فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

بررسی مفصل فن سیره و اصول نقد حدیث

بررسی مفصل فن سیره و اصول نقد حدیث

این بود تاریخ مختصر و ساده‌ای از فن سیرت، حالا می‌خواهیم آن را از جنبه‌های مختلف مورد ارزیابی قرار دهیم.

۱- گرچه در حال حاضر در فن سیرت صدها عنوان کتاب موجود است، ولی همۀ آن‌ها به سه، چهار کتاب منتهی می‌شوند: «سیرت ابن اسحق»، «واقدی»، «ابن سعد» و «طبری»، علاوه بر این‌ها کتاب‌های دیگری که بعداً تألیف شده‌اند، مطالب و وقایع آن‌ها بیشتر از همین کتاب‌ها اخذ شده است، البته سهمی که کتب حدیث در تدوین «سیره» دارند، در اینجا از آن‌ها بحث نمی‌شود. لذا کتاب‌های فوق الذکر باید بیشتر مورد تحقیق و شناسایی قرار گیرند. از آن میان «سیره واقدی» به‌طور کلی غیر قابل توجه و بررسی است، همۀ محدثین می‌نویسند: «او از جانب خود روایات جعل می‌کند». در واقع تصنیف او گواه بر این مدعا است. نسبت به وقایع و جریان‌های جزئی چنان شرح و تفصیل قابل توجه و دلپذیری بیان می‌کند که امروزه ماهرترین خبرنگار، حالات و وقایعی را که مشاهده کرده، نمی‌تواند به آن صورت به رشتۀ تحریر درآورد، علاوه بر واقدی سه مصنف دیگر قابل اعتبار اند.

در بارۀ ابن اسحق اگرچه امام مالک و بعضی دیگر از محدثین جرح کرده‌اند، ولی او دارای رتبه و مقامی است که امام بخاری / در رسالۀ خود «جزء القراءة» با سند از او روایت نقل می‌کند و آن‌ها را صحیح می‌داند، در بارۀ ابن سعد و طبری بحثی نیست. اما جای تأسف است که مستندبودن آن دو بزرگوار بر مستندبودن تصنیفات‌شان اثر چندانی ندارد، این‌ها خودشان همراه و شریک وقایع و جریانات نبودند، لذا آنچه بیان می‌کنند، از طریق روایت‌کنندگان دیگر بیان می‌کنند. بسیاری از راویان آن‌ها ضعیف الرواية و غیر مستند هستند. علاوه بر این، اصل کتاب «ابن اسحق» در هند موجود نیست. ابن هشام کتاب ابن اسحق را بعد از ترتیب و تنقیح به شکلی دیگر درآورد که امروزه موجود است، ابن هشام کتاب ابن اسحق را از طریق «زیاد بکایی» روایت کرده است «بکایی» گرچه دارای رتبه و مقامی است، اما از معیار عالی محدثین پایین‌تر است.

ابن مدینی «استاد امام بخاری» می‌گوید: او ضعیف است و من او را ترک کرده‌ام.

ابوحاتم می‌گوید: او قابل استناد نیست.

نسایی می‌گوید: او ضعیف است.

بیش از نصف روایات ابن سعد از واقدی گرفته شده‌اند، لذا آن روایات همان مقام و اعتباری را دارند که اصل روایات واقدی دارند. بقیه راویان، بعضی ثقه و بعضی غیر ثقه هستند. شیوخ بزرگ طبری امثال «سلمه ابرش»، «ابن سلمه» و غیره ضعیف الروایت اند.

بنابراین، در مجموع گنجینه سیرت، همپایۀ کتب حدیث نیست. البته آنچه از آن با معیار تحقیق و نقد محک زده شود، حجت و قابل استناد است.

بزرگترین علت پایین بودن مقام و رتبه سیرت از حدیث، این است که ضرورت تحقیق و نقد، به احادیث احکام اختصاص داده شد؛ یعنی بیشتر روایاتی نیازمند نقد و بررسی اند که از آن‌ها احکام شرعی ثابت می‌شوند، بقیه روایات که در بارۀ سیرت، فضایل و غیره‌اند، نیاز چندانی به نقد و بررسی ندارند. حافظ زین الدین عراقی که از محدثین بلندمرتبه است در مقدمه سیرت منظوم مرقوم داشته:

وليعلمِ الطالبُ أنَّ السّيَرَا
تَجمَعُ ما صحَّ وما قدْ أُنْكرَا

باید دانست که سیرت (روایات) صحیح و غلط را گردآوری می‌کند، همین علت است که در مناقب و فضایل اعمال، به کثرت، روایات ضعیفی شایع و شامل شد.

و علمای بزرگ، ذکر آن روایات را در کتاب‌های خویش جایز قرار دادند، علامه ابن تیمیه در «کتاب التوسل» می‌نویسد:

«قد رواه من صنف في عمل اليوم والليلة كابن السني وأبي نعيم وفي مثل هذه الكتب أحاديث كثيرة موضوعة لا يجوز الاعتمـاد عليها في الشريعة باتفاق العلمـاء». «این حدیث را کسانی روایت کرده‌اند که در اعمال شب و روز کتاب‌ها نوشتند، مانند: ابن السنی و ابی‌نعیم و در اینگونه کتاب‌ها به کثرت احادیث دروغین موجود است که اعتماد بر آن‌ها غیر جایز است و بر این، تمام علما اتفاق نظر دارند».

حاکم در مستدرک، این حدیث را روایت کرده است: «هنگامی که حضرت آدم مرتکب خطا شد و از وی خطایی سر زد، به بارگاه خداوند عرض کرد: ای خدا! به میمنت و آبروی محمد ج خطایم را عفو کن. خداوند فرمود: چگونه محمد ج را شناختی؟ حضرت آدم گفت: نظرم بر پایه‌های عرش افتاد که در آنچا چنین نوشته بود «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» من از دیدن آن فهمیدم، نام کسی را که با نام خود همراه کرده‌ای، حتماً محبوب‌ترینِ مخلوقات نزد تو خواهد بود، خداوند فرمود: راست گفتی و اگر محمد نبود من تو را هم خلق نمی‌کردم».

حاکم پس از نقل این حدیث اظهار داشته است: این حدیث صحیح است. علامه ابن تیمیه این قول حاکم را نقل کرده می‌نویسد:

«وأما تصحيح الحاكم لمثل هذا الحديث وأمثاله، فهذا مـمـا أنكره عليه أئمة العلم بالحديث وقالوا: إن الحاكم يصحح أحاديث وهي موضوعة مكذوبة عند أهل المعرفة بالحديث... وكذلك أحاديث كثيرة في مستدركه يصححها، وهي عند أئمة أهل العلم بالحديث موضوعة» [۴۲]. «صحیح دانستن حاکم، اینگونه احادیث را مسئله‌ای است که ائمه حدیث آن را انکار کرده‌اند و گفته‌اند: حاکم، بسیاری از احادیث دروغ و موضوع را صحیح می‌گوید. همچنین حاکم در مستدرک، احادیث بسیاری آورده و آن‌ها را صحیح گفته در حالی که نزد علمای حدیث موضوع اند».

علامه ابن تیمیه از کتاب ابوالشیخ اصفهانی یاد می‌کند و می‌نویسد:

«وفيها أحاديث كثيرة قوية صحيحة وحسنة وأحايث كثيرة ضعيفة موضوعة واهية وكذلك ما يرويه خيثمة بن سليمـان في فضائل الصحابة وما يرويه أبونعيم الأصبهاني فضائل الخلفاء في كتاب مفرد في أول حلية الأولياء وما يرويه أبوبكر الخطيب وأبوالفضل بن ناصر و أبوموسى المديني وأبوالقاسم بن عساكر والحافظ عبدالغني وأمثالهم ممن له معرفة بالحديث». «و در آن احادیث بسیاری است که قوی و حسن اند و بسیاری ضعیف، موضوع و مهمل اند و همچنین احادیثی که خیثمه ابن سلیمان در فضایل صحابه بیان می‌کند و آن احادیثی که ابونعیم اصفهانی در کتاب مستقلی و در اول حلیة الاولیا در فضایل خلفا روایت می‌کند و نیز روایاتی که ابوبکر خطیب و ابوالفضل و ابوموسی مدینی و ابن عساکر و حافظ عبدالغنی و غیره و مانند آن‌ها روایت می‌کنند».

ابونعیم، خطیب بغدادی، ابن عساکر، حافظ عبدالغنی و... ائمه حدیث و روایت بودند، ولی با وجود این در فضایلِ خلفا و صحابه احادیث ضعیفی، بی‌تکلف روایت می‌کردند؛ علت آن این بود که عموماً این مسئله شایع شده بود که احتیاط و شدت تحقیق فقط در احادیث مربوط به حلال و حرام باید عملی شود و علاوه بر آن در روایات دیگر فقط ذکر سلسله سند کافی است و نیازی به تحقیق و نقد و بررسی نیست. در موضوعات ملا علی قاری مرقوم است:

واعظی در بغداد این حدیث را بیان کرد: «روز قیامت خداوند متعال آن‌حضرت ج را همراه با خود بر عرش می‌نشاند». چون امام ابن جریر طبری این را شنید، شدیداً ناراحت شد و بر دروازۀ خانۀ خود این جمله را نوشت: «برای خدا هیچ همنشینی نیست» مردم عوام بغداد بسیار ناراحت شدند و آنقدر بر خانۀ امام سنگ زدند که دیوارها فرو ریخت [۴۳].

در اینجا نکته‌ای قابل توجه است و آن اینکه مسلّماً در فن حدیث و روایت، احدی ماهرتر از امام بخاری و مسلم پیدا نشده است. ارادت، خلوص و علاقه‌ای که به رسول اکرم ج داشتند، از این جهت بر تمام محدثین برتری داشتند، با وجود این در بارۀ فضایل و مناقب روایات مبالغه‌آمیزی که در بیهقی، ابونعیم، بزاز، طبرانی و غیره وجود دارند، در بخاری و مسلم اثری از آن‌ها نیست، حتی این قبیل احادیث که در نسائی، ابن ماجه، ترمذی و غیره یافت می‌شوند، در صحیحین وجود ندارد. از این قضیه ثابت می‌شود که هرقدر رتبۀ نقد و تحقیق بالاتر رود، از روایات مبالغه‌آمیز کاسته می‌شود، مثلاً این روایت را که وقتی رسول اکرم ج متولد شدند چهارده برج از ایوان کسری فروریخت، آتشکده فارس خاموش شد، «بحیرۀ طبریه» [۴۴] خشک گردید، بیهقی، ابونعیم، خرائطی، ابن عساکر و ابن جریر روایت کرده‌اند. اما در صحیح بخاری و مسلم بلکه در هیچ کتابی از صحاح سته موجود نیست. کتاب‌هایی که در سیرت نوشته شدند، بیشتر از همین نوع کتب (طبرانی، بیهقی، ابونعیم و غیره) مأخوذند. به همین لحاظ به کثرت، روایات ضعیفی در آن‌ها موجود است و بر همین اساس، محدثین اظهار داشته‌اند که در سیره هرنوع روایات موجود است. اصولی که محدثین تهیه و تنظیم کرده‌اند در روایات سیرت به آن‌ها توجه نشده است.

اولین اصل محدثین این است که سلسلۀ روایت تا عین واقعه، جریان تداوم داشته و منقطع نشود. اما در بارۀ حالات ولادت آن‌حضرت ج هرچه روایت وجود دارد، اکثر آن‌ها منقطع اند. هیچیک از اصحاب در زمان ولادت ایشان در سنی قرار نداشت که بتواند روایتی را نقل کند، از همه بزرگ‌تر حضرت ابوبکر صدیق است، او از رسول اکرم ج دو سال کوچک‌تر بود. بر همین اساس، هر تعداد روایت که در بارۀ میلاد مسعود وارد شده، اکثر آن‌ها غیر متصل اند و به همین لحاظ، روایات بی‌اساس در این باره شایع گردید؛ مثلاً ابونعیم از مادر آن‌حضرت ج روایت کرده: وقتی ایشان متولد شدند، پرندگان بسیاری به خانه آمدند که منقارشان از زمرد و پرهای‌شان از یاقوت بود. سپس ابر سفیدی آمد و رسول اکرم ج را با خود برد و ندایی به گوش رسید که این طفل را به مشرق و مغرب و تمام دریاها ببرید تا تمام مردم او را بشناسند [۴۵].

بیشترین قسمت مغازی از امام زهری منقول است، ولی اکثر روایات او که در سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و غیره مذکور اند، منقطع هستند.

[۴۲] کتاب التوسل / ۱۰۱ طبع المنار – تذکرة الحفاظ ذهبی، تذکره حاکم. [۴۳] موضوعات ملاعلی قاری طبع دهلی /۱۳. [۴۴] دریاچه‌ای در شمال فلسطین. [۴۵] این روایت را مواهب لدنیه روایت کرده است و در آن، سخنان مبالغه‌آمیز دیگری نیز وجود دارد، من فقط قسمتی از آن را ذکر کردم.