غزوۀ بنی قینقاع
(شوال سال دوم هجری)
پیروزی مسلمانان در غزوۀ بدر، یهود را بیش از پیش بیمناک و هراسان کرد. آنان به وضوح مشاهده کردند که اسلام روز به روز قویتر میشود. از قبایل یهود، مردان قبیله بنیقینقاع بیش از همه شجاعتر و دلیرتر بودند [۴۲۹]. از این جهت قبل از همه جرأت کردند تا به مسلمانان اعلام جنگ کنند و پیمانی را که با پیامبر اکرم ج بسته بودند نقض نمایند. ابن هشام و طبری از طریق ابن اسحق این روایت عاصم بن قتاده انصاری را نقل کردهاند که:
«إن بني قينقاع كانوا أول يـهود نقضوا ما بينهم وبين رسول الله ج وحاربوا فيمـا بين بدر وأحد». «بنی قینقاع اولین کسانی از یهود بودند که پیمانی را که با رسول خدا ج بسته بودند، نقض کردند و در فاصلۀ زمانی بین بدر و احد با مسلمانان جنگیدند».
ابن سعد در بیان غزوۀ بنو قینقاع مرقوم داشته است:
«فَلَمّـَا كَانَتْ وَقْعَةُ بَدْرٍ أَظْهَرُوا الْبَغْيَ وَالْحَسَدَ، وَنَبَذُوا الْعَهْدَ وَالْـمـِرَّةَ» [۴۳۰]. «در واقعه بدر یهودیان اظهار شورش و کینه کردند و پیمان را شکستند».
رخداد یک حادثۀ اتفاقی، مقدمهای برای وقوع جنگ میان یهود و مسلمانان گردید: یکی از زنان انصار در حالی که نقاب بر چهره داشت به منظور خرید به مغازۀ یکی از یهودیان در بازار مدینه رفت، یهودیان نسبت به وی بیحرمتی کردند، یکی از مسلمانان با مشاهدۀ آن واقعه غیرتش به جوش آمد و آن یهودی را به قتل رساند، یهودیان متقابلاً آن مسلمان را به قتل رساندند. وقتی رسول اکرم ج از ماجرا آگاه شدند، نزد یهود رفتند و فرمودند: «از خدا بترسید! مبادا عذابی که بر اهل بدر نازل شد، بر شما نیز نازل شود».
آنان با جسارت تمام در پاسخ گفتند: ما قریش نیستیم، اگر با ما برخورد کنید، آنگاه مفهوم جنگ را به خوبی درک میکنید. چونکه اعلام جنگ و نقض عهد از جانب آنها شده بود، به ناگزیر رسول اکرم ج جنگ را آغاز کردند. آنان در قلعه خود پناه گرفتند، آنحضرت تا پانزده روز آن را محاصره نمودند. سرانجام راضی شدند، هر تصمیمی که آنحضرت در بارۀ آنها اتخاذ کنند، خواهند پذیرفت. عبدالله بن ابی همپیمان آنها بود، به رسول اکرم ج پیشنهاد کرد که آنان را از وطن تبعید کنید [۴۳۱]. آنحضرت آنان را به محل «اذرعات» شام تبعید کردند. تعدادشان هفتصد نفر بود، سیصد نفر از آنها زرهپوش بودند. این واقعه در سال دوم هجری ماه شوال روی داد.
[۴۲۹] طبقات ابن سعد ۲/ ۱۹ «سلیمان ندوی». [۴۳۰] زرقانی ۱/ ۵۳۶. [۴۳۱] از اظهارات سیرهنویسان معلوم میشود که رسول اکرم ج قصد کشتن آنها را داشتند، ولی بر اثر اصرار عبدالله بن ابی از این کار منصرف شدند. لیکن آنچه در سننن ابیداود در این باره مذکور است این امر را تکذیب میکند.