رهنمود سنت در رد اهل بدعت

فهرست کتاب

ادعای حلی بر افضلیت و امامت علیسو رد آن

ادعای حلی بر افضلیت و امامت علیسو رد آن

دلیل هفتم حلی و رد بر آن

گوید: برهان هفتم، قول خدای تعالی در سوره‌ی شوری آیه‌ی ۲۳: ﴿...قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ[الشورى: ۲۳] یعنی: «بگو بر رسالتم اجر نمی‌خواهم جز دوستی در خویشی و یا محبت کارهایی که شما را به خدا نزدیک سازد». و احمد بن حنبل در مسند خود از ابن عباس روایت نموده که گفت چون این آیه نازل شد گفتند یا رسول الله خویش تو که بر ما محبتشان واجب شده کیست؟ فرمود علی و فاطمه و دو فرزندش. و همچنین است در تفسیر ثعلبی، و نزدیک به این روایت در صحیحین است و غیر علی سایر اصحاب مودتشان واجب نیست.

پس علی افضل امت و امام است و مخالفت او با مودت منافات دارد و طاعت او مودت است پس واجب الاطاعت می‌باشد».

در جواب گوییم: اولا اینکه گفتی در مسند احمد است، این سخن دروغ روشنی است بر مسند، بلکه در صحیحین و مسند ضد این چیزی است که نقل نمودی، پس در مقابل دروغگو چه باید کرد؟! ا و لیکن احمد در فضائل خلفای چهارگانه کتابی تصنیف کرده و در آن کتاب روایات صحیح و سقیم را جمع نموده و در این کتاب چیزهایی است که در مسند نیست. و بعلاوه آنچه احمد در مسند و غیر آن نقل کرده چنین نیست که همه نزد او حجت و مورد قبول باشد، بلکه آنچه اهل علم روایت نموده او نیز روایت نموده است و شرط او در مسند اینست که از معروفین به کذب که او کذب آن‌ها را بشناسد نقل نکند و اما کتب فضائل چنین نیست بلکه آنچه شنیده از صحیح و ضعیف همه را روایت نموده، و فرزند او عبدالله نیز احادیثی در آن زیاده کرده است. و قطیعی نیز احادیث مجعول زیادی اضافه نموده که سستی و دروغ در آن‌ها روشن است، پس کسی که کم اطلاع است خیال می‌کند تمامش از احمد است و این خطای قبیح است. زیرا روشن است که زیادات عبدالله از پدرش نیست بلکه از دیگران است و زیادات قطیعی نیز از احمد نیست و شیوخ قطیعی همه متأخر از احمد می‌باشند، آری به اتفاق اهل حدیث، حدیث مذکور ساخته شده و دروغ است و بنابراین در کتب ایشان نیامده است.

دوم: این آیه در سوره‌ی شوری، و سوره‌ی شوری به اتفاق مکی است و علی در مکه همسری نکرده بود و فرزندی نداشت و ازدواج علی با فاطمه در مدینه پس از جنگ بدر بوده و حسن سال سوم و حسین سال چهارم هجرت متولد شدند. پس چگونه پیامبر جآیه‌ی مکی را تفسیر به دوستی کسی که ناشناس بوده و وجود نداشته می‌کند؟!!.

سوم: تفسیر این آیه در صحیحین آمده که از ابن عباس از آن سؤال شد و سعید بن جبیر به او گفت الا اینکه محمد را درباره‌ی خویشی او دوست بدارید. ابن عباس گفت عجله کردی بدرستی که هیچ خانواده‌ای از قریش نبود مگر آنکه رسول خدا جدر آن خانواده خویشی داشت پس گفته من اجر نمی‌خواهم لیکن مودت خویشی که بین من و شماست ملاحظه کنید پس ابن عباس که داناترین اهل بیت پس از علی است چنین می‌گوید که میشنوی [۳۲٩].

چهارم: خدا کلمه‌ی «القربى» را آورده و می‌فرماید: و نفرموده «ذي القربى» و نفرموده «للقربى» و نیز «ذوي القربى» نفرموده که مقصود خویشان باشد، پس اگر مقصود خویشان بود همانا «ذي القربى» و یا «ذوي القربى» فرموده بود. پس خدا هرجا خواسته حق خویشان را بگوید «ذي القربى» و یا «ذوي القربى» فرموده مانند آیه‌ی ٧ سوره‌ی حشر که می‌فرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ كَيۡ لَا يَكُونَ دُولَةَۢ بَيۡنَ ٱلۡأَغۡنِيَآءِ مِنكُمۡۚ[الحشر: ٧] و در سوره‌ی روم آیه‌ی ۳۸ فرموده: ﴿فَ‍َٔاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥو در سوره‌ی بقره آیه‌ی ۱٧٧ فرموده: ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ[البقرة: ۱٧٧] معلوم است که فی القربی غیر از ذوی القربی می‌باشد. و در هیچ لغتی فی القربی به معنای ذوی القربی نیامده است [۳۳۰]. پس آنچه در قرآن سفارش به خویشان پیامبر جو یا خویشان انسان ذکر شده همه با صیغه‌ی «ذي القربى» و یا «ذوي القربى» می‌باشد.. و استثناء در آیه منقطع است و «إلا» به معنای «لكن» می‌باشد یعنی از شما اجر نمی‌خواهم لیکن دوستی درباره‌ی من و خودتان را مراعات کنید. و شکی نیست که محبت اهل بیت رسول واجب است اما از این آیه استفاده نمی‌شود. و محبت اهل بیت هم اجر رسالت نیست بلکه ما مأموریم به آن، و آن از عبادات است، و محبت ایشان مربوط به اجر رسول الله جنیست. و در روایت صحیح آمده که رسول خدا جدر غدیر خم خطبه خواند و سه مرتبه فرمود: «خدا را به یاد آورید درباره‌ی اهل بیتم». و در سنن آمده که فرمود «قسم به آنکه جانم بدست اوست داخل بهشت نمی‌شوند تا برای خدا و برای قرابتم شما را دوست ندارند». و محبت اجر رسالت بودن صحیح نیست زیرا اگر محبت ما به عترت برای رسول خدا اجر باشد، باید ثوابی از طرف خدا برای ما نباشد، زیرا به این محبت اجر رسالت را عطا نموده‌ایم، آیا هیچ مسلمانی چنین سخنی می‌گوید؟ البته خیر، پس محبت ما نسبت به رسول خدا جو نسبت به عترت او و نسبت به تمام مؤمنین عبادت الهی است. قبول است که بدلیل دیگری علی مودتش واجب می‌باشد اما این محبت اختصاصی نیست و موجب امامت و خلافت نمی‌گردد.

و شما که می‌گویید مودت آن خلفای سه گانه واجب نیست قولتان ممنوع است، بلکه محبت و موالات ایشان نیز واجب است زیرا خدای تعالی ایشان را دوست میداشته و به ثبوت رسیده است و هرکس را خدا دوست می‌دارد بر ما محبت او واجب است دوستی در راه خداوند و دشمنی در راه او از واجبات است. و محکم‌ترین دست آویز‌های ایمان و رشته‌های اسلامی حب و بغض فی الله است. خلفای ثلاثه همانا از اولیاء بزرگ خدا و مروجین اسلام و مورد خوشنودی خداوند می‌باشند، در صحیحین آمده که رسول خدا جفرموده: «مومنین در دوستی و تراحم با یکدیگر مانند جسد واحدند که هرگاه عضوی از آن مبتلا و یا بدرد‌اید سایر اعضای جسد بدرد و تب می‌‌آید».

وی نمی‌تواند بر خارجی و ناصبی حجت بیاورد هرگاه به او بگویند به چه دلیل دانستنی که علی دوست خداست اگر بگوید به واسطه تواتر اسلام و حسنات او، گویند همین نقل متواتر درباره‌ی ابوبکر و امثال او نیز وجود دارد. و اگر بگوید به دلالت قرآن به او گویند قرآن به عمومات خود دلالت دارد شما که عمومات را از بین برده‌اید و اکابر و بزرگان صحابه را از آن خارج کرده‌اید در اینصورت خارج کردن یک نفر علی از عمومات قرآن آسانتر است.

و اگر بگوید به احادیثی که دلالت بر فضائل او دارند، گفته شود فضائل خلفای دیگر که بیشتر و احادیث صحیحتری دارد و شما آن‌ها را قدح کردید، و آنچه در فضائل علی وارد شده، به نقل صحابه است و شما صحابه را قدح نموده اید، پس اگر قدح شما صحیح باشد نقل باطل است، و اگر نقل صحیح باشد قدح شما باطل است. اگر گویید به نقل شیعه فضل علی ثابت است، گفته شود صحابه‌ی رسول الله جو مهاجرین و انصاری که ممدوح قرآنند نزد شما معیوب و مردودند جز چند نفری که مخالفین می‌توانند بگویند این چند نفر قلیل بر نقل خود توطئه کرده‌اند یعنی باهم قرار گذاشته‌اند که یکی را مورد غلو و دیگران را خراب کنند و کسی که تمام اصحاب رسولجرا مورد طعن قرار دهد چگونه نقل چند نفر قلیلی برای او قابل اثبات است. ولی ما اهل سنت بر خود لازم می‌دانیم که هرکس دوست خدا باشد دوست بداریم مانند علی و در صحیحین آمده که از پیغمبر جسؤال شد کدام نفر از مردم نزد شما محبوب‌تر است؟ فرمود: «عایشه» گفته شد از مردان؟ فرمود: «پدر او» و در صحیح آمده که عمر روز سقیفه به ابوبکر گفت: بلکه تو سید ما و بهترین ما و محبوبترین ما نزد رسول خدا جهستی. و رسول خدا جفرمود: «اگر من دوست صمیمی‌‌و خصوصی برای خود از این امت می‌‌گرفتم هر آینه ابوبکر را خلیل می‌‌گرفتم».

و قول شما که مخالفت با علی، منافی مودت است. جواب این است که اگر مودت موجب اطاعت و امامت است، باید فاطمه نیز امام باشد چون او نیز ذوی القربی پیامبر است. و نیز می‌گوییم اگر مخالفت ضرر به مودت نزند مگر جایی که واجب الطاعه باشد، در اینجا دور لازم می‌‌آید زیرا مودت موجب طاعت، و طاعت موجب مودت خواهد شد و این دور است، به اضافه مخالفت زمانی مضر به مودت است که ما را امر به طاعت کرده باشند، و ما می‌دانیم که در زمان ابوبکر و عمر و عثمان مأمور به اطاعت علی نبودیم و مأمور به اطاعت خلفای سه گانه بودیم. پس مودت و طاعت ایشان لازم است و مخالفت ایشان مضر به مودت ایشان است، بلکه مضر به محبت خدا و رسول است.

[۳۲٩] و بعضی معنای آیه را چنین گفته‌اند که شما در میان خود با یکدیگر محبت کنید و حق دوستی را بشناسید. و باید دانست کلمه‌ی قربی در اینجا مصدر است و بدون مضاف معنای خویشی و خویشاوندی را نمی‌دهد. [۳۳۰] و لذا در مجمع البیان طبرسی آیه را سه طور معنی کرده است: اول: اینکه قربی به معنی تقرب إلی الله باشد یعنی از شما اجری نمی‌خواهم جز اینکه محبت کارهایی را در دل جا بدهید که شما را به خدا نزدیک کند، چنان‌که در آیات دیگر نیز آمده که اجر انبیاء با خدا می‌باشد. دوم: همانطور که ابن عباس و بسیاری از مفسرین گفته‌اند که بین رسول خدا و طوائف مشرکین خویشی بود و مأمور شد به آنان بگوید که اگر مرا برای رسالت قبول ندارید و دوستی نمی‌کنید پس برای قرابتی که بین من و شماست با من دوستی کنید و معنی سوم قرابت و عترت مرا دوست بدارید (و ما قبلا نیز پیرامون این آیه توضیحی دادیم و معنایی را که بعضی از مفسرین شیعه نیز پسندیده‌اند ذکرکردیم مراجعه شود).