مکّۀ معظمه
در صفحات قبل آشکار گردید که محل سکونت حضرت اسماعیل در سرزمین عرب بوده است. همچنین به وضوح ثابت و روشن گردید که مکان و محل ذبح حضرت اسماعیل وادی مکه بوده است. بنابراین، در اینجا میخواهیم به بحث در مورد قدمت مکه و اینکه این وادی متعلق به دوران بسیار قدیم میباشد، بپردازیم. مارگولیوث مورخ متعصب مسیحی مینویسد که ادعای قدیمی بودن این شهر فقط از جانب مسلمانان مطرح گردیده و در کتب تاریخ قدیم نشانی از آن یافت نمیشود [۱۲۴]. لازم است پیرامون این بحث مقدار بیشتری توضیح دهیم:
نام قدیمی و اصلی مکه «بَکّه» است، در قرآن مجید همین نام ذکر شده:
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا﴾ [آل عمران: ۹۶].
«اولین خانه مقدس و با برکت که برای آدمیان بنا نهاده شده در «بکه» بود».
در کتاب زبور ۸۴/ ۶ مذکور است:
«از وادی بکه گذر کرده، در آنچا چاهی بود که «موره» را با برکات خود فرا میگرفت و با نیروی قوی ترقی کرده میرویاند».
در این جمله مراد از کلمۀ «بکه» مکه معظمه است، ولی اگر این لفظ را به جای اسم علم، مشتق قرار دهیم، معنای آن «گریه» میشود و در این صورت معنی همان لفظ عربی «بکاء» را میدهد، از آنجا که یهود و نصاری در طول تاریخ همواره در صدد از بین بردن موقعیت و جایگاه والای مکه مکرمه بوده و هستند. لذا بسیاری از مترجمین این دو فرقه، بکه را در عبارت فوق به معنای «گریه» ترجمه کردهاند، ولی هر آدم هوشیاری میداند که در این صورت وادی «بکاء» یعنی سرزمین گریه هیچ معنایی نخواهد داشت؛ از مفهوم آیاتی که قبل از عبارت مذکور در زبور آورده شده و موجود اند، آشکارا معلوم میشود که در آن سرود، حضرت داود نسبت به مکه معظمه، «مروه» و قربانگاه اسماعیل اشتیاق و تمنای قلبی خود را ظاهر کرده است و آن عبارت چنین است:
«حضرت داود به خداوند میگوید: ای خدای سپاهیان! مسکن تو چقدر شیرین است! نفس من مشتاق، بلکه عاشق خانه خداست. ای خدا! قربانگاههای تو مالک و خدای من اند. مبارک باد برای کسانی که همیشه در خانۀ تو زندگی میکنند و تسبیح تو را میخوانند»!.
پس از آن آیاتی که در مورد خانۀ «بکّه» ذکر گردیده بیان شدهاند. حال با قدری تأمل و اندیشه بیندیشیم که حضرت داود آرزوی رسیدن به مکانی را اظهار داشته است که دارای خصوصیات ذیل باشد:
۱- قربانگاه باشد.
۲- از وطن حضرت داود دور باشد، تا به آنجا سفر کند.
۳- آن وادی معروف به «بکّه» باشد.
۴- در آنجا «موره» نیز وجود داشته باشد.
با توجه به آنچه بیان گردید بدون تردید ثابت میشود که «بکّه» همان مکه معظمه و «موره» همان «مروه» است و این مطلب نیز آشکار گردید که تعصب خشک یهودیان چگونه آنها را وادار به تحریف الفاظ و کلمات میکند «یحرفون الکلم عن مواضعه».
دکتر «هستنگس» در کتاب «دکشنری آف دی بائبل» [۱۲۵] مقالهای که در باره «وادی بکاء» نوشته خلاصۀ آن چنین است:
از این کلمه مراد وجود یک وادی واقعی است، پس صورتهای ذیل در باره آن محتمل هستند:
۱- یک وادی است که از آنجا زائرین برای زیارت بیت المقدس میروند.
۲- وادی «اخور» است که در شیوعا، باب ۷ آیات ۲۴ – ۲۶ و غیره مذکور است.
۳- وادی «رفّایون» است که در «سامویل» دوم، باب ۵ آیات ۱۸، ۲۲ و غیره وجود دارد.
۴- نام یک وادی در کوه سینا است.
۵- در آخرین منزل آن راه کاروانروئی است که از سمت شمال میآید و به بیت المقدس منتهی میشود (ر. ک به کتاب رنیان «حیات عیسی» باب ۴).
اما جای تعجب است که در احتمالات گوناگونی که دکتر «هستنگس» بیان داشته هیچگونه نشانی از مکه معظمه وجود ندارد. (هماورق که سیه گشت مدعا اینجاست!).
شگفتی دیگر این است، وادیهایی که خصوصیات احتمالی آنان ذکر شدهاند، هیچگونه مناسبتی با لفظ «بکاء» ندارند، حتی در یک حرف هم با یکدیگر مشترک نیستند و برخلاف آن «بکاء» و «بکّه» هردو در معنی یک کلمهاند و فقط تفاوت کمی در تلفظ آن دو به چشم میخورد.
در دائرة المعارف جدید [۱۲۶] تحت عنوان «محمد»، مقالهای از مارگولیوث چاپ شده که در آن در مورد مکه معظمه چنین نوشته شده است:
در تواریخ قدیمی نام این شهر وجود ندارد، بجز اینکه در زبور (۸۴/ ۶) لفظ وادی «بکه» موجود است.
اما مارگولیوث این شهادت تاریخ را ضعیف میداند. محقق و شرقشناس معروف فرانسوی، پروفسور «دوزی» مینویسد: «بکّه همان محلی است که جغرافیدانان یونانی آن را «ماکروبه» مینویسند» [۱۲۷].
مارگولیوث بر نظر ابراز شده توسط «پروفسور دوزی» اعتماد ندارد. «کارلائل» در کتاب خود «هیروزایند هیروزورشپ» نوشته است:
«سیلس» مورخ رومی از کعبه بحث کرد، و نوشته است: کعبه از تمام معبدهای جهان قدیمیتر و اشرف است و بحث این مورخ مربوط به پنجاه سال قبل از میلاد مسیح میباشد. اگر کعبه براساس آنچه که این دانشمند قدیمی بیان نموده مدتها قبل از میلاد مسیح وجود داشته پس بهطور حتم شهر مکه نیز در همان زمانها وجود داشته است؛ زیرا هرکجا معبد مشهوری باشد، پیرامون آن حتماً شهر و یا قصبهای وجود خواهد داشت.
یاقوت حموی در «معجم البلدان» نوشته است:
طول و عرض جغرافیایی مکه معظمه در کتاب «جغرافیایی» بطلیموس [۱۲۸] به قرار ذیل است: «طول جغرافیایی ۷۸ درجه، عرض جغرافیایی ۶۳ درجه».
بطلیموس از دانشمندان و نویسندگان دوران بسیار قدیم است، اگر او در جغرافیای خود، نام «مکه» را ذکر کرده است. بنابراین، نیاز به سند دیگری در مورد اثبات قدمت آن وجود نخواهد داشت.
استدلال «مارگولیوث» در انکار قدمت مکه معظمه این است که میگوید:
در «الاصابه» تصریح شده: اولین بنا را در مکه «سعید یا سعد بن عمرو» ساخت.
مارگولیوث از این مطلب آگاه نیست که مورخین در جاهای متعدد اظهار داشتهاند:
به دلیل اینکه اعراب در زمانهای گذشته ساختن بنا و ساختمان در نزدیکی و یا پیرامون خانه کعبه را اسائه ادب میدانستند، لذا دست به چنین کاری نزدند، بلکه همواره در خیمهها و سایبانها زندگی میکردند و به همین علت نیز مکه همیشه شهر وسیع خیمهها نامیده میشد.
[۱۲۴] مارگولیوث در کتاب خود مینویسد: گرچه مسلمانان در اثر انگیزه و پندار دینی قدمت مرکز مذهبی خود را فوق العاده قدیم قرار دادهاند، اما از روایات صحیح معلوم میشود که قدیمیترین بنای مکه فقط چند نسل قبل از محمد ج تعمیر شده بود. مارگولیوث برای اثبات این نظر خود به «اصابه» استناد کرده است و ماهم در صحت این مطلب بحثی نداریم، ولی در ارائه نحوه این بیان اشتباهی صورت گرفته که آن را در اصل کتاب توضیح دادهایم. [۱۲۵] یکی از دانشمندان یهودی است. DR. Hictionary g the Babel [۱۲۶] دایرة المعارف بریتانیکا ۷/ ۳۹۹. [۱۲۷] مرجع سابق. [۱۲۸] کتاب بطلیموس در زمان عباسیها ترجمه شده بود، مسعودی و ابن الندیم در تدوین کتب خود اغلب به آن استناد میکنند.