قبیله جهینه
اولین قبیلهای در اطراف مدینه که هیأتی از جانب مسلمانان برای بستن پیمان با آن اعزام شد، قبیلۀ جهینه بود که در فاصلۀ سه منزلیِ مدینه زندگی میکردند. با آنها پیمان بسته شد که با مسلمانان و کفار روابط یکسان داشته باشند و از کسی پشتیبانی نکنند [۳۳۵].
پیامبر اکرم ج در ماه صفر سال دوم هجری با شصت نفر از مهاجرین بهسوی «ابواء» حرکت کردند، (جایی که نزدیک آن غزوۀ ابواء یا ودان واقع شد) مقبرۀ مادر آنحضرت ج نیز در همانجا است. بالاتر از ابواء روستای بزرگ «فرع» واقع است و قبیلۀ «مزینه» در همانجا زندگی میکرد و از مدینه تقریباً به فاصلۀ هشت منزل (هشتاد مایل) قرار دارد و آخرین محدودۀ مدینه به حساب میآید. در همان حول و حوش، قبیلۀ «بنیضمره» میزیست و این منطقه در قلمرو فرمانروایی آنان قرار داشت.
رسول اکرم ج پس از چند روز اقامت در آنجا با «بنیضمره» پیمانی منعقد کرد، در آن موقع رئیس بنیضمره «مخشی بن عمرو ضمری» بود. متن معاهده به این شرح است:
«بِسْمِ اللهِ الرّحْمَنِ الرّحِيمِ. هَذَا كِتَابٌ مِنْ مُحَمّدٍ رَسُولِ اللهِ لِبَنِي ضَمْرَةَ، فَإِنّهُمْ آمِنُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ، وَأَنّ لَهُمْ النّصْرَ عَلَى مَنْ رَامَهُمْ إلّا أَنْ يُحَارِبُوا فِي دِينِ اللهِ مَا بَلّ بَحْرٌ صُوفَةً، وَإِنّ النّبِيَّ إذَا دَعَاهُمْ لِنَصْرِهِ، أَجَابُوهُ... الخ» [۳۳۶]. «بنام خداوند بخشندهی مهربان. این نوشتهای است از جانب محمد رسول الله برای بنوضمره، جان و مال آنان در امان است و هرکس بر آنان حمله کند از آنان حمایت خواهد شد؛ مگر اینکه در مقابل دین بجنگند و هرگاه رسول خدا آنان را برای یاری فرا خواند، به کمک او خواهند آمد».
تمام محدثین سلسلۀ مغازی را از همین واقعه آغاز میکنند. در صحیح بخاری نیز همین واقعه، اولین غزوه قرار داده شده است. تقریباً بعد از یک ماه «کرز بن جابر فهری» که از سران مکه بود [۳۳۷]، به چراگاه مدینه حمله کرد و گوسفندان و شتران آنحضرت ج را به یغما برد. آنحضرت پس از اطلاع از این موضوع او را تعقیب کرد، ولی کرز بن جابر فهری پا به فرار گذاشت و متواری شد. (کرز بعداً مسلمان شد و در فتح مکه در حالی که تنها راه میرفت به شهادت رسید). در ماه جمادی الثانی، یعنی دو ماه بعد از آن واقعه، آنحضرت با دویست نفر از مهاجرین از مدینه خارج شد و به «ذوالعشیرة» رسید و با «بنی مدلج» پیمان بست، این محل در فاصله نُه منزلی در نواحی «ینبوع» قرار دارد. «بنی مدلج» همپیمان قبیله «بنی ضمره» بودند و چون بنی ضمره از قبل، با آنان پیمان بسته بودند، از این جهت «بنی مدلج» با سهولت، شرایط پیمان را پذیرفتند [۳۳۸].
پس از چند روز، یعنی در ماه رجب سال دوم هجری آنحضرت ج عبدالله بن جحش را با دوازده نفر بهسوی «بطن نخله» فرستادند. این محل میان مکه و طائف به مسافت یک شبانه روز از مکه قرار دارد. آنحضرت نامهای به عبدالله داد و به او فرمود: بعد از دو روز آن را باز کرده بخواند؛ حضرت عبدالله بعد از دو روز نامه را باز کرد، در آن نوشته بود: به «بطن نخله» برو، و در آنجا اقامت گزین و از اوضاع و احوال قریش ما را مطلع ساز! اتفاقاً چند نفر از قریش که کالاهای بازرگانی از شام میآوردند، ظاهر شدند. حضرت عبدالله بر آنها حملهور شد و یک نفر از آنان را به نام «عمرو بن الحضرمی» به قتل رساند و دو نفر را اسیر کرد و کالاها را به غنیمت گرفت. سپس به مدینه آمد و اموال غنیمت را به محضر آنحضرت آورد و جریان را بیان نمود؛ آنحضرت ج فرمودند: «من به شما چنین اجازهای نداده بودم» و از تحویل اموال غنیمت نیز خودداری فرمودند. صحابه بر عبدالله خشم گرفتند و گفتند:
«صنعتم ما لـم تؤمروا به وقاتلتم في الشهر الحرام ولـم تؤمروا بقتال».(/ طبری /۱۲۷۵) «شما کاری کردید که به آن دستور داده نشده بودید و در ماههای حرام مرتکب جنگ شدید».
اسیران و کشتهشدگان از بزرگان خاندان خود بودند، عمرو بن حضرمی فرزند عبدالله حضرمی و همپیمان «حرب بن امیه» (جد امیر معاویه س) بود [۳۳۹].
حرب بزرگترین سردار قریش بود و پس از عبدالمطلب ریاست عمومی قریش را بر عهده داشت. عثمان و نوفل که به دست عبدالله بن جحش اسیر شده بودند، نوۀ مغیره بودند [۳۴۰]. مغیره پدر ولید و جد حضرت خالد و بعد از حرب، دومین رئیس قریش بود. به همین سبب، این واقعه آتش خشم و کینه قریش را برافروخت و آنان را سخت تحت تأثیر قرار داد. حس خونخواهی آنان تحریک شد و این جریان باعث اقدام برای گرفتن انتقام و زمینهساز جنگ بدر گردید. حضرت عروة بن زبیر، خواهرزادۀ حضرت عایشه میگوید: علت جنگ بدر و سایر جنگهایی که با قریش به وقوع پیوست، کشتهشدن عمرو بن حضرمی بود. چنانکه در طبری مرقوم است:
«وكان الذي هاج وقعة بدر وسائر الحروب التي كانت بين رسول الله ج وبين مشركي قريش فيمـا قال عروة بن الزبير ما كان من قتل واقد بن عبدالله السهمي عمرو بن الحضرمي» [۳۴۱]. «یعنی علت وقوع جنگ بدر طبق اظهارات حضرت عروة بن زبیر، کشتهشدن عمرو بن الحضرمی به دست واقد بن عبدالله سهمی است».
نظر به اینکه غزوه بدر سرآغاز و ریشۀ اصلی تمام غزوهها است، از این جهت نخست، آن را بهصورت مختصر و سپس بهطور مفصل تحلیل و بیان خواهیم کرد.
*****
[۳۳۵] مورخین این واقعه را بهطور مستقل ننوشتهاند، بلکه جایی که سریه «ضمره» را ذکر کردهاند، در آنجا نسبت به «مجدی جهینی» رئیس قبیله نوشتهاند: كان موادعاً للفريقين. یعنی با هردو فریق روابط یکسان داشت. [۳۳۶] روض الانف ۲/ ۵۸؛ زرقانی ۱/ ۴۵۶. [۳۳۷] اصابه ذکر کرز فهری. [۳۳۸] من قبول دارم که مورخین نسبت به دو واقعه اول نوشتهاند که هدف از آنها غارت کاروان قریش بود، ولی اتفاقاً با آن برخورد نشد. اما من پایبند این وقایع نیستم و با حدس و قیاس هم کاری ندارم. البته این یک واقعیت است که رسول اکرم ج تا جاهای مذکور رفت و با قبایل آنجا پیمان بست. علاوه بر این، حدس و گمان مورخین است که آنحضرت قصد حمله به کاروان قریش را داشتند، گرچه به این امر هم موفق نشدند. اگر خدای ناخواسته هدف غارت کاروان بود پس العیاذ بالله آنحضرت یک فرد بیبرنامه و ناموفق که چند بار کاروان را تعقیب کردند و به هدف نرسیدند، جلوه میکند. بهطوری که پس از تجربههای مکرر در بدر نیز، کاروان جان سالم بهدر برد و به چنگ مسلمانان نیفتاد. [۳۳۹] اصابه، تذکره علاء حضرمی. [۳۴۰] طبری /۱۲۴۷. [۳۴۱] طبری / ۱۲۸۴ (سلیمان ندوی).
﴿وَلَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ بِبَدۡرٖ وَأَنتُمۡ أَذِلَّةٞۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ١٢٣﴾ [آل عمران: ۱۲۳].