فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

غزوۀ تبوک

غزوۀ تبوک

«تبوک»، محل معروفی است بین مدینه و دمشق که به فاصلۀ چهارده منزل از مدینه قرار دارد. پس از جنگ «موته»، حکومت روم تصمیم گرفته بود به سرزمین اعراب حمله کند و قبیلۀ غسّان که در مرزهای شام در زیر سلطۀ امپراتور روم حکومت می‌کرد، و مذهب مسیحی داشت، از جانب قیصر روم برای انجام این مأموریت مهم انتخاب شد.

در مدینۀ منوره اغلب، این اخبار شایع می‌شدند. در واقعۀ «ایلای» رسول اکرم ج هنگامی که عتبان بن مالک به حضرت عمر س خبر حادثۀ مهمی را اعلام کرد، وی اظهار داشت: چه حادثه‌ای روی داده است؟ آیا غسّانی‌ها حمله کرده‌اند؟ [۶۱۴]. نبطی‌های شام در مدینه برای فروش روغن زیتون می‌آمدند، آنان خبر دادند که رومیان در شام، لشکر بزرگی گرد آورده [۶۱۵] و تدارکات یک سال آن را تهیه کرده‌اند و در این لشکر، قبایل «لخم»، «جذام» و «غسّان» از قبایل اعراب نیز شرکت دارند و مقدمة الجیش تا «بلقاء» آمده است.

در «مواهب لدنیه» به نقل از طبرانی روایت شده است که مسیحیان عرب به هرقل نامه نوشتند که محمد وفات کرده و عرب‌ها بر اثر قحط‌سالی از شدّت گرسنگی دارند، می‌میرند. بنابراین، هرقل لشکری مرکب از چهل هزار نفر اعزام داشت. به هرحال، این اخبار در میان اعراب شایع شد و قراین و شواهد حمله به قدری قوی بود که احتمال نادرست‌بودن خبر، اصلاً وجود نداشت. روی همین جهات، رسول اکرم ج به سپاه اسلام فرمان آماده‌باش داد. از سوء اتفاق، قحط‌سالی شدید و فصل برداشت محصول، ظاهراً دو مانع بزرگ از خروج مردم از خانه‌هایشان به نظر می‌رسیدند [۶۱۶]. منافقان که در ظاهر خود را مسلمان می‌گفتند، راز آن‌ها فاش شد، آنان از شرکت در جنگ عذرها آوردند و دیگران را نیز از آن منع کردند و گفتند: ﴿لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّۗ [التوبة: ۸۱].

«سویلم» یک نفر یهودی بود، منافقان در خانۀ او گرد آمده و مردم را از شرکت در جنگ بازمی‌داشتند و چون خطر حملۀ رومیان بر تمام سرزمین عرب وجود داشت. از این جهت، پیامبر گرامی اسلام ج از تمام قبایل عرب درخواست افراد جنگجو و کمک‌های مالی کردند [۶۱۷]. از میان اصحاب، حضرت عثمان س کمک شایان توجهی به سپاه اسلام کرد، دویست نفر شتر و دویست اوقیه نقره به محضر آن‌حضرت تقدیم نمود [۶۱۸]. بیشتر صحابه مبالغ هنگفتی کمک کردند. با این وجود، بسیاری از مسلمانان از جهت این که سواری و توشۀ سفر نداشتند، نتوانستند شرکت کنند؛ آن‌ها به محضر رسول اکرم ج حاضر شدند و به قدری گریه کردند که آن‌حضرت را بر آنان ترحّم آمد، امّا اسباب سفر آنان مهیا نشد و در شأن آن‌ها این آیۀ سورۀ توبه نازل گردید:

﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ ٩٢ [التوبة: ۹۲].

«و حرجی نیست بر آنان که نزد تو آمدند تا مرکب و سواری به آنان داده شود و تو گفتی مرکب و سواری نیست که شما را بر آن سوار کنم. آنگاه آنان برگشتند در حالی که بر اثر نبودن اسباب سفر چشمان‌شان از اشک جاری بود».

عادت آن‌حضرت ج همیشه چنین بود که هرگاه از مدینه خارج می‌شدند، یکی از اصحاب را جانشین خود تعیین می‌کردند. این بار، «محمد بن مسلمه» را جانشین خود تعیین نمودند و چون در این غزوه، ازواج مطهرات همراه نبودند، به منظور حفاظت و سرپرستی آنان در مدینه حضرت علی را مقرر فرمودند، ولی او گلایه کرد که شما مرا با زنان و کودکان رها می‌کنید؟ آن‌حضرت فرمودند: آیا تو بر این خشنود نیستی که نسبت تو با من مانند نسبت هارون با موسی باشد [۶۱۹].

خلاصه، آن‌حضرت با سی هزار نفر که ده هزار اسب‌سوار بودند، از مدینه حرکت کردند [۶۲۰]. در مسیر راه به سرزمین قوم ثمود رسیدند، جایی که قرآن مجید در بارۀ آنان می‌فرماید: در اعماق کوه‌ها برای خودشان کاخ‌ها ساخته بودند و چون در آن محل عذاب الهی بر قوم ثمود نازل شده بود. آن‌حضرت فرمان دادند احدی حق ندارد در آنجا فرود آید و نه از آب آنجا بنوشد و نه در کاری دیگر از آب آن استفاده کند.

وقتی به تبوک رسیدند، معلوم شد که خبر حملۀ رومی‌ها صحت نداشته و توطئه به شکلی دیگر بوده است؛ غسانی‌ها سران عرب را تحریک می‌کردند. در صحیح بخاری (ذکر غزوۀ تبوک) مذکور است که رئیس قبیلۀ غسّان نامه‌ای برای کعب بن مالک فرستاده که در آن مرقوم بود: ما شنیده‌ایم محمد ج قدر و منزلت شما را به جای نیاورده و شما را مورد بی‌مهری قرار داده است، لذا شما نزد من بیایید، من به نحو احسن از شما پذیرایی خواهم کرد و مورد اکرام و الطاف ویژۀ ما قرار خواهید گرفت.

کعب گرچه مورد تنبیه رسول اکرم ج قرار گرفته بود، ولی آن نامه را در تنور انداخت. آن‌حضرت در تبوک، بیست روز باقی ماندند. سردار «ایله» به نام «یوحنا» به محضر آن‌حضرت حضور یافت و پرداخت جزیه را اعلام داشت [۶۲۱]، یک استر سفید رنگ نیز به آن‌حضرت اهدا نمود، آن‌حضرت در عوض به وی ردای مبارک خود را عنایت کرد [۶۲۲]. مسیحیان «جربا» و «اذرع» نیز حضور یافتند و به پرداخت جزیه اعلام آمادگی کردند.

یکی از سرداران عرب به نام «اکیدر» در «دومة الجندل» که به فاصلۀ پنج منزل از دمشق قرار داشت، تحت سلطۀ قیصر روم زندگی می‌کرد. آن‌حضرت ج خالد بن ولید را با چهارصد و بیست نفر برای مقابله با وی فرستاد. خالد او را دستگیر و سپس آزاد کرد، مشروط بر این که خودش به بارگاه آن‌حضرت حضور یافته شرایط صلح را پیشنهاد کند. چنانکه وی با برادر خود به مدینه آمد و آن‌حضرت به وی امان دادند.

هنگامی که آن‌حضرت ج از تبوک مراجعت کرده نزدیک مدینه رسیدند، اهل مدینه با شور و شوق تمام به استقبال ایشان شتافتند و با گرمی از ایشان استقبال کردند، حتی زنان خانه‌نشین نیز از خانه‌ها بیرون آمدند و دختران این سرود را می‌خواندند:

طلع البدر علينا من ثنيات الوداع
وجب الشكر علينا ما دعا لله داع [۶۲۳]

[۶۱۴] بخاری، ذکر واقعه ایلاء. [۶۱۵] مواهب لدنیة با زرقانی ۳ / ۷۲. [۶۱۶] مارگولیوث می‌گوید: چونکه در غزوه حنین، انصار از مال غنیمت محروم شده بودند، لذا برای جنگ تمایلی نداشتند و می‌گفتند: وقتی فواید جنگ عاید دیگران می‌شود، ما برای چه بجنگیم؟ ولی این سوء ظن اوست و شاهد زنده مطلب، خود قرآن کریم است. [۶۱۷] ابن هشام. [۶۱۸] ابن سعد، جزء المغازی / ۱۱۹. [۶۱۹] صحیح بخاری، غزوۀ تبوک. [۶۲۰] طبقات ابن سعد، جزء مغازی / ۱۱۹. [۶۲۱] این محل نزدیک به خلیج عقبه است. [۶۲۲] زرقانی به نقل از ابن ابی شیبه ۳ / ۸۶. [۶۲۳] زرقانی ۳ / ۹۲.