رهنمود سنت در رد اهل بدعت

فهرست کتاب

خبر دهم استدلال به حدیث «إني تارك فیکم ما إن تمسکتم» و عدم صحت استدلال بر مطلوب

خبر دهم استدلال به حدیث «إني تارك فیکم ما إن تمسکتم» و عدم صحت استدلال بر مطلوب

گوید: «خبر دهم که همه روایت کرده‌اند آن که رسول خدا جفرمود: «إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي ولن يفترقا حتى يردا على الحوض. وقال: أهل بيتي فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق»و آقای اهل بیت خود علی است، پس اطاعت او بر همه واجب و او امام است».

گوییم: لفظ حدیث مذکور در صحیح مسلم از زید بن ارقم چنین است که رسول خدا جدر میان ما در غدیر خم ایستاد و خطبه خواند و فرمود: «من در میان شما چیزی می‌گذارم که اگر به آن چنگ زنید گمراه نشوید: کتاب خدا.» (و در سیره‌ی ابن هشام لفظ حدیث بدین صورت آمده که: (در میان شما چیزی گذاشتم که اگر به آن چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد، امری روشن و آن کتاب خدا و سنت پیامبرش). و اما جمله‌ی: «و عترتي» را ترمذی از زید بن الحسن الانماطی از جعفر بن محمد از پدرش از جابر روایت نموده و ابن ابی حاتم انماطی را منکر الحدیث دانسته‌اند (و حتی در رجال شیعه او مذموم شناخته شده است و مقبول الحديث نیست) و ترمذی نیز از زید بن ارقم روایت نموده است. و در ضمن رسول خدا جفرموده: «دو چیزی که یکی از آن‌ها با عظمت‌تر و بزرگ‌تر از دیگری است و آن کتاب خداست که حبل ممدود از آسمان به سوی زمین است و دیگری عترم اهل بیتم و جدا نشوند تا اینکه بر حوض کوثر بر من وارد شوند، پس ببینید چگونه درباره‌ی این دو رفتار می‌کنید» و ترمذی این حدیث را حسن شمرده است. و اما حدیث کشتی نوح صحیح نبوده و در کتب معتمد نیست، و اسناد صحیحی برای آن شناخته نشده است، اگر چه آن را امثال کسانی روایت نموده که احادث ساخته شده را روایت می‌کنند. و قول رسول خدا جکه فرمود: «این دو جدا نشوند دلیل است که اجماع عترت حجت است». و این قول طایفه‌ای از اصحاب ما است. و عترت تمام بنی هاشمند: اولاد عباس و اولاد علی و اولاد حارث بن عبدالمطلب و سایر فرزندان ابوطالب و غیر ایشان و علی به تنهایی عترت نیست. و سید عترت رسول خدا جمی‌باشد. و علمای عترت مثل ابن عباس و غیر او پیروی علی را در آنچه می‌گفت واجب نمی‌دانستند. و خود علی نیز اطاعت خود را در آنچه فتوی می‌داد واجب نمی‌دانست، و پیشوایان سلف از بنی هاشم و غیر ایشان نیز اطاعت و پیروی علی را در آنچه می‌گفت واجب نمی‌دانستند. بعلاوه عترت بر امامت علی و افضلیت او اجماع نکردند بلکه ائمه و پیشوایان عترت مثل ابن عباس و غیر او ابوبکر و عمر را مقدم می‌داشتند. و پیشوایان عترت که در بین اصحاب مالک و شافعی و احمد و غیر ایشان بودند چندین برابر آنانند که در بین امامیه می‌باشند، و آنان ابوبکر و عمر را افضل دانسته‌اند، بلکه خود علی می‌گفت افضل امت ابوبکر و عمرهستند و خلافت ایشان حق است. و همچنین تمام علمای اهل بیت از بنی هاشم از تابعین و تابعین تابعین از اولاد حسین بن علی و اولاد حسن و نیز حسن و حسین و علی بن الحسین و فرزندانش و نواده‌اش جعفر بن محمد همه ابوبکر و عمر را افضل از علی می‌دانستند، و چنین نقلی از ایشان بابت و متواتر است. دار قطنی کتابی تصنیف نموده در ثناء صحابه بر خویشان رسول جو ثناء خویشان رسول بر صحابه، و همچنین هرکس از اهل حدیث در سنت کتابی تصنیف نموده چنین مطالبی را ذکر نموده است. به اضافه اجماع امت که عترت نیز بعضی از امت است، بر آنست که افضل امت ابوبکر است پس اگر طایفه‌ای اجماع ایشان حجت باشد واجب است متابعت افضل ایشان که ابوبکر است. و اگر اجماع حجت نباشد آنچه که شما ذکرکردید در امامت علی حجت نیست و باطل است [۳۶۰].

[۳۶۰] در مورد حدیث ثقلین باید دانست که در کتب بسیار قدیمی‌‌مثل سیره‌ی ابن هشام و موطأ مالک و تاریخ طبری حدیث ثقلین بصورت «کتاب خدا و سنت رسول» ذکر شده و در صحیح مسلم فقط کتاب خدا ذکر شده است چنان‌که عبارت ذکر گردید. ثانیا: حدیث «کتاب الله وسنتی»با قرآن منطبق و با آن موافق است و همه قبول دارند، که رسول خدا جکتاب و سنت را باقی گذاشته است. ثالثا: آنچه ما می‌بینیم که موجب هدایت بوده و خواهد بود کتاب خدا و سنت رسول است چنان‌که حضرت علی نیز در نهج البلاغه‌ی منسوب به او در عهد نامه‌ی مالک اشتر و خطبه‌ی ۱۲٧ و در خطب دیگر قرآن و سنت را موجب هدایت و حجت دانسته و دستور داده تا در رفع گمراهی به آن دو رجوع شود. و هرکس می‌داند که اگر به این دو چنگ زند و به این دو عمل کند از گمراهی نجات پیدا کرده و به سعادت می‌رسد. چهارم: ما می‌بینیم اکثر آنچه در کتب شیعه از عترت رسیده برخلاف قرآن و عقل و سنت رسول می‌باشد، و در احادیث وارده از اهل بیت تناقض و اختلاف بسیار است، بنابراین نمی‌توان عترت را مرجع برای هدایت دانست، و برای نجات و سعادت باید به کتاب و سنت چنگ زد و به حدیث «کتاب الله وسنتي» توجه نمود. پنجم: خود ائمه نیز به کتاب و سنت چنگ می‌زدند و پیرو قرآن و سنت بودند و کتاب و سنت را مرجع می‌دانستند. و مردم را برای هدایت به قرآن و سنت رسول جدعوت می‌نمودند. ششم: اگر قبول کنیم که حدیث کتاب الله و عترتی را پیغمبر جفرموده است، باید قبول کنیم که در عرض هم و در یک ردیف نیستند و از خود پیغمبر جنیز روایت شده که قرآن ثقل اکبر و عترت اصغر است، چنان‌که در چند صفحه قبل نیز حدیثی در این مورد ذکر گردید. هفتم: حدیث ثقلین به لفظ: «کتاب الله و عترتی» نیز شیعه را رد می‌کند زیرا در آن ذکر شده که: «لن یفترقا» یعنی عترت هرگز از قرآن جدا نمی‌شوند و باید عترت تابع قرآن باشند از آن جدا نشوند در حالیکه خود رسول خدا جتابع قرآن بوده و مکرر خدا به او فرموده: ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۚ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۚو﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡو به او فرموده ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ، و قرآن را «میزان»، «فرقان» و «قول فصل» نامیده است. اما شیعه اکثر اخباری که از عترت نقل کرده‌اند ضد قرآن است و راه قرآن مخالف راهی است که اخبار شیعه نشان می‌دهد. قرآن می‌گوید به وفات پیغمبر جوحی قطع شد ولی اخبار کتب شیعه می‌گوید به امام وحی می‌شود. قرآن می‌گوید کسی پس از پیغمبر جحجت نیست ولی اخبار شیعه می‌گوید امام حجت است. قرآن می‌گوید کسی حتی انبیاءغیب نمی‌دانند ولی اخبار شیعه می‌گوید امام غیب می‌داند و علم غیب دارد. قرآن می‌گوید ایمان به خدا و قیامت از اصول دین است، ولی اخبار شیعه می‌گوید ایمان به ائمه نیز از اصول دین است و هکذا آنچه قرآن می‌گوید بسیاری از اخبار شیعه برخلاف آنست. بنابراین شیعه ائمه‌ی خود را تابع قرآن نمی‌دانند. و ائمه‌ی خود را از قرآن جدا نموده‌اند و راهی را که ائمه‌ی شیعه گفته‌اند غیر از راهی است که قرآن می‌گوید: شما اخبار کتاب اصول کافی و کتب دیگر شیعه را مطالعه کنید اکثر آن‌ها موافق قرآن نیست. بنابراین ایشان بر طبق حدیث ثقلین از قرآن جدا شده و باطل گردیده‌اند، نعوذ بالله، بهر حال آنچه از قرآن استفاده می‌شود و موافق و منطبق با قرآن است جمله‌ی «کتاب الله وسنتی» می‌باشد.