دامن زدن رییس منافقین به آتش اختلاف
منافقین که سرشت و باطن خبیثی داشتند، همواره در صدد فتنهانگیزی و ایجاد اختلاف بودند. یک روز میان یک نفر از انصار و یک نفر از مهاجرین بر سر برداشتن آب از یک چشمه، جدالی روی داد. انصاری طبق مرام قدیمی عربها فریاد زد: «يا للأنصار» «ای انصار! کمک کنید». و مهاجر فریاد زد: «يا معاشر المهاجرين» «ای مهاجران! کمک کنید». با شنیدن این دو فریاد، دو گروه از انصار و مهاجرین بر ضد یکدیگر شمشیر کشیدند و نزدیک بود جنگ و کشتار ناخواستهای آغاز گردد، ولی بعضی از مسلمانان مانع از آن شدند.
عبدالله بن ابی که رئیس منافقین بود، فرصت را غنیمت دانست و خطاب به انصار گفت: شما خودتان این مصیبت را برای خود آوردید، شما مهاجرین را پناه دادید و حالا آنها اسباب زحمت برای شما شدهاند؛ هنوز وقت باقی است دست از حمایت آنان بردارید تا مدینه را ترک کنند. پیامبر اکرم ج از جریان آگاه شدند، حضرت عمر خشمگین شد و به آنحضرت عرض کرد: به یک نفر اجازه دهید تا گردن این منافق را بزند. آنحضرت فرمودند: آیا این مناسب است که مردم بگویند: محمد ج یاران خود را به قتل میرساند؟ [۴۵۱]
جای شگفتی است که از یک طرف میبینیم عبدالله ابن ابی با این شدت، منافق و دشمن سرسخت اسلام و مسلمین است و از طرف دیگر فرزند او عبدالله یکی از جانبازان و فداکاران اسلام به شمار میآید!.
هنگامی که سول اکرم ج از گفتههای عبدالله بن ابی آگاه و از آن ناخشنود شد، این خبر شایع گردید که آنحضرت قصد کشتن او را دارند؛ با شنیدن این خبر فرزندش عبدالله به محضر آنحضرت حضور یافت و عرض کرد: همه میدانند که من تا چه حد خدمتگذار پدرم هستم؛ ولی اگر چنین دستوری هست، پس بفرمایید تا خودم آن را اجرا کنم، من همین حالا سرش را از تنش جدا کرده به محضر حضرت عالی خواهم آورد، من از این بیمناکم که شما به کسی دیگر فرمان قتل پدرم را بدهید، آنگاه من تحت تأثیر عواطف پدری و حمیّت عربی قرار گرفته قاتل را به قتل برسانم و عاقبت خود را با ریختن خون مسلمانی تباه کنم. آنحضرت ج به وی اطمینان دادند که چنین تصمیمی ندارمم و با او مدارا خواهم کرد [۴۵۲]، این وعدۀ مدارا با وی چنان به انجام رسید که وقتی عبدالله بن ابی وفات کرد، آنحضرت ج پیراهن مبارک خود را برای کفن او عنایت کردند و بر وی نماز جنازه گزاردند.
حضرت عمر س خواستند تا مانع از اقامۀ نماز جنازه بر آن منافق شوند، ولی چه کسی میتوانست از الطاف و عنایات بیکران رحمت عالمیان، جلوگیری کند!؟
[۴۵۱] صحیح بخاری، /۷۲۸. [۴۵۲] این وقایع را سعد و طبری بهطور مفصل نوشتهاند و در ابواب مختلف صحیح بخاری نیز مذکورند.