فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

اصلاحات جنگی

اصلاحات جنگی

جنگ یکی از بدترین مناظر اعمال انسانی است. جنگ‌های عرب مناظری از وحشیگری، قساوت، سفّاکی و درندگی بود. ولی با طلوع آفتاب نبوت، همین امر از تمام معایب و نواقص پاک گشت و به عنوان یک وظیفۀ مقدس انسانی قرار گرفت. در مملکتی که از هزاران سال، ظلم و غارتگری به‌طور جدی و پشت در پشت جریان دارد، در بدو امر یک حکومت مقتدر و مهذّب نیز ناگزیر است که بر اصول و طرز عمل باورهای قدیم عمل کند که در اصطلاح طب به آن، «علاج بالمثل» می‌گویند. در آغاز اسلام وقایعی از این قبیل به چشم می‌خورند که در زمان جاهلیت رواج داشتند. مثلاً در دوران جاهلیت رسم بر این بود که در حال غفلت و بی‌خبری بر دشمن حمله می‌کردند و آن‌ها را به قتل می‌رساندند و یا اسیر می‌کردند. اسلام این رسم را از بین برد. اما اگر از همان آغاز بر این روش عمل می‌شد، نتیجه این می‌شد که دشمن همیشه به‌طور ناگهانی بر مسلمانان حمله‌آور شود، آنان را به قتل برساند و مسلمانان نتوانند به‌طور مناسبی از خود دفاع کنند. با گذشت زمان، هرقدر اسلام اقتدار و شکوه بیشتری حاصل می‌کرد، به همان مقدار رسم‌های دوران جاهلیت محو و نابود می‌شدند، تا اینکه سرانجام، همه آن‌ها از میان رفتند. روش جنگ پیش از اسلام و برخوردهای وحشیانه‌ای که وجود داشت، قبلاً با تفصیل آن‌ها را بیان کردیم. با توجه به آن وقایع، به خوبی معلوم می‌شود که اسلام چه اصلاحاتی دربارۀ زندگی مسالمت‌آمیز اعراب انجام داده است. اسلام اعلام داشت: هرگز سالخوردگان، کودکان، نوکران و زنان کشته نشوند. پیامبر گرامی اسلام ج هنگامی که سپاهی را به جایی اعزام می‌کرد، یکی از دستورات و احکامی که به فرمانده آن می‌داد این بود که این امر را رعایت کند [۶۶۴]. چنانکه در ابوداود به صراحت مذکور است:

«وَلَا تَقْتُلُوا شَيْخًا فَانِيًا وَلَا طِفْلًا وَلَا صَغِيرًا وَلَا امْرَأَةً» [۶۶۵]. «مواظب باشید! هیچ سالخورده، کودک و فرد کم‌سن و سال و زنی را به قتل نرسانید».

در غزوه‌ها نیز، اگر نگاه‌شان به جسد زنی می‌افتاد، سخت ناراحت می‌شدند و از کشتن آن‌ها منع می‌کردند. در صحیح مسلم احادیث متعددی در این باره نقل شده است؛ قبل از اسلام، عادت بر این بود افرادی که اسیر می‌شدند، آن‌ها را محکم می‌بستند و هدف آماج تیرها قرار می‌دادند و یا با شمشیر به قتل می‌رساندند. به عربی به این روش «صبر» می‌گفتند. رسول اکرم ج شدیداً از این روش منع کردند. یک بار عبدالرحمن فرزند حضرت خالد، در یکی از جنگ‌ها چند نفر را سیر کرد و به همین روش به قتل رساند. وقتی ابوایوب انصاری از این خبر مطلع شد، اظهار داشت: من از رسول اکرم ج شنیدم که از این عمل منع می‌کردند؛ به خدا سوگند! من از بین‌بردن مرغی را با این وضع جایز نمی‌دانم. عبدالرحمن در همان موقع به عنوان کفاره گناه، چهار غلام آزاد کرد [۶۶۶].

در جنگ‌ها مردم پایبند عهد و پیمان نبودند. در جنگ معونه و غیره کفار با مسلمانان نقض عهد نمودند. نخست با آنان پیمان بستند و عهد نمودند که متعرض آنان نخواهند شد، ولی با همین حیله آن‌ها را به خانه‌های خود برده به قتل می‌رساندند. در قرآن مجید به‌سوی همین وقایع اشاره شده:

﴿لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗ.... إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ [التوبة: ۱۰-۱۲].

«در بارۀ هیچ مؤمنی پایبند عهد و پیمان نیستند... و سوگند را هم رعایت نمی‌کنند».

رسول اکرم ج بسیار تأکید فرمودند که هر عهد و پیمانی که بسته می‌شود، در هر صورت بر انجام آن باید پایبند بود. در قرآن مجید در مواضع متعدد بر این امر تأکید شده و احکام صریحی بیان گردیده است. نمونه‌های حیرت‌آوری از پایبندی به عهد در دوران نبوت و در عصر خلفای راشدین، در اوراق تاریخ ثبت گردیده است. وقتی رسول اکرم ج هجرت کرده به مدینه آمدند، بسیاری از صحابه بر اثر عذرهایی که داشتند، در مکه مکرمه ماندند. از آن جمله: حذیفه بن یمان و پدرش بودند. در جنگ بدر، حذیفه و پدرش از جایی می‌آمدند، کافران آنان را دستگیر کردند و به آن‌ها گفتند: شما قصد دارید به مدینه بروید و از آنجا برای جنگیدن با ما رو در رو شوید؟ آن‌ها گفتند: هدف ما فقط رفتن به مدینه است، در جنگ شرکت نخواهیم کرد. کفار از آن‌ها عهد و پیمان گرفتند که در جنگ شرکت نکنند. آنان به محل بدر به محضر رسول اکرم ج حضور یافتند و چون دیدند که آن‌حضرت مشغول جنگ با کفار است، خواستند تا از این سعادت نیز بهره‌ای بگیرند؛ ولی آن‌حضرت ج به آنان اجازه شرکت در جنگ را ندادند و فرمودند: شما با آنان عهد و پیمان بسته‌اید، لذا نمی‌توانید علیه آن‌ها بجنگید.

قریش ابورافع را به عنوان نماینده و پیک، نزد آن‌حضرت فرستاد. هنگامی که او به بارگاه نبوت مشرف گردید، تحت تأثیر قرار گرفت، مسلمان شد و اظهار داشت: حالا دیگر من به‌سوی کفار بازنخواهم گشت. آن‌حضرت فرمودند: شما پیک و قاصد هستید و نگهداری قاصد برخلاف عهد و پیمان است. لذا فعلاً بروید، و دوباره برگردید [۶۶۷].

در صلح حدیبیه، وقتی ابوجندل در حالی که زنجیر اسارت بر پای داشت، نزد مسلمانان آمد و آثار شکنجه‌های قریش را به مسلمانان نشان داد؛ آن‌حضرت فرمودند: آری! ولی با قریش پیمان بسته‌ایم که هرکس از مسلمانان از مکه فرار کند و نزد ما آید، ما او را دوباره نزد قریش باید بفرستیم. ابوجندل رو به سپاه اسلام کرد و مسئله را با آنان در میان گذاشت. مجاهدین اسلام سخت متأثر شدند و نزدیک بود کنترل خود را از دست بدهند. حضرت عمر بی‌تاب و بی‌قرار شد. حضرت ابوبکر مکرراً به محضر آن‌حضرت رفت و آمد داشت. با وجود این اوضاع و احوال، بهای پایبندی به عهد و پیمان بیش از این ارزش داشت و سرانجام، ابوجندل با همان وضع بازگردانده شد.

پیش از اسلام، کشتن قاصد ممنوع نبود. قبل از صلح حدیبیه رسول اکرم ج نزد قریش قاصدی فرستاد، قریش شترش را به قتل رساندند و نزدیک بود که خودش را نیز به قتل رسانند، ولی مردم آن محل مانع شدند. رسول اکرم ج دستور دادند که قاصد به هیچ وجه کشته نشود. هنگامی که مسیلمه به بارگاه آن‌حضرت قاصدی فرستاد و او در محضر ایشان جسارت کرد و گفتارهایش غیر مؤدبانه بود، آن‌حضرت فرمودند: «کشتن قاصد برخلاف عرب و رسم است و گرنه تو کشته می‌شدی».

مورخان پس از نقل این واقعه می‌نویسند: از آن روز به بعد این یک ضابطه و رسمی شد که قاصد را نباید کشت. عرب با اسیر جنگی خیلی بدرفتاری می‌کردند و تمام ملت‌ها نیز گرفتار این عمل غیر انسانی بودند. در جنگ‌های صلیبی وقتی حکومت‌های اروپایی مسلمانان را اسیر کردند، مانند حیوانات از آن‌ها کار می‌کشیدند. علامه ابن جبیر در آن دوران وقتی از محل «سیسیل» گذر کرد و این حال مسلمانان اسیرشده را مشاهده نمود، بسیار مضطرب شد. چنانکه مرقوم می‌دارد:

«ومن الفجائع التي يعاينها من حل بلادهم أسرى المسلمين يرمضون في القيود ويصرفون في الخدمة الشاقة والأسيرات المسلمات كذلك في أسواقهن خلاخل الحديد فتنفطر لهم الأفئدة» [۶۶۸]. «و از جملۀ فجایع دردناک که در آن شهرها مشاهده می‌شوند این است که اسیران مسلمان در زنجیرها بسته شده به نظر می‌آیند و مجبور به انجام اعمال شاقه می‌شوند. همچنین زنان مسلمان در حالی که پایبندهای آهنین در پاهایشان قرار گرفته کارهای سختی را انجام می‌دهند که از مشاهدۀ حال آنان قلب آدمی می‌ترکد!».

پیامبر گرامی اسلام ج نسبت به اسیران جنگی تأکید فرمودند که به هیچ وجه با آنان بدرفتاری نشود. وقتی اسیران «بدر» را به صحابه تحویل دادند، توصیه کردند که از نظر غذایی تحت فشار قرار نگیرند. چنانکه صحابه خودشان با خوردن خرما و غیره، بسنده می‌کردند و به آنان غذا می‌دادند. در غزوه «حنین» شش هزار نفر اسیر شده بودند، همگی آن‌ها آزاد شدند و تعداد شش هزار دست لباس مصری نیز به آنان اهدا گردید. چنانکه علامه ابن سعد، این واقعه را تصریح کرده است؛ هنگامی که دختر حاتم طائی اسیر شد، آن‌حضرت ج با نهایت اعزاز و اکرام او را در گوشۀ مسجد نگهداری کردند و فرمودند: اگر شخصی از محله و یا قبیلۀ شما بیاید، تو را با او نزد خاندانت خواهم فرستاد. چنانکه پس از چند روز رخت سفرش را مهیا کرد و با یک نفر به یمن فرستاد. در قرآن مجید در جایی که خداوند متعال اوصاف بندگان خاص خود را بیان داشته چنین می‌فرماید:

﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا ٨ [الإنسان: ۸].

«و به خاطر محبت پروردگار به مساکین، یتیمان و اسیران طعام می‌دهند».

در میان قبایل رسم بر این بود که وقتی بر قبیله و یا محله‌ای حمله می‌شد، تمام راه‌های ورودی و خروجی بسته می‌شدند که در اثر آن، رفت و آمد به خانه‌ها مشکل می‌شد، وسایل و کالاها به غارت برده می‌شدند. این روش از مدت‌ها پیش تداوم داشت. در یکی از جنگ‌ها طبق همین عرف قدیم عمل گردید، آن‌حضرت ج فرمان دادند تا اعلام شود: هرکس اینگونه رفتار کند، جهادش مقبول نخواهد بود. در ابوداود از معاذ بن انس روایت است:

«غَزَوْتُ مَعَ نَبِيِّ اللَّهِ ج غَزْوَةَ كَذَا وَكَذَا، فَضَيَّقَ النَّاسُ الْمَنَازِلَ وَقَطَعُوا الطَّرِيقَ، فَبَعَثَ نَبِيُّ اللَّهِ ج مُنَادِيًا يُنَادِي فِي النَّاسِ أَنَّ مَنْ ضَيَّقَ مَنْزِلًا وَقَطَعَ طَرِيقًا فَلَا جِهَادَ لَهُ» [۶۶۹]. «من در یکی از غزوه‌ها با رسول اکرمج همراه بودم، مردم راه عبور و مرور به خانه‌ها را بستند و غارتگری را شروع کردند، آن‌حضرتج شخصی را فرستادند تا اعلام کند: هرکس سد معبر کند و یا اموال مردم را به غارت برد، چهادش پذیرفته نخواهد شد».

در سنن ابوداود مذکور است: وقتی رسول اکرم ج این فرمان را صادر کردند که مردم متفرق نشوند و سد معبر نکنند، چنان در یک جا گرد آمدند که اگر یک خیمه نصب می‌شد، همگی در آن جای می‌گرفتند [۶۷۰].

مشکل‌ترین مسئله این بود که مردم با مال غنیمت محبت و علاقۀ زیادی داشتند به طوری که بزرگترین سبب و انگیزۀ جنگ‌ها به دست‌آوردن مال غنیمت بود؛ اصلاح این امر مدت‌ها به طول انجامید. در عصر جاهلیت غنمیت محبوب‌ترین چیز بود، تعجب اینجا است که پس از اسلام نیز تا مدتی مردم آن را کار ثوابی می‌دانستند! در ابوداود روایت شده که شخصی از رسول اکرم ج پرسید:

«يُرِيدُ الْجِهَادَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَهُوَ يَبْتَغِي عَرَضًا مِنْ عَرَضِ الدُّنْيَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لَا أَجْرَ لَهُ. فَأَعْظَمَ ذَلِكَ النَّاسُ، وَقَالُوا لِلرَّجُلِ: عُدْ لِرَسُولِ اللَّهِ ج فَلَعَلَّكَ لَمْ تُفَهِّمْهُ» [۶۷۱]. «حکم شخصی که می‌خواهد در راه خدا جهاد کند، ولی فواید دنیوی نیز مد نظرش هست، چیست؟ آن‌حضرت ج فرمودند: ثوابی به او نمی‌رسد. این امر برای مردم باعث تعجب شد، به آن شخص گفتند: دوباره برو از آن‌حضرت ج بپرس، شاید تو مفهوم کلام آن‌حضرت را نفهمیده‌ای».

او را چند بار نزد آن‌حضرت ج می‌فرستادند و سؤال می‌کردند، ولی یقین نمی‌کردند که آن‌حضرت ج چنین فرموده باشند. وقتی در آخر ایشان فرمودند: «لَا أَجْرَ لَهُ» یعنی ثوابی برایش نیست، آنگاه یقین کردند.

یک بار پیامبر گرامی ج چند نفر از صحابه را برای مقابله با قبیله‌ای فرستاد، یکی از آن‌ها جلوتر رفت. افراد قبیله در حالی که گریه و زاری می‌کردند از خانه‌هایشان بیرون آمدند، او گفت: لا إله إلا الله بگویید تا در امان باشید. آن‌ها اسلام را پذیرفتند و از حمله محفوظ ماندند. سایر رفیقان، آن صحابه را سرزنش کردند که تو ما را از مال غنیمت محروم نمودی. در ابوداود قول صحابی با این الفاظ نقل شده است:

«فلامني أصحابي وقالوا أحرمتنا الغنيمة» (ابوداود کتاب الأدب، باب ما یقول إذا أصبح). «مرا همراهانم سرزنش کردند و گفتند: تو ما را از غنیمت محروم نمودی»، وقتی آن‌ها نزد آن‌حضرت آمدند و از وی شکایت کردند، آن‌حضرت او را مورد تحسین و آفرین قرار داد و فرمود: تو را در مقابل رهایی هریک از آنان اینقدر ثواب خواهد رسید».

در قرآن مجید نسبت به غنیمت، کلمۀ «متاع دنیوی» به‌کار رفته است، و مشغولیت در آن امری نکوهیده بیان شده است و طالبان آن، ملامت و سرزنش شده‌اند. در جنگ «احد» وقتی گروهی از مسلمین مبارزه با کفار را رها کرده، مشغول جمع‌آوری مال غنیمت شدند و این امر باعث شکست مسلمین گردید، این آیه نازل شد:

﴿مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ [آل عمران: ۱۵۲].

«بعضی از شما قصد دنیا و بعضی دیگر قصد آخرت دارید».

در جنگ «بدر» وقتی قبل از اجازۀ آن‌حضرت ج شروع به گردآوری مال غنیمت کردند و یا به قول بعضی از مفسران به قصد گرفتن فدیه اسیر گرفتند، این آیه نازل شد:

﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَ [الأنفال: ۶۷].

«شما کالای دنیوی را قصد دارید و خداوند آخرت را قصد دارد».

با وجود این همه تصریحات و تأکیدات، علت شکست در غزوۀ حنین در سال هشتم هجری این بود که مسلمانان مشغول جمع‌آوری اموال غنیمت شدند. در صحیح بخاری در مورد شرح غزوۀ «حنین» چنین منقول است:

«فَأَقْبَلَ المُسْلِمُونَ عَلَى الغَنَائِمِ، وَاسْتَقْبَلُونَا بِالسِّهَامِ».«مسلمانان برای جمع‌آوری مال غنیمت یورش بردند و کفار با تیراندازی‌هایشان ما را مورد تهاجم قرار دادند».

روی همین اساس، رسول اکرم ج با صراحت تمام در مواقع مختلف به این امر متذکر می‌شدند. شخصی از آن‌حضرت ج پرسید: یکی برای غنیمت و یکی برای اظهار شجاعت و دیگری برای نام و ریا جهاد می‌کند، جهاد کدام یک از این‌ها قبول می‌شود؟ آن‌حضرت فرمودند:

«مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ العُلْيَا» [۶۷۲]. «هرکس برای این بجنگد که دین الهی برتری پیدا کند».

بالاخره رسول اکرم ج تفهیم کردند که جهاد با هر نیتی انجام گیرد، مدارش بر همان خواهد بود. لیکن اگر مجاهد مال غنیمت قبول کند، دو سوم از اجرش کم می‌شود؛ ثواب کامل زمانی می‌رسد که از مال غنیمت اصلاً چیزی برندارد. در صحیح مسلم از رسول اکرم ج روایت شده:

«ما من غازية تغزوا في سبيل الله فيصيبون الغنيمة إلا تعجلوا ثلثي أجرهم من الآخرة ويبقى لهم الثلث وإن لم يصيبوا غنيمة تم لهم أجرهم» [۶۷۳]. «آن مجاهدی که در راه خدا بجنگد و مال غنیمت به دست آورد، دو سوم از ثواب آخرت را در همین دنیا حاصل کرده و یک سوم را در آخرت حاصل خواهد کرد؛ البته اگر غنیمتی به دست نیاورد، در آخرت اجر کامل به وی خواهد رسید».

نتیجۀ این تعلیمات این شد، مال غنیمت که محبوب‌ترین پاداش جنگیدن آنان بود، محبت آن از دل‌ها خارج گردید و مقصود جهاد، فقط اعلای کلمة الله باقی ماند. واقعه ذیل بیانگر خوبی برای این امر است:

هنگامی که رسول اکرم ج برای جنگ تبوک حرکت کرد، نزد واثلة بن اسقع، وسایل سفر موجود نبود. او در مدینه اعلام کرد: آیا کسی هست که مرکبی در اختیارم بگذارد و هرچقدر سال مال غنیمت به دست آید، در آن شریک باشد؟ یکی از انصار مرکب و آذوقۀ سفر را بر عهده گرفت. در این غزوه چندین شتر سهم واثله شد، او به هنگام بازگشت همه شترها را نزد آن انصاری برد و اظهار داشت: این همان شترانی هستند که نسبت به آن‌ها اعلام کرده بودم، نصف آن‌ها متعلق به شما باشد، من قصد دیگری از این امر داشتم. (یعنی هدف من شرکت در شتران نبود، بلکه شرکت در جنگ برای به دست‌آوردن ثواب جهاد بود) [۶۷۴].

چپاول و غارت اموال دشمن در دوران جنگ نیز رواج عام داشت، مخصوصاً وقتی آذوقه تمام می‌شد، در هر صورت برخی از مردم این عمل را از روی اجبار جایز می‌دانستند. رسول اکرم ج سخت از این عمل منع و از همان ابتدا آن را جلوگیری کردند. در ابوداود، از یکی از انصار روایت است که یک بار ما به جنگی رفتیم و در مضیقۀ شدید تدارکاتی و معیشتی قرار گرفتیم. اتفاقاً گله‌ای از گوسفندان به نظر رسید، بر آن‌ها یورش برده و آن‌ها را غارت کردیم. وقتی آن‌حضرت ج مطلع شدند، تشریف آوردند، دیدند که گوشت‌ها در حال پخته‌شدن هستند و دیگ‌ها غُلغُل می‌کنند. در دست مبارک کمانی بود، به وسیلۀ آن تمام دیگ‌ها را واژگون کردند و گوشت‌ها با خاک آلوده شدند. آنگاه فرمودند: «مالی که از طریق غارت به دست آمده باشد مانند مردار است» [۶۷۵].

[۶۶۴] صحیح مسلم کتاب الجهاد. [۶۶۵] ابوداود، کتاب الجهاد، باب فی دعاء المشرکین. [۶۶۶] ابوداود ۲ / ۱۰ باب قتل الأسیر بالنبل. [۶۶۷] ابوداود ۲ / باب فی الإمام یستجن به فی العهود. [۶۶۸] رحلة ابن جبیر / ۳۰۷. [۶۶۹] ابوداود، کتاب الجهاد ۱ / ۳۵۴. [۶۷۰] ابوداود: کتاب الجهاد. [۶۷۱] ابوداود ۱ / ۳۴۲، باب فیمن یغزو ویلتمس الدنیا. [۶۷۲] بخاری، کتاب الجهاد، باب من قاتل لتکون کلمة الله هی العلیا و صحیح مسلم، کتاب الإمارة. [۶۷۳] صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب بیان ثواب من غزا فغنم. ابوداود باب فی السریة. [۶۷۴] ابوداود ۲ / کتاب الجهاد، باب الرجل یکری دابته علی النصف اوالسهم. [۶۷۵] ابوداود، کتاب الجهاد، جلد دوم.