خطای حلی راجع به داود طائی
و اینکه گفتی «داود طائی قائل به جسمیت شده» این اشتباه است زیرا او داود جواربی است که اشعری در مقالات گفته «داود جواربی و مقاتل بن سلیمان گفتهاند: خدای تعالی جسمیاست دارای جثه و اعضاء مانند انسان که گوشت و خون و مو و استخوان و جوارح دارد و با این حال چیزی شبیه او نیست. و هشام بن سالم جوالیقی که از پیشوایان شیعه است گفته خدا به شکل انسان است ولی گوشت و خون ندارد او نوری است درخشان و دارای حواس پنجگانه است شنوایش غیر بینایی و همچنان همه حواسش، دارای دست و پا و چشم و دهان و دماغ و نیز کاکل سیاه است.»
ولی باید بگویم، که اشعری این سخنان را از کتب معتزله نقل کرده و در آنان این انحراف است در قبال مقاتل و گرنه گمان نیست که مقاتل به این حد باطل گفته باشد، و حال آنکه شافعی گفته: «هرکس تفسیر بخواهد او عیال و شاگرد مقاتل است».
و اما داود طائی فقیه زاهد و عابدی بوده و چنین باطلی را نگفته است.
حلی گوید: «بعضی از ایشان گویند که خدا هر شب جمعه به شکل امردی سوار بر الاغی نازل میشود، حتی بعضی از ایشان در بغداد هر شب جمعه بر بام خانهاش ظرف علفی میگذارد که در آن جو میباشد تا اینکه آن الاغ مشغول خوردن شود و خدا ندا کند آیا توبه کنندهای هست؟».
در جواب گوییم: این قبیل سخنان دروغ است بزرگتر و قول عالم و شخص معروفی نیست و علمای اهل سنت بلکه عوامشان شأنشان بزرگتر از این هذیانی است که به اطفال هم نمیچسپد و هیچ روایتی در این باره نشده نه به اسناد ضعیف و حتی نه به اسناد دروغ، و احدی نگفته که خدا شب جمعه به زمین میآید و نه شکل امرد به خدا نسبت دادهاند، خدا از این انحرافات پاک و منزه است. و این خرافه مانند شتر خاکستری رنگی است که خدای تعالی برآن سوار و شب عرفه نازل میشود و با پیادهها معانقه میکند و با سوارهها مصافحه مینماید! خدا زشت کند کسی که آن را جعل نموده، چقدر دروغ در عالم است و دروغ آیی که گفته میشود نود در صد و یا کمتر یا بیشتر آنها را رافضه میگویند. [۱۰۱]
و اما احادیث نزول حق تعالی به آسمان دنیا که در کتب متواتر آمده و حدیث نزدیک شدن حق در شب عرفه، در صحیح مسلم آمده است، ولی ما نمیدانیم چگونه نازل میشود و چگونه بر عرش مستوی است. حلی گوید: «کرامیه گفتهاند که خدا در جهت فوق است و ندانسته که هرچه در جهتی باشد او حادث و محتاج به آن جهت است».
[۱۰۱] مجلسی از علمای شیعه در جلد احوال سید الشهداء کتاب بحار خود روایت نقل نموده که خدا در تولد حسین نازل شد و بر سر او دست کشید، کافی در جلد روضه روایت کرده از امام باقر که قورباغه کلامش اینست که به مردم میگوید اگر کوچکترین فحشی به عثمان بدهید من هم به علی فحش خواهم داد. و البته روایات مجعول در کتب شیعه فراوان است، مثلا در کتاب مفاتیح الجنان که از کتب معروف ایشان است، در اعمال روز جمعه نوشته که: هرکس روز جمعه فلان صلوات را بخواند خدای تعالی تا یک سال بر او گناهی ننویسد. باید گفت بنابر این روایت، هرکس سالی یک بار صلواتی را بخواند گناهانش نوشته نشود، و هم در دنیا به خیال خود خوشبخت است که گناه میکند و هم در آخرت. و در همین کتاب در فضیلت زیارت حضرت رضا در صفحهی ۴٩٧ خواب را نیز جزء روایت دانسته و گوید: «شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده که مردی از صالحین حضرت رسول جرا خواب دید...» و همچنین در صفحهی ۵۶۵ در زیارت حضرت عبدالعظیم خواب را دلیل قرار داده و گوید: «شخصی حضرت رسالت پناه را خواب دید...» و در صفحهی ۸۶ در فضیلت دعای جوشن کبیر روایت کرده از جبرئیل امین که: «هرکس دعای جوشن کبیر را بر کفن خویش بنویسد حق تعالی حیا کند که او را به آتش جهنم عذاب نماید» در صورتیکه ثواب و عقاب به اعمال است. و بعلاوه نوشتن اسماء خدا بر کفنی که پس از چند روز در زیر خاک، چرک و خون و کثافت با آن مخلوط میشود، عملی بر خلاف شرع است. و در صفحهی ۳۶ قرآن را محرف دانسته و گوید برای خواندن آیه الکرسی علی التنزیل در روز جمعه فضیلت بسیار است آنگاه در حاشیه از علامه مجلسی نقل کرده که آیة الکرسی علی التنزیل چنین است: «الله لا إِله إِلا هو الحي القیوم لا تأخذه سنة ولا نوم له ما في السموات وما في الأرض وما بینهما وما تحت الثری عالم الغیب والشهادة الرحمن الرحیم...» و در صفحه ۴٩۰ نواب اربعة را که هزار سال است از دنیا رفتهاند زنده میداند و در فضائل ایشان مینویسد: «همچنانکه این بزرگواران در حیات خود واسطه بودند میان ولی عصر و رعیت»، و عرایض و رقعههای خلق را به آن حضرت میرساندند، حال نیز به همان منصب مفتخرند و باید رقاع حاجت به توسط ایشان به آن حضرت برسد. مترجم خود در قم دیده مسجدی بنام مسجد جمکران ساختهاند و در محراب آن چاهی بنام امام منتظر دارند که نامهها و نذورات خود را در آن میاندازند که به امام منتظر برسد و عجیبتر این است که نامه فروشی با اوراق چاپى درب آن مسجد است و اوراقی دارد که به هریک از ایشان میفروشد و دو تومان دریافت میکند که نامه به امام منتظر بنویسند و در آن ورقه با خط چاپ شده خطاب شده به یکی از نواب خاص او بنام عثمان بن سعید و یا حسین بن روح که هزار و دویست سال است مردهاند «ابا صالح این نامه را به امام منتظر برسان» آنقدر کم عقلند که خطاب به مرده میگویند نامه را بگیر و به امام زنده برسان یا للعجب: چشم باز و کوش باز و این عمی!؟ از چشم بندی خدا.