فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

آغاز وحی

آغاز وحی

قبل از بعثت برای اینکه آن‌حضرت آمادگی و استعداد لازم را برای نزول وحی پیدا کنند، کشف اسرار عالم در خواب و رؤیا برای ایشان آغاز گردید، آنچه در خواب می‌دید، مانند روز روشن نمودار می‌شد [۱۹۲]. یک روز در حالی که مشغول عبادت و تفکر بود، فرشتۀ وحی نزد وی آمد و به او گفت:

﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ ٥ [العلق: ۱-۵].

«(ای پیامبر) بخوان به نام پروردگارت که (هستی را) آفرید.*(همان پروردگار که) انسان را از خون بسته آفرید.*بخوان، و پروردگارت (از همه) بزرگوار‌تر است.*(همان) کسی‌که بوسیلۀ قلم (نوشتن) آموخت.*به انسان آنچه را که نمی‌دانست آموخت».

آن‌حضرت ج در حالی که از عظمت و جلال الهی مبهوت شده بود، به خانه بازگشت و آنچه را که برایش روی داده بود برای خدیجه بیان کرد. خدیجه ایشان را نزد «ورقه بن نوفل» که از دانایان عرب و عالِم به تورات و انجیل بود برد؛ «ورقه» چگونگی جریان را از آن‌حضرت شنید و اظهار داشت: جای نگرانی نیست، این پیش آمدِ آغازِ نبوت، و همان ناموسی است که بر موسی ÷ فرود آمده بود [۱۹۳]. در روایتی این مطلب هم مذکور است که رسول اکرم ج از این جریان مضطرب و وحشت‌زده شده بود. خدیجه اظهار داشت: مضطرب و نگران نباشید، خداوند همراه توست، سپس ایشان را نزد «ورقه» برد، «ورقه» نبوتش را تأیید کرد.

بدون تردید آن‌حضرت ج این جمله را بر زبان آورد: «من مضطرب و هراسانم» ولی این تردید، این هراس و این اضطراب، بر اثر پرتوِ عظمت و جلال الهی (و تصور عظمت بارِگرانِ نبوّت) بود، آن‌حضرت چه چیزی مشاهده کرد؟ ناموس اعظم به او چه گفت؟ در غار بر او چه گذشت؟ این‌ها مسایلی هستند که نمی‌توان آن‌ها را در قالب الفاظ توضیح داد. در صحیح بخاری کتاب «التعبیر» مذکور است: سپس تا چند روز، نزول مجدد وحی قطع شد، آن‌حضرت ج به قلۀ کوه می‌رفت و می‌خواست تا خود را از آنجا پایین اندازد، ناگهان جبرئیل روبرویش می‌آمد و اظهار می‌داشت: «ای محمد! تو پیامبر به حق خدا هستی» آنگاه در وجود وی آرامش خاطر حاصل می‌شد. دوباره وقتی نزول وحی قطع می‌شد، آن‌حضرت کما فی السابق، بر بالای کوه می‌رفت و می‌خواست تا خود را از آنجا به پایین اندازد، باز جبرئیل می‌آمد و او را تسلی و آرامش خاطر می‌داد و می‌گفت: تو پیامبر واقعی الله هستی.

حافظ ابن حجر در شرحِ بخشِ اولِ حدیث مزبور، این اعتراض معترضین را نقل کرده که: «چگونه یک پیامبر در رسالت و نبوتش شک و تردید می‌کند، و در حال شک و تردید، چگونه با تسلی یک مسیحی آرامش خاطر می‌یابد»؟

سپس در پاسخ به آن این جواب را از سوی یکی از محدثین معروف نقل کرده است:

«نبوت یک امر عظیم و بارگرانی است، و تحمل یک بارۀ آن ممکن نیست، به همین خاطر نخست آن‌حضرت ج از طریق خواب و رؤیاهای صالحه با آن مأنوس گشت و چون ناگهان برای اولین بار، با فرشتۀ وحی مواجه شد، طبعاً مضطرب و هراسان گردید، خدیجه ایشان را تسلی داد. سپس هنگامی که «ورقه» بعثت او را تأیید کرد، یقین و اطمینان کامل برایش حاصل شد. محدث مذکور می‌گوید:

«فلمـا سمع كلامه أيقن بالحق واعترف به». «هرگاه ورقه به سخنانش گوش داد، ایشان یقین کرد و به آن اعتراف نمود».

آنگاه محدث مذکور می‌نویسد: «سلسلۀ وحی پیوسته قطع می‌شد تا آن‌حضرت آمادگی لازم را برای حمل تدریجی بار نبوت پیدا کند» [۱۹۴].

ولی با توجه به روایتی که در «ترمذی» موجود است که:

«قبل از نبوت در سفر شام زمانی که در «بُصری» در زیر درختی نشسته بودند، تمام شاخه‌های آن درخت به‌سوی آن‌حضرت خم شدند که بر اثر آن «بحیرا» به نبوت ایشان یقین حاصل کرد».

و در صحیح مسلم این حدیث مذکور است که آن‌حضرت ج فرمودند:

«من آن سنگی را می‌شناسم که قبل از نبوت به من سلام می‌کرد».

و در کتب «صحاح» مذکور است: پیش از نبوت فرشتگان سینۀ آن‌حضرت را چاک کرده و آلودگی‌های جسمی را خارج کردند.

پس برای روایت‌کنندگان این روایات چگونه قابل توجیه است که مشاهدۀ فرشته وحی، چنان امری بود که آن‌حضرت از آن مضطرب و وحشت‌زده می‌شد، و پس از تسلی و تسکین خاطر بازهم، در نوبت‌های متعدد، مضطرب و هراسان می‌شد و می‌خواست خود را از بالای کوه بیندازد و ضرورت احساس می‌شد تا جبرئیل چندین بار ایشان را اطمینان بدهد؟ آیا چنین شک و تردیدی برای دیگر پیامبران در ابتدای وحی پیش می‌آمد؟ حضرت موسی ÷ از درخت این آواز را شنید: «من خدا هستم» آیا او در شک و تردید قرار گرفت؟

نیازی نیست که در این باره از حافظ ابن حجر و دیگران پیروی کنیم، قبل از هرچیز باید این بررسی را به عمل آورد که اصل این روایت به لحاظ سند «مرفوع متصل» است یا خیر؟ این روایت از بلاغات «امام زهری» است، یعنی سلسله سند به «زهری» به انتها می‌رسد و بالاتر نمی‌رود، چنانکه شارحان بخاری این را تصریح کرده‌اند. بدیهی است که برای ثبوت چنین واقعۀ مهمی سند «منقطع» کافی نیست.

[۱۹۲] یکی از انواع وحی خواب است. در ابتدای صحیح بخاری تحت عنوان «اول ما بدء به رسول الله ج الرويا الصالحة في النوم» و در کتاب التعبیر آن این مسئله بیشتر توضیح داده شده است. [۱۹۳] در صحیح بخاری باب «بدء الوحی» و کتاب «التعبیر» این روایت از حضرت عایشهل نقل شده است، حضرت عایشهل تا آن موقع به دنیا نیامده بود. در اصطلاح محدثین به چنین روایت مرسل می‌گویند، ولی مرسلِ صحابه نزد محدثین حجت و قابل استناد است، چون راوی متروک نیز از صحابه است. [۱۹۴] فتح البخاری ۱۲/ ۳۱۷.