نتایج مباحث مذکور
در صفحات گذشته در بارۀ روایت حدیث طرز عمل بزرگان صحابه قواعد و اصول علمای نقد حدیث، توضیحاتی بیان داشتیم که ذیلاً به عنوان نتایج بحث به صورت مرتب ذکر میشوند:
۱- قبل از هرچیز صورت واقعه و جریان را باید در قرآن مجید و سپس در عموم احادیث جستجو کرد، اگر در آنها وجود نداشت، به کتب سیرت مراجعه شود.
۲- کتب سیرت نیازمند تنقیح اند و نقد روایات و اسناد آنها لازم است.
۳- رتبۀ روایات سیرت به اعتبار پایۀ صحت از روایات احادیث پایینتر است. لذا در صورت اختلاف، همواره روایات احادیث ترجیح خواهند داشت.
۴- در صورت اختلاف روایات احادیث، روایات ارباب فقه و هوش بر روایات دیگران ترجیح خواهند داشت.
۵- در وقایع و جریانات سیرت جستجوی سلسلۀ علّت و معلول بینهایت ضروری است.
۶- بر حسب نوعیت واقعه، باید معیار شهادت و گواهی لحاظ شود.
۷- اصل واقعه و جریان در روایات تا چه حدی است؟ و نظر و برداشت شخصی راوی تا چه مقدار جزو روایات قرار گرفته است؟
۸- اسباب و علل خارجی بر واقعه تا چه حدّی تأثیر دارند؟
۹- روایاتی که برخلاف وجوه عام عقلی، مشاهدۀ عام اصول مسلّمه و قرائن حال باشند، قابل حجت نخواهند بود.
۱۰- در موضوعات مهم از طریق تطبیق و جمع روایات، این امر تحقیق و بررسی شود که در ادای مطلب و بیان آن راوی مرتکب اشتباه شده است یا خیر؟
۱۱- خبر واحد بر حسب مطابقت با اهمیت موضوع و قرائن حال پذیرفته میشود.
پس از بیان و توضیح این اصول، معلوم میشود که علم حدیث در اسلام به لحاظ عقل و درایت چه مقام و رتبۀ والایی دارد! علمای حدیث برای تصحیح روایت چقدر محنت تلاش و کنکاش، دقت و وقت صرف کردهاند! آیا از این اهتمام و اعتنا در گنجینۀ تاریخ سایر اقوام و ملتها ذرهای هم وجود دارد؟ آیا از سیرهنگاران اروپایی احدی با این زحمت و دقت و نکتهسنجی در باب زندگی آنحضرت ج چیزی نوشته است؟ و آیا یک فرد غیرمسلمان با توجه به مراعات این قواعد و اصول میتواند در باب سیره قلمفرسایی کند؟