فصل شانزدهم: در اينكه صنايع ناچار بايد داراي آموزگار باشد [۱۹۰]
باید دانست که صنعت عبارت از ملکه ایست که در امری عملی فکری حاصل میشود و بسبب اینکه عملی است در زمره کارهای بدنی محسوس بشمار میرود. و فراگرفتن کیفیات بدنی محسوس برای آموزنده جامعتر و کاملتر حاصل میشود زیرا انجام دادن اموری که مربوط به کیفیات بدین محسوس است ثمر بخش تر است.
و ملکه عبارت از صفت راسخی است که در نتیجه انجام دادن یک عمل و پیاپی تکرار کردن آن حاصل میگردد چنانکه صورت آن در نفس رسوخ یابد، و ملکه بر نسبت اصل حاصل میشود و یاد دادن چیزی از راه دیدن با چشم جامع تر وکامل تر از آموختن آن بنقل خبر و دانش است، از این رو ملکه ای که بشیوه نخستین بدست میآورند کامل تر و راسخ تر از ملکه ایست که از راه خبر حاصل میشود. [۱۹۱]و مهارت شاگرد در هنر و حصول ملکه آن برای وی به میزان نیکوئی آموزش و ملکه آموزگار وابستگی دارد.
سپس باید دانست که صنایع بر دو گونه است بسیط و مرکب. بسیط ویژه نیازمندیهای ضروری است و مرکب به امور تفننی ومرحله کمال زندگی اختصاص دارد و بسیط از لحاظ تعلیم مقدم بر مرکب است، زیرا از یکسو ساده است و از سوی دیگر به ضروریات زندگی اختصاص دارد که مردم به فراگرفتن آن بیشتر اهتمام میروزند و از این رو از لحاظ تعلیم درمرحله نخستین قرار دارد و به همین سبب هم تعلیم آن ناقص است و پیوسته اندیشه انسان انواع گوناگون واقسام مرکب آن را استنباط وکشف میکند و آنها را اندک اندک و بتدریج از مرحله قوه بفعل میرساند تا سرانجام تکمیل میشوند، و پدید آوردن صنایع (گوناگون بسیط و مرکب) هیچگاه یکباره حاصل نمیشود، بلکه در طی روزگارهای دراز و نسلهای پیاپی حاصل میگردد، زیرا رسیدن اشیاء و بویژه امور هنری از مرحله قوه به فعل یکباره حاصل نمیشود. و ناچار مدت میخواهد. و از این رو میبینیم که صنایع در شهرهای کوچک ناقص است و بجز انواع بسیط آنها در اینگونه بلاد یافت نمیشود، ولی هنگامی که تمدن اهالی آنها فزونی یابد و توسعه ثروت و امور تجملی آنان را بصنایع گوناگون نیازمند کند، آنوقت صنایع از مرحله قوه به فعل میرسد، و خدا داناتر است.
[و نیز صنایع از نظر دیگر بدینسان تقسیم میشود:
صنایعی که به امر معاش انسان خواه ضروری یا غیر ضروری اختصاص دارد.
و صنایع مخصوص به اندیشههائی که خاصیت انسانی است مانند دانشها و هنرها و سیاست.
صنایع گونه نخستین مانند بافندگی و کفشدوزی [۱۹۲]و درود گری و آهنگری و صنایع گونه دوم چون وراقه (صحافی) [۱۹۳]که ممارست در استنساخ و تجلید کتب است و موسیقی و شعر تعلیم دانش و مانند اینها و صنایع گونه سوم مانند سپاهیگری و نظایر آن، و خدا داناتر است.] [۱۹۴]
[۱۹۰] در برخی از چاپهای بجای (معلم) (علم) است و شاید صحیح تر باشند بدینسان......... صنایع ناچار باید با علم پیوند داشته باشد. [۱۹۱] نظر مؤلف در اینجا کاملا موافق نظریه دانشمندان جدید آموزش و پرورش است که شیوه حسی و عملی را بر شیوه نظری ترجیح میدهند. [۱۹۲] درمتن «جزاره» بمعنی قصابی و شتر کشی است، ولی «خرزه» صحیح تر بنظر میرسد. [۱۹۳] وراقه (بکسر اول) کاغذ تراشی و کتاب نویسی (منتهی الارب) [۱۹۴] قسمت داخل کروشه در چاپ پاریس