داوری حضرت سعد در بارۀ یهود بنی قریظه
سعد در باره آنان پیشنهاد داد تا مردان جنگندۀ آنها اعدام شوند و زنان و فرزندانشان اسیر و اموال و کالاهایشان به عنوان غنیمت گرفته شوند. این تصمیم مطابق با فرمان تورات بود [۴۷۴]. در تورات، سفر تثنیه، فصل ۲۰ آیه ۱۰ مذکور است:
«هنگامی که به قصد حمله آهنگ شهری کردی، نخست آنان را به صلح دعوت کن و اگر آنها صلح را پذیرفته، دروازههای شهر را برای تو بازکردند. تمام کسانی که در آنجا هستند، غلام تو خواهند بود و اگر از در صلح وارد نشدند آنان را محاصره کن و هنگامی که پروردگارت تو را بر آنها پیروز گردانید، تمام مردان جنگندۀ آنها را اعدام کن و زنان، کودکان، حیوانات و سایر اموال و داراییهای آنان برای تو غنیمت خواهند بود».
در احادیث مذکور است: وقتی سعد این رأی را در مورد آنان صادر کرد، رسول اکرم ج فرمودند: این رأی تو مطابق با داوری آسمانی است. این اشاره بهسوی همین حکم تورات بود. وقتی این داوری به یهودیان اعلام شد، از کلامی که بر زبان آنها جاری گشت نیز ثابت میشود که آنان این امر را مطابق با فرمان الهی میدانستند. زمانی که حیی بن اخطب که عامل اصلی تمام این فسادها و آتش افروز این جنگ بود، به محل اعدام آورده شد، چشمش به رسول خدا افتاد و چنین گفت:
«أَمَا وَاللهِ مَا لُـمــْتُ نَفْسِي فِي عَدَاوَتِكَ، وَلَكِنَّهُ مَنْ يَخْذُلُ اللهُ يُخْذَلْ».«سوگند به خدا! من از کینهتوزی با تو پشیمان نیستم، ولی خداوند هرکس را خوار سازد، خوار میگردد».
سپس رو به مردم کرد و گفت:
«أَيُّـهَا النَّاسُ، إنَّهُ لَا بَأْسَ بِأَمْرِ الله، كِتَابٌ وَقَدَرٌ وَمَلْحَمَةٌ كَتَبَهَا اللهُ عَلَى بَنِي إسْرَائِيلَ» [۴۷۵]. «از فرمان خدا نگران مباشید، این یک فرمان الهی میباشد، و این ذلت و خواری از جانب خداوند بر بنیاسرائیل قطعی بوده است».
در بارۀ حیی بن اخطب این مطلب را نیز باید به خاطر آورد که وقتی از مدینه تبعید شد و به خیبر رفت، با رسول اکرم ج این معاهده را امضاء کرده بود که بر ضد پیامبر خدا ج کسی را نصرت و یاری نکند [۴۷۶]، او خدا را بر این پیمان شاهد و ضامن قرار داده بود، ولی عملکرد وی در غزوۀ احزاب، پایبندی او را به این معاهده به خوبی آشکار میسازد!.
در مورد این مجازات بنوقریظه، مخالفان اسلام اعتراضهای شدیدی مطرح کرده و اظهار داشتهاند که این یک رفتار بیرحمانه و ظالمانهای بوده که بر آنان اعمال شده است، ولی در این خصوص نکات ذیل قابل بررسی و تحقیق هستند:
۱- وقتی رسول اکرم ج به مدینه آمدند، با آنان پیمان دوستی منعقد کردند که براساس آن جان و مال آنها در امان قرار گرفت و از آزادی مذهبی نیز برخوردار شدند.
۲- بنوقریظه از نظر مقام و موقعیت در درجه پایینتر از بنونضیر قرار داشتند، یعنی اگر فردی از بنونضیر به دست فردی از بنوقریظه به قتل میرسید، بازماندگان قریظی مقتول، استحقاق دریافت نصف خونبها را داشتند. برخلاف این، بنوقریظه باید خونبهای کامل را به بنونضیر پرداخت میکردند. رسول اکرم ج بر بنوقریظه احسان کرده رتبه و مقام آنان را با مقام بنونضیر مساوی اعلام نمودند [۴۷۷].
۳- پیامبر اکرم ج هنگامی که بنونضیر را تبعید کردند، با بنوقریظه تجدید پیمان نمودند.
۴- با وجود این موارد، بنوقریظه نقض عهد کرده و در جنگ احزاب شرکت جستند.
۵- قصد حمله به ازواج مطهرات را کردند که در قلعه پناه گزیده بودند.
۶- حُیی بن أَخْطَب را که به جرم شرارت تبعید شده و تمام اعراب را تحریک کرده باعث حمله به مدینه شده بود، با خود آوردند و این امر مقدمهای برای شعلهورشدن آتش جنگ گردید. با وجود همه این جنایات، با بنوقریظه، غیر از این برخورد، چگونه میبایست رفتار میشد؟
این هم باید ملحوظ گردد که عربها همپیمان خود را مانند برادران حقیقی خود میدانستند، بنوقریظه همپیمان انصار بودند و بر همین اساس، افراد قبیلۀ اوس بینهایت و با پافشاری و اصرار در بارۀ آنها سفارش کردند. حضرت سعد بن معاذ سردار اوس و در واقع، مسئول اصلی معاهده بین بنیقریظه و مسلمانان بود. وی در کشمکش سختی قرار داشت، مسأله مرگ و زندگی همپیمان او مطرح بود. موضوع مهمی که در حمایت از آن، تمام خاندان اوس پافشاری میکردند، ولی سعد بن معاذ جز این داوری چه تصمیمی میتوانست برای آنان اتخاذ کند؟
سیرهنویسان تعداد کشتهشدگان بنوقریظه را بیش از ششصد نفر ذکر کردهاند، ولی در صحاح تعداد آنان چهارصد نفر ذکر شده است، در میان آنان فقط یک زن بود که به جرم قتل اعدام گردید، او از بالای دژ، سنگی بر سر یکی از مسلمانان (خلاد) پرتاب کرده او را به قتل رسانده بود [۴۷۸]. شهامت و شجاعتی که آن زن هنگام حضور به محل اعدام از خود نشان داد، شرح آن در سنن ابیداود چنین ذکر گردیده است [۴۷۹].
برای او معلوم شده بود که نامش در فهرست اعدام شوندگان درج گردیده است. اسامی افراد بهطور مرتب اعلام میشد و آنان یکی بعد از دیگری به محل اعدام حاضر و اعدام میشدند. او همۀ این صحنهها را مشاهده میکرد و با خونسردی تمام مشغول گفتگو با حضرت عایشه بود و در حین گفتگو بهطور مداوم میخندید؛ ناگهان جلاد نام او را اعلام کرد؛ او با خونسردی از جایش بلند شد و ایستاد. حضرت عایشه از وی پرسید: کجا میروی؟ او اظهار داشت: من مرتکب جرمی شدهام، میروم تا به کیفر آن برسم! آهسته آهسته به محل اعدام آمد و گردن را در زیر شمشیر قرار داد. حضرت عایشه ل این داستان را با نهایت حیرت و بهت بیان میکرد.
[۴۷۴] صحیح مسلم ۷/ ۷۷، باب جواز قتال من نقض العهد، وجواز إنزال أهل الحصن على حکم حاکم عدل أهل للحکم. «سلیمان ندوی». نیز در بخاری، باب مرجع النبی ج من أحزاب، این واقعه بهطور مفصل مذکور است. مستر مارگولیوث میگوید: چونکه سعد بن معاذ در این جنگ به دست یکی از افراد بنوقریظه زخمی شده بود که نهایتاً منجر به مرگ وی گشت. از این جهت، او چنین داوری غیر منصفانهای در باره آنها کرد، ولی او بیاطلاع است که تیرانداز مزبور، ابن العرقه قریشی بود نه قریظی. در صحیح بخاری و صحیح مسلم به وضوح این مطلب مذکور است. [۴۷۵] این هردو روایت در ابن هشام موجود اند. در طبری نیز تقریباً همین الفاظ مذکور اند. [۴۷۶] بلاذری /۲۲ این روایت در مصنف ابن ابی شیبۀ، کتاب المغازی، باب بنی قریظۀ نیز مذکور است. «سلیمان ندوی». [۴۷۷] ابوداود ۲/ کتاب الدیات، باب النفس بالنفس. «سلیمان ندوی» [۴۷۸] ابن هشام، غزوۀ بنی قریظه. [۴۷۹] ابوداود، کتاب الجهاد، باب قتل النساء.