فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

افسانۀ غرانیق

افسانۀ غرانیق

روایت بازگشت مسلمانان از حبشه در تاریخ طبری و اکثر کتب تاریخ مذکور است و ممکن است صحیح نیز باشد، ولی در این کتاب‌ها علت شایع‌شدن خبر مسلمان‌شدن کفار مکه را چنین ذکر کرده‌اند: روزی رسول اکرم ج در حرم نماز می‌خواند، مشرکان نیز در آنجا حضور داشتند، وقتی آن‌حضرت به این آیه رسید:

﴿وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠ [النجم: ۲۰].

شیطان این دو جمله را بر زبان ایشان آورد:

«تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى».«یعنی، این بت‌ها معظم و محترم هستند و شفاعت آن‌ها مورد قبول واقع خواهد شد».

پس از آن رسول اکرم ج سجده کردند و تمام کفار نیز سجده نمودند، (قسمت آخر این روایت که علاوه بر چند نفر از کفار تمام جن و انس با آن‌حضرت سجده کردند، صحیح است. چنانکه در بخاری «باب قوله فاسجدوا لله واعبدوا» مذکور است، البته قسمت‌های دیگر آن باطل و غیر قابل ذکر است [۲۳۰]. اکثر محدثین بزرگ مانند: بیهقی، قاضی عیاض، علامه عینی، حافظ منذری و علامه نووی آن را باطل و موضوع دانسته‌اند [۲۳۱].

ولی جای تأسف است که بسیاری از محدثین این روایت را با سند آن نقل کرده‌اند، از آن جمله طبری: ابن ابی‌حاتم، ابن المنذر، ابن مردویه، ابن اسحاق، موسی ابن عقبه و ابومعشر از افراد معروف‌اند [۲۳۲]. همچنین جای تعجب و تأسف است که شخصیتی همچون حافظ ابن حجر که متخصص و متبحر در فن حدیث است، بر صحت این روایت اصرار دارد! چنانکه مرقوم می‌دارد [۲۳۳].

«وقد ذكرنا إن ثلاثة أسانيد منها على شرط الصحيح وهي مراسيل يحتج بمثلها من يحتج بالـمراسيل».

حقیقت این است که کفار مکه عادت داشتند هرگاه رسول اکرم ج قرآن را تلاوت می‌کردند، شور و غلغله به‌راه می‌انداختند و از سوی خود جملاتی اضافه می‌کردند، در آیۀ ذیل قرآن مجید به‌سوی این واقعه اشاره شده است:

﴿لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ ٢٦ [فصلت: ۲۶].

عادت قریش بود که هرگاه خانۀ کعبه را طواف می‌کردند، این جملات را می‌گفتند:

«واللات والعزى ومناة الثالثة الأخرى فإنهن الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى» [۲۳۴].

«سوگند به لات و عزی و بت سوم منات! این‌ها والا و گرامی هستند و به شفاعت آن‌ها امید می‌رود».

برای روایت فوق توجیهی به این شرح نیز ذکر شده است: هنگامی که آن‌حضرت ج آیات فوق سوره «والنجم» را خواندند، شیطان یا یکی از کفار این دو جمله را در میان قرائت آن‌حضرت خواند، برای کافرانی که مقداری دور بودند، این شبهه پیش آمد که این جملات از زبان آن‌حضرت ج ادا شده‌اند، وقتی این جریان میان مسلمانان شایع گردید، برای آنان چنین وانمود شد که شیطانی از سوی آن‌حضرت آن جمله‌ها را گفته است، رفته رفته در طی روایات این واقعه، صورت اصلی آن بدین صورت تغییر پیدا کرد که شیطان بر زبان آن‌حضرت ج این الفاظ را جاری نموده است، و چونکه تمام مسلمانان این امر را می‌پذیرند که شیطان از زبان دیگران صحبت می‌کند؛ لذا روایت‌کنندگان، این روایت را قبول کردند، این یک حدس و گمان بیش نیست، بلکه بعضی از محققین نیز به آن تصریح کرده‌اند، در مواهب لدنیه مذکور است:

«قيل: إنه لـمـا وصل إلى قوله ﴿وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠ خشى الـمشركون أن يأتي بعدها بشيء يذم آلهتهم فبادروا إلى ذلك الكلام فخلطوه في تلاوة النبي ج على عادتهم في قولهم لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فيه أو المراد بالشيطان شيطان الإنس». «بعضی‌ها گفته‌اند که چون رسول اکرم ج به این آیه رسید ﴿وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠ مشرکان احساس خطر کردند که حالا مذمت و نکوهش معبودان آن‌ها بیان می‌شود، روی این احساس با عجله و شتاب قرائت را بر آن‌حضرت غلط کردند و این جملات را در طی قرائت آن‌حضرت خواندند، همچنانکه عادت آن‌ها بود که می‌گفتند: به قرآن گوش ندهید و در آن شور و غلغله راه اندازید، و یا از شیطان، شیطان انسی مراد است».

[۲۳۰] کتاب التفسیر سورۀ نجم «سلیمان ندوی». [۲۳۱] زرقانی بر مواهب لدنیه و شفای قاضی عیاض و عینی شرح بخاری، تفسیر سورۀ نجم و نور النبراس علامه نووی می‌گوید: «لا يصح فيه شيء لا من جهة النقل ولا من جهة العقل» علامه عینی می‌نویسد: فلا صحة له نقلا ولا عقلا. [۲۳۲] مواهب لدنیه و زرقانی، واقعه هجرت حبشه. [۲۳۳] زرقانی بر مواهب ۱/ ۳۳۰. [۲۳۴] معجم البلدان لفظ «عزی».