فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

قساوت در گرفتن انتقام

قساوت در گرفتن انتقام

زنان قریش چنان در غیظ و خشم قرار داشتند که از پیکرهای پاک شهیدان نیز انتقام گرفتند. اعضاء، گوش و بینی آن‌ها را قطع می‌کردند. هند (مادر حضرت معاویه که تا آن موقع هنوز مسلمان نشده بود) گردنبندی از آن گل‌های مبارک و پَر پَر تهیه و در گردن خود آویزان کرده بود. شکم سردار رشید اسلام حضرت حمزه را پاره کرد و جگرش را بیرون آورد و هرچه سعی نمود که آن را بخورد نتوانست. در کتب تاریخ که از وی با لقب «جگرخوار» یاد شده به همین مناسبت است. هند در فتح مکه مسلمان شد. داستان چگونگی اسلام‌آوردن او بعداً ذکر خواهد شد.

در این غزوه اکثر زنان مسلمان شرکت کرده بودند. حضرت عایشه و ام سلیم مادر حضرت انس به مجروحان آب می‌دادند. در صحیح بخاری از انس منقول است که من حضرت عایشه و ام سلیم را دیدم که پاچه‌ها را بالا زده، مشک‌ها را پر از آب می‌کردند و می‌آوردند و به مجروحین آب می‌دادند. وقتی مشک‌ها خالی می‌شدند دوباره می‌رفتند آن‌ها را پر از آب کرده می‌آوردند. در روایت دیگری مذکور است که ام سلیط مادر حضرت ابوسعید خدری نیز همین خدمات را انجام می‌داد [۳۹۶].

در عین لحظه‌ای که کفار حمله کردند و با آن‌حضرت ج فقط چند نفری باقی مانده بودند، ام عماره نزد آن‌حضرت رسید و شروع به دفاع از ایشان کرد، چون کفار به‎سوی آن‌حضرت هجوم می‌بردند او با شمشیر و تیر به دفاع می‌پرداخت. ابن قمیّه به‎سوی آن‌حضرت ج حمله برد، ناگهان ام عماره به پیش رفت و با شمشیری که در دست داشت، او را از نزدیک‌شدن به آن‌حضرت باز داشت؛ وی شمشیری بر شانۀ ام عماره زد و او را مجروح ساخت؛ ام عماره نیز چند ضربه بر وی نواخت، ولی چون دو زره بر تن داشت، تأثیری نکرد [۳۹۷].

وقتی حضرت صفیه (خواهر حضرت حمزه) خبر شکست مسلمین را شنید، از مدینه به‎سوی احد حرکت کرد. رسول اکرم ج به فرزند وی زبیر فرمود: مواظب باش جسد حمزه را نبیند. زبیر پیام آن‌حضرت را به مادرش ابلاغ کرد، او اظهار داشت: من از حال و وضع برادرم آگاه شده‌ام، ولی در راه الله این یک فداکاری بزرگی نیست. آن‌حضرت اجازه دادند تا پیکر پاک حمزه را نظاره کند. چون به آنجا رفت، دید که برادر در خون‌های خود غلتیده و اعضای بدنش قطعه قطعه شده‌اند، با خویشتن‌داری و سکوت «إنا لله وإنا إليه راجعون» و دعای مغفرت خواند [۳۹۸].

یکی از زنان انصار پدر، برادر و همسرش به شهادت رسیده بودند. خبر این حوادث تکان‌دهنده در مواقع مختلف به گوشش رسید، ولی او هربار فقط اظهار می‌داشت: رسول اکرم ج در چه حالی قرار دارند؟ مردم در پاسخ گفتند: آن‌حضرت در خیر و عافیت هستند، هنگامی که به آن‌حضرت نزدیک شد و چهرۀ انور ایشان را زیارت کرد، بی‌اختیار فریاد برآورد: «كل مصيبة بعدك جلل» [۳۹۹]. با وجود عافیت برای تو هر مصیبتی سهل و آسان است. من، پدر، برادر و همسرم همگی فدای تو شویم.

جنگ به پایان رسیده بود، هفتاد نفر از مسلمانان که اغلب آنان از انصار بودند، به فیض شهادت نایل آمدند. مسلمانان در چنان حال و وضعی قرار داشتند که لباس کافی برای کفن‌کردن شهیدان نداشتند. سر حضرت «مصعب بن عمیر» را می‌پوشاندند، پاهایش لخت می‌ماندند، و چون پاها را می‌پوشاندند، سرش لخت می‌ماند؛ سرانجام پاهایش را با گیاه «اذخر» پوشاندند و این منظره چنان رقت‌آور و مورد ترحم بود که بعد از مدت‌ها هرگاه مسلمانان به یاد آن می‌افتادند، اشک در چشم‌هایشان حلقه می‌زد. هردو نفر از شهیدان را بدون غسل در یک قبر به خاک سپردند، کسانی که قرآن را بیشتر حفظ داشتند، آنان را بر دیگران مقدم می‌کردند و در آن موقع موفق نشدند تا بر آن‌ها نماز جنازه بخوانند [۴۰۰].

بعد از هشت سال (حدود دو سال قبل از وفات)، آن‌حضرت ج از اینجا گذر کردند، بی‌اختیار بر ایشان رقّت قلب مستولی شد و سخنان پرسوزی ایراد فرمودند، به طوری که گویا دارند با آن‌ها خداحافظی می‌کنند. آنگاه خطبه‌ای ایراد کردند و در آن فرمودند: «ای مسلمانان! نسبت به شما این بیم را ندارم که دوباره به‎سوی شرک بازمی‌گردید. البته این بیم را دارم که در دام مادیات دنیا گرفتار شوید» [۴۰۱].

هنگامی که هردو سپاه موجود در میدان نبرد، از یکدیگر جدا شدند و مسلمانان جراحات سنگینی برداشته بودند، این خطر احساس شد که ابوسفیان با این تصور که مسلمانان شکست خورده و روحیه خود را از دست داده‌اند، دست به حمله مجدد بزند. از این جهت رسول اکرم ج خطاب به مسلمانان فرمودند: چه کسانی آن‌ها را تعقیب می‌کنند؟ بلادرنگ یک دستۀ هفتادنفری برای تعقیب ابوسفیان اعلام آمادگی کرد که در آن میان ‌حضرت ابوبکر صدیق و حضرت زبیر نیز حضور داشتند [۴۰۲].

ابوسفیان از احد حرکت کرد و به محل «روحاء» رسید. در آنجا فکر کرد که مسئله تمام نشده است و دوباره باید برآن‌ها حمله برد. آن‌حضرت ج از قبل این را پیش‌بینی کرده بودند. چنانکه روز بعد اعلام فرمودند: هیچ کس حق بازگشت به مدینه را ندارد. آنگاه به‎سوی «حمراء الاسد» که در فاصله هشت مایلی از مدینه قرار دارد حرکت کرد. قبیلۀ «خزاعه» تا آن موقع اسلام نیاورده بود، ولی مخفیانه از طرفداران مسلمانان بود. «معبد خزاعی» رییس آن قبیله که از شکست مسلمانان اطلاع یافته بود به محضر آن‌حضرت ج حضور یافت، سپس نزد ابوسفیان رفت، ابوسفیان تصمیم حمله مجدد را با وی در میان گذاشت. معبد گفت: من حالا از نزد محمد می‌آیم. ایشان با چنان ساز و برگی برای نبرد با شما حرکت کرده‌اند که جنگیدن با وی غیر ممکن است.

خلاصه ابوسفیان از تصمیم خود منصرف شد و به قصد مکه حرکت نمود [۴۰۳]. این واقعه را مورخان با اشتیاقی که در امر تکثیر غزوه‌ها دارند، یک غزوه جدیدی با عنوان «غزوۀ حمراء الاسد» قلمداد کرده‌اند.

آن‌حضرت ج به مدینه بازگشتند، سراسر مدینه ماتم و عزا بود. از هرجایی که آن‌حضرت گذر می‌کردند، صدای ماتم به گوش می‌رسید. ایشان متأسف شدند که عزیزان و خویشاوندان هریک از شهیدان احد برای آن‌ها ماتم و عزاداری می‌کنند ولی کسی نیست که برای حمزه عزاداری کند، بر اثر شدت عاطفه و احساسات، این جمله بی‌اختیار بر زبان جاری شد: «أما حمزة فلا بواكي له» «ولی برای حمزه گریه‌کننده‌ای نیست». وقتی انصار این را شنیدند اندوهگین شدند، همگی به خانه‌های خود رفتند و به زنان خود دستور دادند تا به خانه آن‌حضرت رفته برای حضرت حمزه عزاداری و نوحه‌خوانی کنند. رسول اکرمج به خانه رفتند و دیدند که انبوه زیادی از زنان انصار در آنجا گرد آمده‌اند و برای حمزه عزاداری و نوحه‌خوانی می‌کنند. آن‌حضرت برای آنان دعا کرد و از همدردی آن‌ها تشکر و تقدیر نمود و فرمود: نوحه‌خوانی برای مردگان جایز نیست. (عرب‌ها رسم بر این داشتند که زنان آنان بر مردگان با صدای بلند گریه و نوحه سر می‌دادند و لباس‌های خود را پاره می‌کردند و بر سر و صورت خود می‌زدند) این رسم بد از همان روز متوقف شد و آن‌حضرت را اعلام فرمودند: از امروز به بعد نوحه‌خوانی برای مردگان جایز نیست [۴۰۴]. و بعداً هم فرمودند که اینگونه ماتم و عزاداری کردن در شأن یک مسلمان نیست [۴۰۵].

در قرآن مجید در سورۀ آل عمران، غزوۀ احد به‌طور مفصل ذکر شده است.

[۳۹۶] صحیح بخاری /۵۸۲ ذکر ام سلیط. [۳۹۷] ابن هشام /۸۴. حضور قاطع و گسترده زنان در غزوۀ احد بیانگر این امر است که اسلام برای زنان اهمیت زیادی قایل شده به گونه‌ای که آنان می‌توانند در مسایل اجتماعی حتی در امر مهمی مانند جهاد شرکت کنند و وظایفی را که در شأن آنان و فراخور حال‌شان باشد به خوبی انجام دهند. البته شرکت و حضور زنان در مسایل اجتماعی با حفظ حدود و ضوابط شرعی و با توجه به عرف جامعه باید باشد. (مترجم) [۳۹۸] طبری /۱۴۲۱. [۳۹۹] طبری /۱۴۲۵. [۴۰۰] این روایت صحیح بخاری است، ولی در بعضی دیگر از کتاب‌ها روایاتی ذکر نشده که از آن‌ها ثابت شود که رسول اکرم ج بر حضرت حمزه به‌طور خاص و بر دیگران نیز نماز جنازه خواندند. ده نفر ده نفر از شهیدان را یکجا نهاده برآن‌ها نماز جنازه می‌خواندند و بر حضرت حمزه هفتاد بار و در بعضی روایات هفت بار نماز جنازه خوانده شد. شرح معانی الآثار طحاوی، «شرح معاني الآثار طحاوي، باب الصلوة على الشهداء ونصب الراية زيلعي، باب أحاديث على شهيد ومغازي واقدي» /۳۰۰ «سلیمان ندوی». [۴۰۱] تمام این وقایع در صحیح بخاری در ابواب غزوۀ احد مذکور اند. [۴۰۲] بخاری /۵۸۴ «سلیمان ندوی». [۴۰۳] طبری /۱۴۲۸. [۴۰۴] ابن هشام، غزوه احد. مسند احمد ۲/ ۸۲. [۴۰۵] صحیح بخاری، کتاب الجنائز «سلیمان ندوی».