آزار و اذیت قریش
رسول اکرم ج طبق معمول به دعوت اسلام مشغول شد، گرچه قریشیان نتوانستند برای قتل آنحضرت تصمیم بگیرند، ولی شروع به اذیت و آزار آنحضرت کردند، بر سر راه ایشان خار میگذاشتند، هنگام نماز بر جسم پاک ایشان نجاست و پلیدی قرار میدادند، ناسزا میگفتند. یک بار آنحضرت در حرم مشغول نماز بود، عقبة بن ابی معیط شالی بر گردن مبارک انداخت و چنان بهسوی خود کشید که آنحضرت بر زانو افتاد؛ قریش تعجب میکردند که ایشان برای چه این همه آزارها را تحمل میکند! شاید هدف از آن به دستآوردن مال و مقام باشد. بنابراین، عقبه بن ربیعه از جانب قریش نزد آنحضرت آمد و اظهار داشت: ای محمد! چه میخواهی؟ آیا ریاست مکه و یا ازدواج در یک خاندان بزرگ و یا مال و ثروت را میخواهی؟ ما همۀ اینها را در اختیار تو قرار میدهیم و بر این هم راضی خواهیم شد که تمام مکه تحت فرمان تو باشد، ولی از این سخنانت و دعوت به اسلام دست بردار. عتبه به موفقیت در این پیشنهاد خود یقین کامل داشت، ولی در پاسخ به این تطمیع و تشویقها، آیههای قرآنی ذیل نازل شدند:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ﴾ [فصلت: ۶].
«بگو، همانا من بشری مانند شما هستم که بهسوی من این امر وحی میشود که معبود شما یکی است، پس بهسوی او حرکت کنید و از او طلب بخشش گناهان کنید».
﴿قُلۡ أَئِنَّكُمۡ لَتَكۡفُرُونَ بِٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ فِي يَوۡمَيۡنِ وَتَجۡعَلُونَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ ذَٰلِكَ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩﴾ [فصلت: ۹].
«بگو، آیا شما کفر میورزید به آن ذاتی که زمین را در دو روز آفریده و برای او شریکانی قرار میدهید؛ او پروردگار جهانیان است».
عتبه با حالتی دگرگون و تغییریافته بهسوی قریش باز گشت، و اظهار داشت: کلامی را که محمد بیان میکند، شعر نیست چیزی دیگر است! نظر من بر این است که او را به حال خودش واگذارید، اگر او در هدفش موفق شود و بر اعراب غلبه پیدا کند، این برای شما موجب عزت و سربلندی خواهد بود و گرنه، اعراب او را نابود خواهند کرد؛ اما قریش این پیشنهاد عتبه را نپذیرفتند.