اذیت و آزار قریش به رسول اکرم ج
بنابر اسباب و علل مذکور، قریش با آنحضرت ج شدیداً مخالفت کردند و خواستند وی را آنچنان تحت فشار قرار دهند که از دعوت و تبلیغ اسلام دست بردارد، از سوء اتفاق، کفاری که با آنحضرت همسایه بودند، مانند: ابوجهل، ابولهب، اسود بن عبد یغوث، ولید بن مغیره، امیة بن خلف، نضر بن حارث، منبه بن حجاج، عقبة بن ابی معیط و حکم ابن ابی العاص، همگی از اشراف و سران قریش بودند و بیش از دیگران با آنحضرت دشمنی میورزیدند [۲۵۵]. آنان بر سر راه آنحضرت خار میافکندند، هنگامی که آنحضرت نماز میخواند مسخره میکردند؛ در حال سجده بر پشت مبارک، شکمبۀ پر از نجاست آورده میگذاشتند، شال بر گردن آنحضرت انداخته چنان میکشیدند که آثار زخم بر گردنشان باقی میماند. وقتی نیروی معنوی و روحی آنحضرت را مشاهده میکردند، به ایشان جادوگر میگفتند، ادعای نبوت را میشنیدند، دیوانه مینامیدند، آنحضرت چون از خانه بیرون میرفتند، افراد ولگرد و اوباش، گِرد آمده، ایشان را تعقیب میکردند [۲۵۶]. هنگامی که در نماز جماعت قرآن را با آواز بلند میخواندند، به قرآن، پیامبر و خدا ناسزا میگفتند [۲۵۷].
باری آنحضرت در حرم نماز میخواندند، سران قریش نیز آنجا حضور داشتند. ابوجهل گفت: کاش یکی میرفت شکمبهای پر از نجاست میآورد و چون محمد به سجده میرفت، آن را بر پشت و گردنش میگذاشت. عقبه گفت: من این کار را انجام میدهم، چنانکه رفت و شکمبهای مملو از نجاست آورد و بر پشت آنحضرت گذاشت، سران قریش با مشاهدۀ این منظره بسیار خندیدند و اظهار خوشحالی کردند. حضرت فاطمه از این جریان آگاه شد و با وجود اینکه حدود شش سال بیشتر سن نداشت بهسوی آنحضرت حرکت کرد؛ شکمبه را برداشت و به عقبه ناسزا گفت و بر او نفرین فرستاد [۲۵۸].
وقتی آنحضرت ج در اجتماعی سخن میگفت و مردم را بهسوی اسلام دعوت میداد، ابولهب به منظور کاستن از تأثیر سخنان ایشان، اعلام میکرد: «این شخص دروغ میگوید». یکی از صحابه روایت میکند: یک بار زمانی که من هنوز مسلمان نشده بودم، مشاهده کردم که آنحضرت ج به بازار «ذو المجاز» در میان مردم رفت و اعلام کرد: ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» ابوجهل در حالی که بر سر مبارک ایشان خاک میریخت، اعلام نمود: به دام فریب این شخص گرفتار نشوید، او میخواهد شما پرستش لات و عزی را رها کنید [۲۵۹].
اذیت و آزاری که در طائف متحمل شدند، قبلاً بیان گردید.
یک بار آنحضرت ج در حرم خانۀ کعبه نماز میخواندند. عقبه شالی بر گردن ایشان پیچاند و آن را محکم کشید. اتفاقاً حضرت ابوبکر وارد شد و بازوی آنحضرت را گرفته، از دست عقبه رها ساخت و گفت: «آیا کسی را به قتل میرسانی که سخنش فقط اینست: خدا یگانه و بیهمتاست» [۲۶۰]!
بر حسب نظر ابن سعد در طبقات، کسانی که سرسختترین دشمنان آنحضرت بوده و پیوسته در صدد اذیت و آزار ایشان بودند، عبارت اند از: «ابوجهل»، «ابولهب»، «اسود بن عبد یغوث»، «حارث بن قیس بن عدی»، «ولید بن مغیره»، «امیة ابن خلف»، «ابوقیس بن فاکهة بن مغیره»، «عاص بن وائل»، «نضر بن حارث»، «منبه بن الحجاج»، «زهیر بن ابیامیه»، «سائب بن سیفی»، «اسود بن عبدالاسد»، «عاص بن سعید بن عاص»، «عاص بن هاشم»، «عقبة بن ابی معیط»، «ابن الاصدی هذلی»، «حکم بن ابی العاص»، «عدی بن حمراء»، همۀ اینها همسایۀ آنحضرت و بیشتر آنان صاحب مقام و منزلت خاصی بودند.
حوادث و رویدادهای زندگی مکی گرچه برای آنحضرت دردناک و حسرتآور بود، ولی تعجبآور نبود. چون در تاریخ جهان، نظیری یافت نمیشود که صداهای نامأنوس و بیگانه با رغبت و اشتیاق، شنیده شده باشند. حضرت نوح ÷ نزدیک به هزار سال با تنفر و وحشت قوم خود از دعوت توحید، مواجه بود. یونان گهوارۀ دانش و تهذیب و اولین معلم جهان در علم و تمدن است، ولی در همان دانشکده، «سقراط» ناچار به نوشیدن جام زهر شد، برای حضرت عیسی ÷ منظرۀ «دار زدن» پیش آمد.
بنابراین، آنچه اعراب و قریش انجام دادند، حلقهای غیرعادی از زنجیرۀ حوادث روزگار نبود، ولی جای تدبر و اندیشه اینجا است که در مقابل این حوادث و در برخورد با حادثه آفرینان، پیامبر گرامی اسلام ج از خود چه عکس العملی نشان میدادند، سقراط جام زهر را نوشید و نابود شد، حضرت نوح ÷ کاسۀ صبرش لبریز گشت و طوفان سهمگینی را درخواست نمود که بر اثر آن قسمت اعظم جهان ویران و نابود گردید. حضرت عیسی ÷ یک گروه سی، چهل نفره به وجود آورد و طبق روایت مسیحیان به دار کشیده شد، اما وظیفۀ سرور کائنات ج بالاتر از اینها بود. زمانی که حضرت «خباب بن ارت» از شکنجه و آزار قریش به تنگ آمده بود، به محضر آنحضرت ج رفت و عرض کرد: چرا شما در حق اینها دعای بد نمیکنید؟ رخسار مبارک آنحضرت قرمز شد و فرمودند: پیش از شما کسانی بودهاند که اَرّه بر سر آنها گذاشته میشد و از وسط دو نیم میشدند، با وجود این از ادامۀ راه خود باز نایستادند، خداوند این امر را به پای تکمیل میرساند، به طوری که شترسوار از «صنعا» تا «حضرموت» (یکّه و تنها) سفر میکند و جز از خدا از کسی دیگر بیم و هراس نخواهد داشت [۲۶۱]!.
[۲۵۵] ابن سعد ۱/ ۱۳۴. [۲۵۶] مسند امام احمد بن حنبل ۱/ ۳۰۲. [۲۵۷] صحیح بخاری / ۶۸۶. [۲۵۸] صحیح بخاری، ابواب الطهارۀ والصلوۀ والجزیۀ والجهاد – صحیح مسلم و زرقانی ۱/ ۲۹۴. [۲۵۹] مسند امام احمد بن حنبل ۴/ ۲۳. [۲۶۰] صحیح بخاری، باب مالقی النبی و اصحابه بمکۀ. [۲۶۱] صحیح بخاری، باب ما لقي النبی وأصحابه من المشرکین، ذکر أیام الجاهلیة.