فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

وفات ابوطالب و خدیجه، (سال دهم بعثت)

وفات ابوطالب و خدیجه، (سال دهم بعثت)

آن‌حضرت ج تازه از شعب ابی‌طالب خارج شده و چند روزی بود که از جور و ظلم قریش در امان بودند، ناگهان با حادثه تلخ و ناگوار دیگری مواجه شدند و حامیان و دلسوزانی همچون حضرت خدیجه و ابوطالب را از دست دادند، هنگام وفات ابوطالب آن‌حضرت نزد وی رفت. ابوجهل و عبدالله بن ابی‌امیه از قبل آنجا بودند، آن‌حضرت به ابوطالب فرمودند: «لا إله إلا الله» را بگو تا نزد خداوند به ایمانت گواهی دهم». ابوجهل و ابن ابی‌امیه گفتند: ابوطالب! آیا از دین پدر خود، عبدالمطلب منحرف می‌شوی؟ بالاخره ابوطالب گفت: من بر دین عبدالمطلب می‌میرم، آنگاه رو به رسول اکرم ج کرد و گفت: من آن کلمه را می‌گفتم، ولی قریش می‌گویند: ابوطالب از مرگ ترسید، آن‌حضرت فرمودند: «من برایت دعای مغفرت می‌کنم، مگر اینکه خدا مرا منع کند» [۲۴۰]. این روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

ابن اسحاق روایت کرده است: هنگام مرگ لب‌های ابوطالب حرکت می‌کردند، حضرت عباس (که تا آن موقع هنوز به اسلام نگرویده بود) گوش خود را به وی نزدیک کرد و آنچه ابوطالب می‌گفت شنید. سپس به رسول اکرم ج گفت: کلمه‌ای که شما ابوطالب را به خواندن آن دعوت می‌دادید، ابوطالب دارد آن را می‌خواند [۲۴۱].

روی این اساس در مورد ایمان ابوطالب اختلاف نظر وجود دارد، ولی چون روایت بخاری صحیح و معتبر است، لذا محدثین قایل به کفر وی هستند. ولی طبق اصول حدیث این روایت بخاری قابل حجت و استناد نیست، زیرا که راوی آخر آن مسیّب است که در فتح مکه مسلمان شد و هنگام وفات ابوطالب موجود نبود. به همین جهت، علامه عینی در شرح این حدیث نوشته است: «این روایت مرسل است» [۲۴۲]. در سلسله روایت ابن اسحق، عباس بن عبدالله بن معبد و حضرت عبدالله بن عباس وجود دارند که هردو ثقه‌اند، ولی در وسط یک راوی باقی مانده است. بنابراین، هردو روایت به لحاظ سندی در یک رتبه قرار دارند [۲۴۳].

ابوطالب از رسول اکرم ج سی و پنج سال بزرگتر بود، آن‌حضرت ج نسبت به وی بسیار محبت داشت. یک بار بیمار شد، آن‌حضرت به عیادتش رفت، ابوطالب گفت: «عمو جان! از خدایی که تو را به پیامبری مبعوث کرده بخواه تا مرا شفا دهد، آن‌حضرت دعا کردند و وی شفا یافت، آنگاه به آن‌حضرت گفت: «خداوند گفته‌هایت را قبول می‌کند»، ایشان فرمودند: «اگر تو گفته‌های خدا را قبول کنی، او نیز گفته‌هایت را قبول خواهد کرد» [۲۴۴].

چند روزی از وفات ابوطالب نگذشته بود که خدیجه همسر عزیز آن‌حضرت ج نیز دارفانی را وداع گفت. در بعضی از روایات مذکور است: او قبل از ابوطالب وفات کرده بود، خلاصه آن‌حضرت ج بهترین حامی و غمخوارش را از دست داد. صحابه و یاران به حال خود مشغول بودند، این دوران سخت‌ترین دوران تاریخ اسلام است، خود آن‌حضرت ج آن سال را «عام الحزن» (سال غم و اندوه) می‌گفتند [۲۴۵].

حضرت خدیجه در سال دهم بعثت در ماه رمضان و در سن شصت و پنج سالگی وفات کرد، و در مکان «حجون» به خاک سپرده شد. آن‌حضرت در قبرش فرود آمد، تا آن موقع هنوز نماز جناره مشروع نشده بود [۲۴۶].

پس از وفات ابوطالب و خدیجه، قریش از هیچ کس بیم و هراسی نداشتند و با نهایت بی‌رحمی و شقاوت آن‌حضرت را مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند. یک بار ایشان راه می‌رفتند، یکی از افراد شقی و بدبخت بر فرق مبارک آن‌حضرت خاک ریخت، آن‌حضرت با همان حال به خانه آمدند. یکی از دختران گرامی وضع رقت‌بار پدر را مشاهده کرد، آب آورد و سر مبارک را شست و از فرط محبت گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت. آن‌حضرت به وی تسلی دادند و فرمودند: «دختر جان! گریه نکن، خداوند از پدرت حمایت خواهد کرد» [۲۴۷].

[۲۴۰] صحیح بخاری باب الجنائز جمله اخیر ابوطالب در مسلم مذکور است، در بخاری مذکور نیست. [۲۴۱] سیره ابن هشام /۱۴۶. [۲۴۲] عینی کتاب الجنائز ۴/ ۲۰۰ (سلیمان ندوی). [۲۴۳] بنده با این نظر مؤلف موافق نیستم، زیرا آخرین راوی بخاری مسیب است که از صحابه می‌باشد. بدیهی است که روایت صحابی از صحابی خواهد بود، لذا مراسیل صحابه حجت‌اند و روایت ابن اسحق منقطع است و راوی ترک شده صحابی نیست، خود ابن اسحق نیز از نظر استناد در سطح بالایی قرار ندارد، لذا نمی‌توان گفت که هردو روایت در یک سطح قرار دارند. علاوه بر این در تأیید روایت حضرت مسیب، از خود حضرت عباس در صحیح بخاری روایت است که وی از رسول اکرم ج پرسید: «ای رسول خدا! به عمویت ابوطالب از سوی شما چه سودی رسید؟ در حالی که او از شما حفاظت می‌نمود و پیوسته بر دشمنان در بارۀ شما پرخاش می‌کرد، آن‌حضرت فرمودند: «او فقط تا قوزک پاها در آتش دوزخ خواهد بود به گونه‌ای که اثر آن به مغزش نیز خواهد رسید، اگر من نبودم او در پایین‌ترین طبقه دوزخ می‌بود». از این معلوم شد که از نظر حضرت عباس ابوطالب ایمان نیاورده بود، حدیثی با همین مضمون از ابوسعید خدری نیز در صحیح بخاری «باب قصة ابی طالب» مذکور است (سلیمان ندوی). [۲۴۴] الإصابة في أحوال الصحابة تذکره ابوطالب. [۲۴۵] مواهب لدنیه. [۲۴۶] تمام این تفاصیل در ابن سعد مذکور است. [۲۴۷] طبری ابن هشام ذکر وفات حضرت خدیجه.