فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد اول

فهرست کتاب

فرهنگ و تمدن (اعراب پیش از اسلام)

فرهنگ و تمدن (اعراب پیش از اسلام)

نقاط مختلف سرزمین اعراب از نظر فرهنگ و تمدن اجتماعی حالات مختلفی را داشتند؛ دانشمند فرانسوی براساس اصول عمران این نظریه را ابراز داشته که:

«زمانی تمدن اعراب قبل از اسلام به اوج کمال رسیده بود، زیرا که از نظر اصول رشد و تکامل فرهنگی هیچ قوم وحشی به یک باره اوج تهذیب و تمدن نمی‌رسد».

این یک استدلال قیاسی است. از لابلای متون تاریخ نیز همین اندازه ثابت گردیده است که بعضی از نقاط سرزمین اعراب مانند: یمن، در دورانی از تاریخ به اوج تمدن رسیده بودند. کاوشگران اروپاییِ آثار باستانی، که در یمن تحقیق و کاوش نموده و کتیبه‌های قدیمی را خوانده‌اند، به رشد فرهنگ و تمدن کهن یمن اعتراف نموده‌اند. «یاقوت حموی» در ذکر «صنعا» و «قلیس» در کتاب «معجم البلدان» وجود آثار باستانی عجیب و شگفت‌انگیزی را برای آن‌ها ذکر کرده است، اگرچه در توصیف آن مبالغه‌گویی نموده، اما باید پذیرفت که چندان هم از حقیقت به دور نیست، زیرا آن قسمت از سرزمین اعراب که به ایران و شام اتصال داشته، مانند «حیرة» که پایتخت «آل نعمان» و «حوران» که مرکز خاندان «غسان» بود، از تهذیب و تمدن بی‌بهره نبوده‌اند.

مورخان عرب مدعی اند که زمانی یمن به قدری پیشرفت کرده بود که سلاطین آنجا تمام ایران را فتح کرده بودند، چنانکه وجه تسمیه «سمرقند» را نیز چنین بیان می‌کنند که نام یکی از شاهان یمن «شَمَرْ» بود. او به سمرقند حمله و آن را حفاری کرد و از بین برد. بر همین اساس، ایرانیان آن شهر را «سمرکند» نامیدند. سپس معرب گشته و «سمرقند» نام گرفت. بناها و قلعه‌های عالی و آثاری که تا به حال باقی مانده‌اند، دلالت بر این دارد که در این سرزمین، زمانی تمدن والایی وجود داشته است.

علامه همدانی در «اکلیل» تمام آثار باستانی آن را بیان کرده است، چنانکه در «صفة جزیرة العرب» می‌نویسد:

«الـمشهور من محافد اليمن وقصورها القديمة التي ذكرتـهـا العرب في الشعر والـمثل كثيرة الذي فيها من الشعر باب واسع وقد جمع ذلك كله الكتاب الثامن من الإكليل». «بناها و قصرهای مشهور یمن که اعراب را در اشعار و ضرب المثل‌های خود ذکر کرده‌اند، بسیار اند و در بارۀ آن‌ها دیوانی از اشعار وجود دارد. در باب هشتم اکلیل همۀ آن‌ها ذکر شده‌اند».

همدانی سپس چنین ادامه می‌دهد و می‌نویسد: «در این موقع فقط نام آن‌ها را بیان می‌کنم که بدین شرح است: «غمدان»، «تلغم»، «ناعط»، «صرواح»، «سلحین»، «ظفار»، «هَکِرْ»، «شَهِر»، «شِبام»، «غیمان»، «یینون»، «ریام»، «براقش»، «معین»، «روثان»، «اریاب»، «هنِد»، «هُنیدة»، «عَمْران»، «بُخَیر».

وصف «عمران» و «ناعط» در کتاب «معجم البلدان» «یعقوب حموی» مفصلاً بیان گردیده و در بارۀ عظمت و شوکت آن‌ها مطالب حیرت‌انگیزی نقل شده است.

در باره «سلحین» مذکور است که در مدت هفتاد سال ساخته شده و در بارۀ «شبام» نوشته شده: «لهم فيها حصون عجيبة هائلة» (در آن قلعه‌های وحشتناک متعددی وجود دارد، قلعۀ «ناعط» تا زمان «وهب بن منبه» موجود بود، یکی از کتیبه‌های آن را «یعقوب حموی» قرائت کرده و معلوم شده که قبل از هزار و ششصد سال ساخته شده است. تحقیقات اخیری را که باستان‌شناسان اروپائی در این باره به عمل آورده‌اند مؤید وجود یک تمدن حیرت‌انگیزی در این سرزمین می‌باشد.

«تاچر» (یکی از باستان‌شناسان اروپایی – مترجم) در یادداشت‌های خود چنین می‌نویسد:

«در جنوب شبه جزیره عربستان سرزمینی بود که در آن قرن‌ها پیش از میلاد مسیح تمدن پیشرفته‌ای وجود داشته، آثار قلعه‌ها و بناها تا زمان حاضر موجود است، و سیّاحان و جهانگردان متعددی وصف آن‌ها را بیان کرده‌اند. در «یمن» و «حضرموت»، این آثار به کثرت وجود دارند و در حال حاضر نیز بر بیشتر آن‌ها کتیبه‌هایی موجود است، نزدیک «صنعا» قلعه‌ای وجود داشت که «قزوینی» آن را در «آثار البلاد» سرزمین یکی از عجایب هفتگانه جهان قرار داده است» [۸۷].

تعدادی از باستان‌شناسان اروپایی از جمله «ارنو»، «هالیوی» و «گلاذر» مآرب را که در قدیم پایتخت سلسله «سبائی‌ها» بود، مشاهده کرده‌اند. از آثار معروف «مآرب» در حال حاضر آثار یک خندق بزرگ باقی مانده است که با مشاهد آن، حوض‌های بازسازی شدۀ «عدن» در ذهن هر بیننده‌ای تداعی می‌شوند. اهمیت این آثار زمانی آشکار گردید که «گلاذر» مفهوم نوشته‌های دو کتیبه طولانی را که از آن نشانه‌های تعمیر مجددشان در قرون پنجم و ششم میلادی معلوم می‌شود منتشر و پخش نمود. در «یمن» در «حران» خندق دیگری وجود دارد که طول آن تقریباً چهار صد و پنجاه فوت است [۸۸].

اما در داخل سرزمین اصلی اعراب و نقاط مرکزی آن چنین فرهنگ غنی و تمدنی والا وجود نداشته است. با وجود اینکه زبان عربی زبانی بسیار گسترده و فراگیر است، اما برای نامیدن آنچه که مربوط به تمدن و فرهنگ و اسباب معاشرت است، اصطلاحات و کلمات ویژه‌ای در این زبان فارسی ایران و یا زبان یونانی و روم وارد زبان عربی شده‌اند، مثلاً: برای «سکه» لفظ و تعبیری وجود ندارد، «درهم و دینار» هردو کلمات بیگانه هستند. «درهم» لفظ یونانی «درخم» است و این همان لفظی است که در انگلیسی به «درام» بدل شده است. «چراغ» یک شیء معمولی است ولی برای آن در زبان عربی لفظی وجود نداشت. «چراغ» را به «سراج» مسمی کردند و یک نام مصنوعی دیگر به وجود آوردند به نام «مصباح» یعنی ابزاری که با آن صبح به وجود می‌آید، برای «کوزه» لفظی وجود نداشت آن را به «کوز» مسمی کردند. به آفتابه «ابریق» می‌گویند که معرب «آب ریز» است. «تشت» لفظ فارسی است، آن را به عربی «طست» خواندند. به کاسه «کأس» می‌گویند که اصل آن فارسی است. پیراهن را به عربی «قرطق» می‌نامند که این هم لفظ فارسی است. به شلوار «سروال» می‌گویند که اصل این هم فارسی است. هنگامی که برای نامیدن چنین اشیاء معمولی کلمات خاصی در زبان عربی وجود نداشت برای اسباب بزرگ تمدن الفاظ از کجا تهیه می‌شدند؟!.

پس معلوم می‌شود که در پیشرفت تمدن و فرهنگ اعراب فرهنگ و تمدن و روابط اجتماعی ممالک همجوار تأثیر انکارناپذیری داشته است، و نقاطی که از آن ممالک دور بودند که حال اصلی خود باقی ماندند.

از احادیث صحیح ثابت گردیده است که تا زمان رسول اکرم ج اسباب عیش و رفاه، بسیار کم وجود داشته است. در بارۀ شأن نزول مسئله حجاب در صحیح بخاری و غیره مذکور است که تا آن زمان در خانه‌ها دستشویی وجود نداشت، زنان برای قضای‌حاجت بیرون می‌رفتند. در ترمذی «باب الفقه» مذکور است که تا آن زمان غربال وجود نداشت.

از حدیثی دیگر در صحیح بخاری ثابت می‌شود که شب‌ها در خانه‌ها چراغ روشن نمی‌شده، در سنن ابوداود از یک صحابی روایت شده است که من همواره در رفاقت رسول اکرم ج بودم، ولی حرمت حشره‌ها را از ایشان نشنیدم [۸۹].

گرچه در شرح این حدیث محدثین می‌نویسند که از نشنیدن یک راوی، لازم نمی‌آید که در حقیقت آن‌حضرت ج حرمت حشره‌ها را بیان نفرموده‌اند، ولی این اندازه ثابت است که قبل از اسلام اعراب حشره‌ها را می‌خوردند. در کتاب‌های تاریخ و ادبیات به صراحت نوشته شده است که اعراب پوست جانوران را می‌خوردند.

[۸۷] برای سایر قلعه‌ها رجوع کنید به: جنرل جرمن اورنتیل سوسائتی ۱۰/ ص ۲۰. [۸۸] دائرة المعارف، تحت عنوان «عرب». [۸۹] ابوداود ۲/ ۱۷۶، باب في أکل حضرات الأرض.