فاجعه بئرمعونه
در سال چهارم هجری، ماه صفر، ابوبراء کلابی که رییس قبیله کلاب بود به محضر آنحضرت ج حاضر شد و درخواست کرد تا مبلّغانی با وی برای تبلیغ و تعلیم قوم او فرستاده شوند. آنحضرت ج فرمودند: من از جانب نجدیها هراس دارم. ابوبراء گفت: «من ضامن آنان هستم». آنحضرت پذیرفتند و هفتاد نفر از انصار را با وی اعزام کردند. آنان بینهایت افراد پارسا و درویش و بیشتر آنان از اصحاب صفّه بودند. روش معمول آنها چنین بود که روز هیزم میآوردند و میفروختند و از بهای آن مقداری به اصحاب صفّه میدادند و مقداری برای خود میگذاشتند.
مبلغین اسلام به «بئرمعونه» رسیدند و در آنجا اقامت گزیده، نامۀ آنحضرت ج را به حرام بن ملحان دادند و او را نزد «عامر بن طفیل بن جعفر کلابی عامری» که از سران قبیله نجد بود، فرستادند. عامر که رییس قبیلۀ خود بود، «حرام» را به قتل رساند و به تمام قبایل اطراف پیام فرستاد تا همگی گرد آیند. چنانکه «عُصیّه»، «رَعل» و «ذَکوان» با سپاه بزرگی گرد آمدند و به فرماندهی عامر حرکت کردند. صحابه کرام منتظر بازگشت حرام بودند، وقتی از بازگشت او خبری نشد، خود آنها حرکت نمودند، در مسیر راه با سپاه عامر برخورد کردند. کفار آنان را محاصره کرده و همگی را به قتل رساندند [۴۰۹]. فقط عمرو بن امیه [۴۱۰] را عامر آزاد کرد و اظهار داشت: چون مادرم به آزادی یک غلام نذر کرده است، از این جهت من تو را آزاد میکنم. آنگاه موهای سرش را تراشید و او را رها کرد. وقتی رسول اکرم ج از این واقعه اطلاع یافت، به قدری ناراحت و اندوهگین شد که در تمام عمر آنقدر ناراحت نشده بود؛ یک ماه تمام علیه آن جنایتکاران و ظالمان دعای بد میکرد. حضرت عمرو بن امیه وقت بازگشت در مسیر راه دو نفر از بنیعامر را که رسول اکرم ج آنها را امان داده بود و او اطلاعی نداشت به قتل رساند. وقتی رسول اکرم ج مطلع شدند، اظهار ناخشنودی کردند و خونبهای آنان را پرداخت نمودند [۴۱۱].
[۴۰۹] در میان این گروه از اصحاب، حضرت کعب بن زید نیز حضور داشت. کفار فکر کردند شاید او شهید شده ولی مجروح شده بود، و بعداً در غزوۀ خندق به شهادت رسید. زرقانی ۲/ ۸۸ «سلیمان ندوی». [۴۱۰] عمرو بن امیه و منذر بن محمد عقبه انصاری پشت سر مسلمانان بودند، وقتی به محل حادثه رسیدند، حضرت منذر را شهید کردند. و عمرو بن امیه اسیر شد و بعداً آزاد گردید. زرقانی ۲/ ۸۹. [۴۱۱] البدایة والنهایة ۴/ زرقانی ۲/ ۹۳.