اوطاس
«درید بن الصمة» با جمعیت بزرگی به «اوطاس» آمد. رسول اکرم ج گروهی را به فرماندهی «ابوعامر اشعری» برای مقابله با وی گسیل داشت. «ابوعامر» به دست فرزند «درید» به قتل رسید، «درید» پرچم اسلام را نیز از «ابوعامر» گرفت [۵۸۸]. وقتی «ابوموسی اشعری» این وضع را مشاهده کرد، حمله نمود و دشمن را به قتل رسانده و پرچم را به دست خود گرفت. «درید» بر کجاوهای سوار بر شتر بود، «ربیعة بن رفیع» بر وی حمله کرد، ولی نجات یافت. «درید» گفت: مادرت تو را اسلحۀ خوبی نداده است. سپس گفت: از کجاوۀ من شمشیری بیرون کن و هرگاه نزد مادرت رفتی به او بگو: «درید» را به قتل رساندهام. «ربیعه» نزد مادرش رفت و او را از قتل «درید» آگاه ساخت؛ مادرش گفت: سوگند به خدا! درید سه نفر از مادران تو را آزاد کرده است [۵۸۹].
تعداد اسیران جنگی متجاوز از هزاران نفر بود، در میان آنان حضرت «شیما» خواهر رضاعی رسول اکرم ج نیز وجود داشت. هنگامی که اسیر شد اظهار داشت: من خواهر رضاعی پیامبر شما هستم. مسلمانان برای تأیید مطلب، او را نزد پیامبر اکرم ج بردند. او نشان گازگرفتنی را که آنحضرت در زمان کودکی گرفته بود، به آنحضرت نشان داد؛ از فرط محبت اشک در چشمهای مبارک آنحضرت حلقه زد. ردای مبارک خود را برایش گسترانید و سخنان محبتآمیزی بیان داشت. تعدادی شتر و گوسفند به وی داد و فرمود: اگر میخواهی نزد ما بمان و اگر میخواهی نزد خانوادهات برگردی، تو را به خانوادهات میرسانیم [۵۹۰]. او رفتن به خانواده را ترجیح داد، چنانکه آنحضرت او را با نهایت اکرام و احترام نزد خانوادهاش فرستادند.
[۵۸۸] مسند ابن ابی حنبل ۴ / ۳۹۹. [۵۸۹] طبری ۳ / ۱۶۶۶. [۵۹۰] طبقات ابن سعد، اصابه و طبری.