤمن خوانده و فرموده: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ﴾[الحجرات: ٩] و رسول خدا جراجع به امام حسن فرمود: «این فرزندم حسن آقا است و بزودی خدا به واسطه او بین دو گروه بزرگ از مسلمین را اصلاح خواهد نمود» عجب این است که خدا و رسول او این گروهها را مسلمان و مؤمنین نامیده، ولی شیعه برای کینهی خود آنان را کافر و مرتد میشمرند [۲۰٧].
حال اگر نواصب که خدا خوارشان کند به این شیعیان بگویند علی خون مسلمین را حلال دانست و برای خود برای حفظ ریاست خویش جنگ کرد در حالیکه پیغمبرجفرمود: دشنام دادن مسلمان فسق و جنگ با مسلمان کفر است» و رسول خدا جفرمود: «پس از من به کفر بر نگردید که گردن یکدیگر را بزنید» در جواب آنان چه چیزی خواهند گفت.
بدان که طایفهای از فقهای حنفی و شافعی و حنبلی قتال مانع الزکات و قتال با خوارج را در زمرهی قتال با باغیان قرار دادهاند، و قتال جمل و صفین را از همین نوع قرار دادهاند. و این قول خطا و خلاف قول پیشوایان بزرگ و همچنین خلاف قول مالک و ابوحنیفه و احمد بن حنبل و غیر ایشان از گذشتگان و همچنین مخالف سنت است. زیرا رسول خدا جبه قتال خوارج امر نمود، و این مورد اتفاق صحابه است. و اما قتال جمل و صفین قتال فتنه است و امری از خدا و رسول جو اجماعی از صحابه در اینمورد نبوده است. و اهل صفین در قتال با علیسابتدای نکردند، و ابوحنیفه و بسیاری از علماء قتال باغی را جایز نمیشمرند مگر آنکه آنان ابتداء کنند، و ابوحنیفه و احمد و مالک و عدهای دیگری برای امام قتال با کسانی که خودشان واجبات را انجام میدهند و زکات خود را از امام دریغ میدارند کسانی که خود قبول دارند میپردازند جایز نمیدانند، پس فرق است بین قتال مرتدین و قتال خوارج، و اما جنگ با مانعین زکات که به زکات اقرار ندارند مؤکدتر از جنگ با خوارج است.
و اما قتال باغیها که در قرآن ذکر شده نوع ثالثی غیر این و آن است، زیرا خدای تعالی ما را اتبداءًا امر به قتال آنان ننموده است بلکه خدا امر به اصلاح نموده، ولی حکم مرتدین و خوارج این نیست.
[۲۰۴] مفسرین نزول آیهی ۵۴ از سورهی مائده را دربارهی همین لشکر مؤمن دانستهاند که از طرف ابوبکر اعزام شدند [۲۰۵] شیعه میگوید عمر در خانهی فاطمهلآمد و درب را بر سینهی حضرت زهرا کوبید و او را مقتول و شهید ساخت ولی باید دانست این مطلب عاری از حقیقت و ادعایی بدون دلیل است در هیچ کجا و در هیچ کتاب و تاریخی برای آن سند نیست و از مجعولات است. و بعلاوه تمام مؤرخین حتى ناقلین شیعه مانند مفید و شیخ عباس قمى نوشتهاند که عمر در زمان خلاقت خود با ام کلثوم دختر فاطمه ازدواج نموده و علیسآن مخدره محترمه را به عقد نکاح عمر در آورد. محمد بن علی شهر آشوب مازندرانی که از علمای شیعه میباشد در کتاب مناقب آل ابی طالب صفحه ۱۶۲ جلد سوم مینویسد: ام کلثوم کبری دختر فاطمه با عمر بن خطاب تزویج نمود بهر حال ازدواج عمر با ام کلثوم امری مسلم و قطعی است و ام کلثوم از عمر دارای دو فرزند گردید یک پسر بنام زید اکبر و یک دختر بنام رقیه. و فقهای و محدثین نیز این ازدواج را نقل کردهاند حتی محدثین شیعه. از آن جمله کلینی در صفحه ۳۱۱ ج ۲ کافی در باب المتوفی عنها زوجها المدخول بها این تعتد، و شهید ثانی در کتاب مسالک الافهام در باب نکاح مبحث کفائه، و شیخ طوسی در کتاب تهذیب جلد دوم مبحث میراث و نیز در باب عدهی زنان احادیثی در اینمورد آوردهاند، مثلا شیخ طوسی در کتاب تهذبب الاحکام در باب میراث ج ۲ صفحه ۳۸۰ از حضرت باقر، نقل میکند که فرمود: «ماتت ام کلثوم بنت عليبوابنها زید بن عمر بن الخطاب فى ساعة واحدة لا یدری ایهما هلك قبل فلم یورث احدهما من الآخر وصلى علیها جمیعاً». بس اگر بر فرض محال عمر فاطمه را کشته بود هرگز علیسدختر خود ام کلثوم که از همین، فاطمه داشت به نکاح عمر که این کار بر سر مادرش در آورده بود، در نمیآورد و امام حسن و امام حسینبهرگز به این امر راضی نمیشدند که خواهرشان زن کسی شود که به مادرشان چنان مصیبتی رسانده است و خود ام کلثوم هم ابدا قبول نمیکرد زن کسی شود که به مادرش چنان آسیبی رسانیده که او را کشته است: بنابراین وقتی میبینیم ام کلثوم دختر علی و بنت فاطمه با عمر بن خطاب ازدواج نموده و برادرانش امام حسن و امام حسین و خواهرش زینب کبری راضی بودهاند، یقین میکنیم که عمر نسبت به فاطمه کمال احترام را مینموده و هیچ جسارتی به دختر رسول خدا جننموده است. و آن صدمه و داستان غیر معقول، ساختهی مغرضین و عاری از حقیقت است، آری عمر و سایر خلفاء به علی احترام میگذاشتند و علیسنیز به آنان احترام میگذاشت و پشت ایشان نماز میخواندند و حتی نام فرزندان خود را بنام خلفاء نام نهاد. [۲۰۶] آری حقیقت این است که ابوبکر و جمیع اصحاب رسول خدا جاز دین رافضه مرتدند. و رافضه هم از دین اصحاب رسول مرتدند و کسانی که این حقیقت را به مغالطه مستور میکنند و میخواهند بین روافض و مسلمین اهل سنت به سیاست و تقیه وحدت ایجاد کنند واقعاً جاهلند و میل دارند اخلاق مردم را فاسد کنند چنانکه دین آنان را فاسد کردهاند. آیا نمیدانند که وحدت باید از قلب و روح سرچشمه بگیرد نه لقمهی زبان؟ آیا نمیدانند هرگاه دو فرقه در دل نسبت به هم کینه و نفرت داشته باهم دشمن باشند و سپس با زبان و به تظاهر و بطور تصنعی همدیگر را برادر خطاب کنند و یا دم از وحدت برآورند چنین کاری نفاق و هیچ نتیجهای جزد انحراف و انحطاط نخواهد داشت، خدا کند که بیدار شوند و راه خود را عوض کنند. [۲۰٧] و بعلاوه اگر اصحاب علی مؤمن و اصحاب معاویه کافر و مرتد باشند لازم میآید همواره آن کفار و مرتدین بر مؤمنین غلبه و پیروزی یافته باشند در حالیکه خدا به عکس این مطلب در قرآن ذکر نموده و فرموده: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ ٥١﴾و نیز فرموده: ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣﴾و نیز میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾. و ایشان ادعا میکنند که خود مؤمن و اصحاب معاویه کافر بودند ولی برای مؤمنین همواره ذلت و خواری مقرر گشته و گویا مشمول آیهی ۱۱۲ آل عمران میباشند که میفرماید: ﴿ضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ أَيۡنَ مَا ثُقِفُوٓاْ إِلَّا بِحَبۡلٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَحَبۡلٖ مِّنَ ٱلنَّاسِ﴾ولی اهل سنت اصحاب علی و اصحاب معاویه هردو را مؤمن میدانند. و بعلاوه پیامبر جبه عمار فرمود: «تو را طایفه باغی میکشد» و نفرمود طایفهی کافر. چنانکه در زمان ما بین دو گروه ایرانی و عراقی جنگ رخ داده و ایرانیان برادران دینی خود را کافر ومرتد میخوانند.