سبب اصلی گمراهی قدریان
مسألهی قدر از بهترین مسائل الهیات است، و سبب اصلی گمراهی قدریان که خداوند را با بندگانش در عدالت بندگان و ظلم آنان قیاس میکنند، است، چنانچه که پیروان مکتب جبری از اینرو گمراه شدهاند که افعال خداوند را بدون حکمت میدانند و خداوندأرا از ظلم منزه نمیکنند، لیکن حقیقت اینست که دین خداوند در وسط افراط کننده گان و تفریط کنندگان دربارهی آن قرار دارد.
و در نزد قدریان این محبوب ساختن ایمان و زینت بخشیدن آن به قلبها در تمامیخلق عام است، در حالیکه آیت دلالت دارد که خاص برای مؤمنان است.
و خداوند فرموده است: ﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ﴾[الأنعام: ۱۲۵].
و درآیه ی۱۲۲ سورهی انعام میفرماید: ﴿أَوَ مَن كَانَ مَيۡتٗا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ﴾[الأنعام: ۱۲۲]. و در سورهی حجرات آیه ۱٧ فرموده است: ﴿بَلِ ٱللَّهُ يَمُنُّ عَلَيۡكُمۡ أَنۡ هَدَىٰكُمۡ لِلۡإِيمَٰنِ﴾[الحجرات: ۱٧] و نیز ما را امر فرموده است که بگوییم ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦﴾و دعا برای آیندهای که تا حال به وقوع نپیوسته است میباشد، و این هدایت با هدایتی که به معنی بیان پیامبر جو تبلیغ اوست فرق دارد. و خداوند متعال فرموده استِ ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَآءُۗ﴾[النور: ۲۱] سورهی نور آیهی ۲۱. و خداوند فرموده است ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾[الأنبياء: ٧۳]. و فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ﴾[القصص: ۴۱].
و اینگونه آیات در قرآن کریم زیاد است.
و در مورد استطاعت و توانایی فرموده است: ﴿وَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ مِنكُمۡ طَوۡلًا أَن يَنكِحَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾[النساء: ۲۵]. و فرموده است: ﴿وَسَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَكُمۡ﴾[التوبة: ۴۲]. و فرموده است: ﴿فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗاۚ﴾[المجادلة: ۴].
و پیامبر جبه عمران بن حصین گفت: «ایستاده نماز بخوان، و اگر نتوانستی پس نشسته نماز بخوان، و اگر نتوانستی پس به پهلو نماز بخوان، و با نفی استطاعت و توانایی فعلی نخواهد بود، و استطاعت و توانایی مشروط در شرع مخصوصتر از استطاعت و توانایی معلوم به عقل است، زیرا خداوند بر بندگان خود آسانی میآورد و به آنان آسانی میخواهد، و مریض میتواند ایستاده نماز بخواند لیکن اگر این ایستاده نماز خواندن باعث تأخیر بهبودی او شود، پس او به خاطری که زیانمند نشود ناتوان و غیر مستطیع نامیده میشود، و خداوند در استطاعت و توانایی شرعی تنها به امکان آن نمیبیند بلکه لوازم آن را نیز در نظر میگیرد، و در صورتی که خداوند در امکان داشتن فعل عدم حصول مفسده و زیان را در نظر گرفته است پس چگونه میشود با وجود ناتوانی، بنده را مکلف کند؟ لیکن این استطاعت و توانایی- با وجود بقای آن تا هنگام فعل- برای وجود فعل کافی نیست، و اگر چنین میبود پس فاعل و تارک برابر میبود، پس باید اعانهی دیگری بوجود بیاید که با این همزمان باشد مانند با اراده ساختن فاعل، زیرا که فعل جز با قدرت و اراده انجام نمییابد، و در استطاعت همزمان با فعل ارادهی قاطع داخل است برخلاف استطاعت و توانایی مشروط در تکلیف که در آن اراده شرط نیست، و خداوند بر علاوه کسانی را که میخواهند آن فعل را بجا آورد، نیز کسانی را به آن فعل امر میکند که آن فعل را نمیخواهد، لکن کسی را که ناتوان و عاجز از انجام دادن آن فعل باشد به آن امر نمیکند، و وقتیکه ارادهی قاطع و نیروی تام یکجا شود وجود فعل لازم میآید.
و کسی که میگوید «قدرت و توانایی جز همزمان با فعل نمیباشد» میگوید: هر کافر و فاسق به آنچه که قدرت و توانایی ندارد مکلف شده است، و این اطلاق قول جمهور اهل سنت نیست، بلکه آنها میگویند: خداوند حج را بر توانا و مستطیع واجب گردانیده است چه آنان حج بکنند و یا نکنند، و روزهی دو ماه را بر کفاره کننده واجب گردانیده است چه او کفاره را بجا بیاورد و یا نیاورد، و عبادت را بر توانا و قادر واجب گردانیده است چه او عبادت را انجام دهد و یا ندهد.
و آنچه که در حدود طاقت و توانایی نیست بدو چیز تفسیر میشود: یکی آنچه که در حدود طاقت و توانایی نیست بخاطر عجز و ناتوانی از آن، و خداوند هیچ کسی را به این مکلف نکرده است. و یا اینکه در حدود طاقت و توانایی نیست بخاطر اینکه- آنکه در حدود طاقت و تواناییاش نیست- مشغول به ضد آن امر است، و به این نوع دوم مکلف ساختن واقع شده است، چنانچه در مورد بعضی بندگان با بعض دیگر، و اهل سنت بین این دو نوع فرق میگذارند، مثلی که آقایی بندهی نابینای خود را به نقطه گذاری مصحف امر نمیکند، و بندهی شل خود را به ایستادن امر نمیکند، و فرق قائل شدن بین این دو نوع ضروری است.
و اما اینکه شما از اهل سنت نقل کردهاید که «خدا قدرتی بر ایمان آوردن در کافر خلق نکرده است» این گفتهی کسانی است که میگویند: قدرت انجام دادن فعل همزمان با فعل میباشد، و اگر کسی کاری را نکند پس او قادر به کردن آن کار نیست، لیکن از آن عاجز هم نیست، و این قول تمام اهل سنت نیست بلکه اهل سنت برای بنده قدرتی قائلند که آن قدرت مناط امر و نهی است و آن قدرت مقدم بر فعل است، چنانکه خدا در سورهی آل عمران آیهی ٩٧ میفرماید:
﴿عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ﴾[آل عمران: ٩٧]. که خدا حج را بر مستطیع واجب نموده است. و در سورهی تغابن آیهی۱۶ فرموده: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾[التغابن: ۱۶] و اهل سنت اتفاق دارند بر اینکه خدا بر بنده مطیع خود نعمتی داده و او را به آن مخصوص گردانیده، که آن یاری کردن و توفیق دادن او بر اطاعت است، چنانکه در سورهی حجرات آیهی ٧ فرموده:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ﴾[الحجرات: ٧]. یعنی: «و لیکن خدا ایمان را محبوب شما مؤمنین نمود و آن را در دلهای شما زینت داد و کفر و فسق و نافرمانی را منفور شما قرار داد».