قصی
بعد از «نضر»، «فِهّر» و بعد از «فهر»، «قصی بن کلاب» عظمت و اقتدار فوق العادهای حاصل کردند. در آن دوران متولی حرم «خلیل خزاعی» بود، قصی با دختر خلیل که نام وی «حبی» بود ازدواج کرد؛ در اثر این پیوند بود که خلیل هنگام مرگ وصیت کرد که تولیت حرم الهی به قصی سپرده شود، بدین صورت این منصب هم از آن وی شد. قصی مرکزی برای انجام مشورت تأسیس کرد و آن را «دار الندوه» نام گذاشت، هرگاه قریش مجلسی تشکیل میدادند و یا برای جنگ آماده میشدند، در همان ساختمان گرد میآمدند و باهم مشورت میکردند؛ کاروانها از همانجا حرکت میکردند، ازدواج و مراسم دیگر در آنجا برگزار میشد، قصی خدمات قابل توجه و شایستهای برای مردم انجام داد که تا مدتها به عنوان یادگار وی باقی مانده بودند. مثلاً «سقایه» و «رفاده» که بزرگترین منصب متولیان حرم بود به وسیله وی بنیان نهاده شد [۱۳۷].
برای فراهم آوردن مخارج پذیرایی و اطعام حجاج و عمران و آبادانی حرم، تمام افراد قریش را گرد آورد و خطبه زیر را ایراد کرد:
«مردم از فرسنگها برای زیارت حرم میآیند، پذیرایی و میزبانی آنان وظیفه قریش است».
آنگاه قریش هزینۀ سالیانه تعیین کردند که از آن محل به حجاج در مکه و مِنا طعام داده میشد. حوضهای چرمی ساخته شد که در ایام حج از آب پر میشدند تا حجاج از آنها استفاده کنند. «معشر حرام» نیز از اختراعات قصی بن کلاب است. در ایام حج بر آن چراغ افروخته میشد، در کتاب «العقد الفرید» تصریح شده که قصی آنقدر شهرت و اعتبار کسب کرد که بعضیها معتقدند لقب قریش قبل از همه به او اطلاق گردید [۱۳۸].
علامه «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» مرقوم داشته:
چنون قصی، همۀ افراد خاندان را جمع کرد و در اطراف خانۀ کعبه اسکان داد، به همین جهت او را «قریش» میگویند، زیرا که معنای «تقریش» جمعکردن است، بر همین مبنا به او «مُجَمِّع» نیز گفته میشد، چنانکه شاعر میگوید:
قصـي أبوكم من يسمى مجمعا
به جمع الله القبائل من فهر
قصی شش فرزند داشت: «عبدالدار»، «عبدمناف»، «عبدالعزّی»، «عبد بن قصی»، «تخمر، برّه»، قصی هنگام مرگ تولیت تمام مسئولیتهای حرم را به عبدالدار که از همه بزرگتر ولی ضعیفتر بود واگذار کرد؛ لکن عبد مناف بعد از مرگ قصی ریاست قریش را به دست آورد و خاندان رسول اکرم ج از نسل اوست. عبد مناف شش فرزند داشت، از آن میان هاشم مورد توجه همه و با نفوذ بود. او سایر برادران خود را بر این امر متقاعد کرد که تولیت حرم که به عبدالدار سپرده شده، از خاندان او پس گرفته شود، زیرا آنان شایستۀ این مقام بزرگ نیستند. خانوادۀ عبدالدار از سپردن تولیت حرم به هاشم انکار ورزید و دو طرف برای جنگ آماده شدند، سرانجام پس از مذاکره بر این امر مصالحه شد که مسئولیت سقایه و رفاده (یعنی پذیرایی از حجاج) از عبدالدار پس گرفته و به هاشم داده شود.
[۱۳۷] سقایه، یعنی آب زمزم دادن به حجاج و رفاده، یعنی انتظام و ترتیب غذا و طعام برای حجاج. [۱۳۸] تذکره مفصل قصی بن کلاب در طبقات ابن سعد ج ۱/ طبع لیدن سال ۱۳۲۲ از ص ۳۶ تا ص ۴۲ بیان شده، در بارۀ وجه تسمیه قریش اختلاف است. بعضی میگویند: قریش به معنای جمعکردن است و قصی مردم را در یک گروه گرد آورد، لذا قریش گفته شد. بعضی میگویند که نام یک نوع ماهیای است که سایر ماهیها را میخورد و چون قصی سردار بزرگی بود، لذا به آن ماهی تشبیه شده است. عموم مردم بر این باورند که قریش نام قصی و یا شخصی دیگری است، ولی تحقیق «امام سهیلی» این است که نام قبیلهای میباشد، همچنان که اعراب قبایل را به نام جانوران نامگذاری میکردند، مانند: اسد، نمر و غیره. مؤرخان اروپایی معتقدند که قبایل جانوران را میپرستیدند و به نام آنها مشهور میشدند، ولی در تاریخهای عربی ذکری از این مسئله به میان نیامده است.