ادامۀ سلسلۀ غزوهها و سریهها [۴۰۶]
تمام قبایل عرب جز یکی دو قبیله، دشمن اسلام بودند. علت دشمنی بیشتر این بود که هر قبیلهای بتپرستی را آیین و دین خود قرار داده بود و اسلام آیین بتپرستی را محو و نابود میکرد. قریش نیز بر تمام قبایل عرب نفوذ و سلطه داشت. در دوران حج تمام قبایل در مکه جمع میشدند و قریش آنها را علیه اسلام تحریک میکرد. علت بزرگ دیگر این بود که منبع امرار معاش و درآمد تمام قبایل راهزنی و غارتگری بود. اسلام نه فقط قولاً بلکه عملاً نیز با آن به مخالفت پرداخت. از این جهت آنها میدانستند که اگر اسلام غلبه پیدا کند، تمام این منابع نادرست درآمد آنها مسدود خواهد شد.
پیروزی مسلمین در جنگ بدر تمام کافران را مرعوب کرده بود، به گونهای که هریک از آنان از توطئه علیه مسلمانان و مخالفت با آنان بازآمده مشغول کار خود بودند. ولی شکست مسلمانان در جنگ احد اوضاع را دگرگون کرد و به کفار جرأت داد تا دوباره علیه اسلام قیام کنند. سلسلۀ وسیعی از سرایا (جنگهای کوچکی) که در سیرۀ نبوی به چشم میخورد، حلقههایی از همین زنجیره هستند. گرچه عامۀ مورخان بر حسب ذوق و سلیقۀ خود از علل و اسباب این جنگها بحث نکردهاند، ولی ابن سعد در طبقات و بعضی دیگر از سیرهنویسان اسباب و علل هر جنگ و سریه را ذکر کردهاند. یعنی قبیلۀ خاصی حمله بر مدینه را کرده و رسول اکرم ج به منظور دفاع سپاه اسلام را به آن سو گسیل داشته است.
[۴۰۶] در مورد فوق غزوه و سریه سیرهنویسان نظریات مختلفی ابراز داشتهاند. راجحترین نظر این است به واقعهای که رسول اکرم ج در آن شرکت داشته «غزوه» و آن که شرکت نداشته و شخص دیگری را فرمانده آن تعیین کرد «سریه» گفته میشود.