ضرورت سیرهنگاری
آنچه تا اینجا ذکر شد، به لحاظ رعایت جنبۀ مذهبی این تألیف بود. چنانچه مسأله را از طریق علمی بررسی کنیم، میبینیم که در میان علوم و فنون مختلف، رشتۀ سیرت (زندگینامه) جایگاه خاصی دارد، بررسی زندگی یک انسان عادی برای پی بردن به حقیقت و عبرت گرفتن از آن، میتواند تا حدی راهنمای انسان در زندگی باشد، مثلاً میتوان پیبرد که یک فرد معمولی نیز چه آرزوهایی در سر دارد؟ چه برنامههایی را طرح میکند؟ در محیط محدود خود چگونه تصمیم میگیرد؟ چگونه پلّههای کمال و ترقی را طی میکند؟ در چه جاهایی گرفتار مشکلات میشود؟ چه رنجهایی را متحمل میشود؟ و سرانجام، میبینیم که حیلهها و نیرنگهای عجیب و غریب، سعی و کوشش، جد و جهد، عزم و ارادهای که در زندگینامۀ «اسکندر مقدونی» به چشم میخورد، عیناً همین مناظر، در عرصۀ حیات یک کارگر بیچاره نیز مشهود است.
بنابراین، اگر فن و رشتۀ سیرهنگاری، برای عبرتپذیری و نتیجهگیری ضرورت دارد، مسألۀ «شخص» مطرح نمیشود. فقط این امر مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد که اطلاعات به دست آمده با چه کوشش و تلاشی به دست میآیند؟ تا تمام زوایا و پیچ و خمهای مراحل زندگی، از هم جدا گشته در معرض دید خواننده قرار گیرد. و چنانچه شخصیت کامل و جستجوی حوادث زندگیاش، هردو باهم جمع شوند، سعادتی بالاتر از این، برای این رشته وجود نخواهد داشت. بنابه دلایل ذکرشده، چه کسی میتواند انکار کند که (نه فقط برای ما مسلمانان بلکه برای تمام جهانیان) روشنشدن بیوگرافی و زندگینامه آن ذات مقدسی که موسوم به نام مبارک «محمد رسول الله» است، «اللهم صل عليه وسلم صلاة كثيراً، كثيراً» امری ضروری است.
این نیاز فقط یک نیاز اسلامی و یا مذهبی نیست، بلکه یک نیاز علمی، اخلاقی، اجتماعی و یک نیاز ادبی است. به عبارت دیگر، در بر گیرندۀ مجموع نیازهای دینی و دنیوی است. من این نکته را میدانستم که اولین وظیفۀ بنده این بود که قبل از تمام تألیفات، به نگاشتن سیرۀ نبوی اقدام میکردم. ولی این وظیفه به قدری مهم و حسّاس بود که مدتها جرأت نکردم آن را اظهار نمایم. با وجود این، احساس میکردم نیاز و ضرورت انجام این فریضه، روز به روز افزایش مییابد، در زمان گذشته نیاز به سیرت فقط به جهت تاریخ ثبت وقایع بود و با علم کلام هیچ ارتباطی نداشت.
«اگر دین فقط عبارت از اعتراف به خداست» بحثی نیست. ولی «اگر اعتراف به نبوت، جزء دین است»، این بحث پیش میآید: شخصیتی که حامل وحی و سفیر الهی بود، چه خُلق و خویی داشت؟
متأسفانه، تصویری که مستشرقین و مورخان اروپایی از اخلاق رسول اکرم ج ترسیم کردهاند، دربرگیرندۀ مجموعهای از کاستیها و عیبهاست.
یکی از کاستیهای بزرگ مسلمانان امروز، این است که از دانستن علوم عربی بیگانه شدهاند و گاهی که مشتاق کسب اطلاع و آگاهی از حالات و زندگی پیامبر اسلام ج میشوند، به ناچار، به تألیفات نویسندگان اروپایی مراجعه میکنند و ناخودآگاه، تحت تأثیر نوشتههای زهرآگین و مغرضانه آنان قرار میگیرند. تا جایی که در بسیاری از ممالک، گروهی پیدا شدهاند که پیامبر اکرم ج را فقط یک مصلح اجتماعی میدانند که با اصلاح جامعه بشری، وظیفهاش به پایان رسیده است و معتقدند حتی اگر بر دامن اخلاق وی لکّۀ معصیت قرار داشته باشد، تأثیری در مقام نبوتش نخواهد داشت.
اینها مواردی بود که سرانجام، مرا به نوشتن کتاب مفصلی در موضوع سیرۀ نبوی مجبور کرد، این امر ظاهراً آسان به نظر رسید، چون با بودن هزاران کتاب به زبان عربی و با مراجعه به آنها، نوشتن یک کتاب پرحجم و پرمحتوا، حد اکثر ظرف چند ماه کار سادهای است، ولی در عمل هیچ تصنیف و تألیفی برای من اینقدر وقتگیر و جامع مشکلات نبود، بعداً مفصلاً بیان خواهم کرد که مخصوصاً در رشتۀ سیرت، تا امروز هیچ کتابی بدین شیوه که در آن به گردآوری روایات صحیح تعهدی شده باشد، نوشته نشده است [۱۴].
«حافظ زین الدین عراقی» استاد «حافظ ابن حجر» در بارۀ سیرت نبوی چنین مینویسد:
وليعلم الطالب أن السيرا
تجمع ما صح وما قد أنكرا
«طالب فن باید بداند که در سیرت، هرنوع روایتی گردآوری میشود. هم صحیح و هم منکر».
بدینجهت در تألیفات مستند و قابل اعتبار نیز، روایات ضعیف بسیاری درج گردیده است. بنابراین، لازم بود که با دقت تمام کتابهای علوم حدیث و رجال مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند و با نهایت تحقیق و نقد، یک کتاب مستند و مستدل تألیف شود. ولی مطالعه و بررسی دقیق صدها کتاب و اقتباس مطالب از لابلای نوشتههای آنها کار یک شخص نبود. در ضمن نیاز بود از تألیفاتی که شرقشناسان و مؤلفان اروپایی نیز در بارۀ زندگانی رسول اکرم ج نگاشتهاند، اطلاع و آگاهی کامل حاصل کرد. متأسفانه بنده با هیچیک از زبانهای اروپایی آشنایی نداشتم و برای این هدف، نیاز به یک مرکز تحقیقات و تألیفات بود که در آن افرادی که به زبان عربی و اروپایی آشنایی و مهارت کامل و عضویت داشته باشند، زمانی که خداوند متعال این مقدمات را فراهم ساخت، عذری برای تدوین کتاب باقی نماند و اگر در ادای این وظیفۀ مهم کوتاهی میشد هیچ شقاوت و نافرمانیای بدتر از آن نبود؟
این افتخار تا قیامت نصیب احدی از مسلمانان نخواهد شد که آنها بتوانند با دقت، تک تک وقایع زندگی پیامبر خود را محفوظ نگه دارند. علاوه بر آن تا زمان حاضر حالات هیچ شخصیتی با چنان جامعیت و احتیاطی ثبت و محفوظ نشده و در آینده نیز انتظار چنین وضعیتی برای هیچکس نمیرود.
کدام امر عجیبتر از این است که به منظور تحقیق و بررسی اقوال و افعال آنحضرت ج، نام و حالات تقریباً سیزده هزار نفر از اصحاب ملاقاتکننده با ایشان ثبت و ضبط شده است و این اتفاق در عصری انجام گرفته که کار تصنیف و تألیف، (در جهان اسلام) تازه آغاز شده بود و کتابهایی مانند:
«طبقات ابن سعد»، «کتاب الصحابة لابن السکن»، «کتاب لعبد الله بن علی بن جارود»، «کتاب العقیلی فی الصحابة» «کتاب ابن أبی حاتم الرازی»، «کتاب الأزرق»، «کتاب الدولابی»، «کتاب البغوی»، «طبقات ابن ماکولا»، «أسد الغابة»، «الاستیعاب»، «الإصابة فی تمییز الصحابة» [۱۵].
فقط در بیان حالات و زندگی همین بزرگان نوشته شدهاند، آیا تاکنون در جهان، نام و حالات این تعداد از یاران شخصیتی، به رشته تحریر درآمده و یادداشت شده است؟ تاریخ مختصر و چگونگی آنچه را که علما و دانشمندان قدیم در مورد سیره نبوی تهیه و جمعآوری کردهاند، در صفحات آینده ذکر میکنیم تا معلوم شود که برای تدوین یک کتاب کامل و مستند، چگونه از آن مجموعه استفاده شده است و تا چه حد نیاز به تحقیق و ارزیابی دارد [۱۶].
[۱۴] امروزه مطلبی در اثر کمبود آگاهی و ناآشنایی با فن سیرهنویسی، بر سر زبانهاست که بسیاری گمان میکنند «سیره» نام رشته و شعبۀ خاصی از فن حدیث است. یعنی وقایع و مسایلی که در بارۀ اخلاق و عادات رسول اکرم ج هستند، جدا و مستقل از احادیث نوشته شوند، و «سیره» عبارت از همین است. و چون در رشتۀ حدیث کتابهای متعددی هستند که در آنها حتی یک حدیث ضعیف هم وجود ندارد، مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم، پس این ادعا که «تا امروز در رشتۀ سیرت کتابی که در آن به صحت روایات التزام شده باشد نوشته نشده است» چگونه صحیح است؟ برای فهم این ادعا به امور زیر توجه شود: (الف) بحث نخست این است که «سیرت» به چه چیزی اطلاق میگردد؟ اصطلاح قدیم محدثین و علمای رجال این بوده است که غزوات، خاص آنحضرت ج را «مغازی و سیرت» میگفتند، چنانکه کتاب «ابن اسحاق» را هم «مغازی» و هم «سیرت» میگویند. «حافظ ابن حجر» در «فتح الباری، کتاب المغازی» این هردو نام را برای یک کتاب به کار میبرد. اصطلاح «فقه» نیز همین است. در فقه، مبحثی که به عنوان «کتاب الجهاد والسیر» ذکر میشود وجوود دارد، منظور از لفظ سیرت در این کتاب احکام غزوات و جهاد است؛ تا چندین قرن همین روش معمول بود. چنانکه تا قرن سوم هجری کتابهایی که به نام «سیرت» معروف هستند مانند: «سیرة ابن هشام»، «سیرة ابن عائذ»، «سیرة اموی» و غیره، در آنها اغلب، حالات غزوهها مذکور است؛ البته در دورانهای بعدی علاوه بر مغازی، مطالب دیگری نیز اضافه شده است. مثلاً در «مواهب لدنیه» علاوه بر شرح غزوهها، مطالب دیگری نیز مذکور میباشد. بنابراین، طبق اصطلاح محدثین، «مغازی و سیرت» جدا از فن حدیث است، به گونهای که بعضی مواقع سیرهنگاران و محدثین دو گروه مقابل هم شناخته میشوند، نسبت به بعضی وقایع، گاهی این صورت پیش میآید که تمام علمای سیره در یک طرف قرار دارند و امام بخاری و امام مسلم در طرف دیگر. در چنین مواقعی، بعضی روایت امام بخاری را بر این اساس که مخالف تمام سیرهنگاران است، قبول نمیکنند، ولی محققین میگویند: حدیث صحیح در مقابل روایت متفق علیه تمام ارباب سیره، قابل ترجیح است. ما در اینجا یکی دو مثال را بهطور نمونه ذکر میکنیم: یکی از غزوهها به نام «ذوقرد» معروف است، سیرهنگاران متفقاند که این غزوه قبل از صلح حدیبیه به وقوع پیوسته، ولی در کتاب صحیح مسلم از روایت «سلمة بن الاکوع»، معلوم میشود که بعد از صلح حدیبیه و سه روز قبل از فتح خیبر واقع شده بود. در شرح این حدیث، علامه قرطبی نوشته است: «لا يختلف أهل السير أن غزوة ذي قرد كانت قبل الحديبية فيكون ما وقع في حديث سلمة وهم بعض الرواة» (هیچیک از اهل سیرت در این اختلاف ندارد که غزوه «ذات قرد» قبل از حدیبیه واقع شده بود و آنچه در حدیث سلمه مذکور است، گمان و خطای بعضی از راویان است). حافظ ابن حجر در فتح الباری «ذکر غزوة قرد» بر نظر علامه قرطبی بحث کرده و مینویسد: «فعلى هذا، ما في الصحيح من التاريخ لغزوة ذي قرد أصلح مما ذكره أهل السير» (بنابراین، آنچه در صحیح مسلم نسبت به تاریخ غزوه ذی قرد مذکور است صحیحتر از آن است که علمای سیره بیان داشتهاند). «دمیاطی» یکی از محدثین معروف است، او در رشته سیرت کتابی نوشته که امروز نیز موجود است و در آن بیشتر جاها، روایات اهل سیره را ترجیح داده بود، ولی پس از تلاش و تحقیق بسیار، برایش معلوم شد که احادیث صحیح بر روایات سیره ترجیح دارند، چنانکه تصمیم گرفت تا کتابش را ترمیم و اصلاح کند، اما نسخههای آن به کثرت منتشر شده بودند، لذا نتوانست این کار را انجام دهد. حافظ ابن حجر قول دمیاطی را نقل کرده مینویسد: «ودلّ هذا على أنه كان يعتقد الرجوع عن كثير مما وافق فيه أهل السير وخالف الأحاديث الصحيحة وأن ذلك كان به قبل تضلّعه منها ولخروج نسخ كتابه وانتشاره لم يتمكن من تغييره» (زرقانی بر مواهب ۳ / ۱۱) (از این معلوم شد که او «دمیاطی» قصد کرده بود تا از مواضعی که با ارباب سیره هم نظر شده و با احادیث صحیحه مخالفت کرده بود، رجوع کند و اعلام کند که این امر قبل از حصول تخصص و مهارت در فن سیره از او صادر شده بود، ولی چون نسخههای کتاب پخش و منتشر شده بودند، نتوانست کتاب خود را اصلاح کند). (ب) یکی از غزوهها به نام «ذات الرقاع» معروف است. نسبت به آن، اکثر اهل سیره متفق بر این هستند که قبل از جنگ خیبر واقع شده بود، اما امام بخاری تصریح کرده که بعد از فتح خیبر واقع شده است، علامه دمیاطی در این مورد با روایت و نظر امام بخاری مخالفت کرده است. حافظ ابن حجر در فتح الباری مرقوم داشته: «وأما شيخه الدمياطي فادعى غلط الحديث الصحيح وأن جميع أهل السير على خلافه» فتح الباری ۷ / ۳۲۲ (و اما شیخ او دمیاطی نسبت به حدیث، ادعای خطا کرده و این که تمام اهل سیره بالاتفاق با آن مخالف هستند) یک فن مستقل و جداگانه است و با علم حدیث فرق دارد و بر این اساس، در روایت آن، آنقدر شدت و دقت ملحوظ نمیشود که در علم احادیث صحاح سته ملحوظ شده، مثال آن چنین است که رشتۀ فقه از قرآن و حدیث اخذ شده، ولی چنین گفته نمیشود که فقه عین قرآن و حدیث است و یا در رتبۀ آن دو قرار دارد. (ج) در مغازی و سیرت تفصیل مسایل جزئی، مورد نظر و مقصود است، ولی این امر با معیار والای علم حدیث مطابقتی ندارد و سیرهنگاران از معیار تحقیق و نقد خود میکاهند؛ به همین دلیل رتبۀ سیرت و مغازی، پیوسته از علم حدیث پایینتر بوده است. (د) آنطور که امام بخاری و امام مسلم به این امر التزام کرده و معتقد شدهاند که در کتابهای خود هیچ حدیث ضعیفی را نقل نکنند، چنین تعهدی در هیچیک از تألیفات مربوط به سیرت نشده است. امروزه دهها کتاب از قدماء تا متأخرین که در باب سیرت به رشته تحریر درآمده موجود است، مثلاً «سیرة ابن اسحاق»، «سیرة ابن هشام»، «سیرة ابن سید الناس»، «سیرة دمیاطی»، «حلبی»، «مواهب لدنیه» و غیره و در هیچکدام از آنها التزامی مبنی بر صحت نشده است. از تفصیل و مبحث فوق معلوم میگردد که مطلب این عبارت ما که چرا «در رشتۀ سیرت هیچ کتابی تا امروز با التزام به صحت روایات آن نوشته نشده است» و این مطلب تا چه اندازه صحیح است. [۱۵] اسامی این کتاب در مقدمه استیعاب مذکور است. [۱۶] باید توجه داشت که در کتب حدیث، حالات، اخلاق و عادات رسول اکرم ج با نهایت کثرت موجودند که در تدوین کتب سیرت به خوبی کمک میکنند، ولی صرفاً از آنها یک کتاب تاریخی تهیه نمیشود. علاوه بر این، در آنها ترتیب تاریخی وجود ندارد، در اینجا کتابهایی را که ذکر نمودهایم جدای از کتب حدیث هستند.