فصل بيست و پنجم: در صناعت بنائي
بنائی از نخستین صنایع اجتماع شهر نشینی و کهن ترین آنهاست و عبارت از شناختن کاریست که بدن انسان برای سکونت و پناهگاه خویش خانه هاو جایگاهایی آماده میکند[چه انسان بر سرشتی آفریده شده است که در سرانجام کار و آینده زندگی خود میاندیشد و از این رو ناچار است بنیروی اندیشه خود خانههائی که دارای دیوارها و سقف از همه جهات میباشد برای جلوگیری از رنج گرما و سرما برگزیند. و جماعات بشری در این اندیشه طبیعی که معنی انسانیت است با یکدیگر متفاوتند پس آنانکه در مناطق معتدل میزیند، [۲۱۵]هر چند با هم اختلاف سلیقه و سبک هم داشته باشند بعلت اعتدال مناطق خود این اندیشه را اجرا میکنند و برای خود خانههائی میسازند مانند ساکنان اقلیم دوم و ما بعد آن تا اقلیم ششم، ولی ساکنان اقلیم نخست و هفتم از برگزیدن چنین مساکنی دوراند، زیرا از یکسو درمناطق غیر معتدل سکونت دارند و از سوی دیگر اندیشه آنان از درک چگونگی صنایع انسانی عاجز است و از این رو به غارها و شکافهای کوهها پناه میبرند چنانکه غذای خود را بدون اصلاح و طبخ میخورند.] [۲۱۶]سپس باید دانست آنانکه در مناطق معتدل بسر میبرند و برای پناهگاه خویش خانه میسازند گاهی منازل فراوان بنیان مینهند چنانکه خانههای ایشان در یک سرزمین آنقدر توسعه مییابد که یکدیگر را نمیشناسند و بحال هم آگاهی ندارند و بدین سبب میترسند که مبادا شبانه بخانههای یکدیگر هجوم برند. این است که ناچار میشوند جایگاه اجتماعی خود را از دستبرد حفظ کنند و برای این منظور در گرداگرد مرکز تجمع خویش بارههائی میسازند که کلیه خانههای آنان را احاطه میکند و یک شهر تشکیل مییابد.
و حاکمان از تجاوز آنان بیکدیگر ممانعت میکنند و گاهی برای نگهبانی خویش از دشمن به جایگاههای امن و استوار نیازمند میشوند و کوههای بلند و دژهای مستحکم را پناهگاه خویش میسازند و خود و زیر دستانشان را از گزند دشمن نگه میدارند و چنین کسانی پادشاهان و عناصری مشابه آناناند مانند امیران و سران قبایل.
و آنگاه باید دانست که چگونگی ساختمانها در شهرهای گوناگون، متفاوت است و در هر شهری برحسب عادات و رسومی که در میان مردم آن متداول است و فراخور وضع هوای آن ناحیه و اختلاف ایشان ازلحاظ توانگری و ناداری خانههای گوناگون میسازند. همچنین در داخل یک شهر نیز خانهها همه یکسان نیست چنانکه برخی کاخها و دستگاههای عظیم میسازند که دارای فضای پهناور اطاقها و غرفههای متعدد است چه این گونه کسان بعلت داشتن فرزندان و خدمتگزاران و زنان و پیروان بسیار ناچارند در منازل خود اطاقهای متعدد داشته باشند. طبقات مزبور دیواراهای خانه هایشان را از سنگ بنیان مینهند و فواصل میان سنگها رابا آهک بند کشی میکنند و روی دیوارهی داخلی را با رنگها وگچ میآرایند و در این باره هرچه بیشتر در تزیین و آرایش بنا میکوشند تا عنایت واهتمام خود را به اقامتگاههای مکمل و با شکوه نشان دهند و گذشته از اینها در هر عمارتی سردابها و زیرزمینهای برای انبار کردن واندوختن مواد غذایی از قبیل غلات و حبوبات و غیره نیز میسازند و اگر از سپاهیان و طبقاتی باشند که وابستگاه و حاشیه نشینان و چاکران بسیاری داشته باشند مانند امیران ونظایر آنها آنوقت اسطبلهائی نیز برای بستن اسبهای نجیب در آنها آماده میکنند. و گروهی هم کلبههای محقر و زاغههای تنگی برای خود و فرزندان و خانواده خویش میسازند و از این حد در نمیگذرند، زیرا تنگدستی و فقر بیش از این بآنان اجازه نمیدهد و ناچار به پناهگاهی طبیعی اکتفا میکنند.
و در میان طبقات مختلف در این باره مراتب نامحدودیست که هر یک فراخور حال خویش خانه برای خویش مهیا میسازند و گاهی نیز هنگام بنیان نهادن شهرهای بزرگ بوسیله پادشاهان واهل دولت و بنا کردن ساختمانهای بلند و با شکوه بدین صناعت نیازمند میشوند ودر چنین مواقعی در زیبائی و استحکام پایهها و برافراشتن دیوارهای آنها بینهایت میکوشند تا این صناعت را بحد اعلای آن برسانند و صنعت بنائی است که موجبات آنها را بدست میدهد.
واین صنعت بیشتر در اقلیمهای معتدل یعنی اقلیم چهارم واقلیمهای نزدیک آن متداول است، زیرا دراقلیمهای غیر معتدل بنائی وجود ندارد. بلکه ساکنان آنها بجای خانه پناهگاههائی از نی و گل تهیه میکنند [یا به غارها و شکافهای کوهها پناه میبرند] [۲۱۷]
و اهل این صنعت که آن را پیشه خود میسازند از لحاظ مهارت واستادی با یکدیگر تفاوت بسیار دارند چنانکه برخی از آنان بصیر وماهر و گروهی قاصراند
و نیز باید دانست که صنعت مزبور دارای انواع گوناگونیست:
از آن جمله بعضی از ساختمانها را از سنگ تراشیده [یا آجر] بنا میکنند و ملاط وسط دیوارها را از گل آهک تهیه میکنند و این گل آهک چنان به سنگ یا آجر میچسبد که مانند یک جسم جلوه میکند.
ونوع دیگر ساختمانهائی است که آنها را بویژه از خاک میسازند ودیوارهی را بدینسان بر پا میکنند که دو تخته چوبی بر میگزینند. اندازه این تختهها از لحاظ طول وعرض بر حسب اختلاف سلیقهها و عادات محلی فرق میکند، ولی اندازه متوسط آنها چهار ذراع در دو ذراع است. این تختهها را روی پایه ای نصب میکنند و فاصله آنها را با یکدیگر بهر اندازه که صاحب بنا عرض پایه را بخواهد قرار میدهند، سپس دو تخته مزبور را بوسیله چند ذراع چوب بهم متصل میکنند و آنها را به ریسمان یا زنجیر بدان میبندند ودو جهت خالی را که میان دو تخته مزبور باقی میماند با دو تخته کوچک دیگر سد میکنند و آنگاه در درون آن خاک آمیخته با آهک میریزد و آنها را با کوبههای مخصوصی که برای همین منظور آماده شده است میفرشند و در هم میکوبند تا وقتیکه خوب نرم میشوند و اجزای خاک با آهک مخلوط میگردد، سپس بار دوم و سوم در آن خاک میریزند تا وقتی که فضای خالی میان دو تخته بکلی پر شود، در نتیجه این روش ذرات خاک و آهک چنان بهم میامیزند که گوئی جسم واحدی تشکیل دادهاند. و باز مجددا دوتخته را بطرز نخستین نصب میکنند و بهمان طریق خاک وآهک را در هم میآمیزند و میکوبن تا عمل مزبور پایان مییابد و هر بار تختهها را در خط مستقیمی پیوسته بخط پیشین قرار میدهند تا آنکه کلیه قسمتهای دیوار چنان بهم میپیوند و جوش میخورد که گوئی از یکپارچه ساخته شده است واین شیوه را «طابیه» (چینه) و سازنده آن را «طواب» (چینه کش) مینامند.
دیگر از صنایع بنائی فرو پوشیدن دیوارها بوسیله آهک است بدینسان که آهک را در آب حل میکنند و گل آن را یک یادو هفته باندازه ای که ترکیب آن معتدل شود نگمیدارند و حرارت شدیدی را که تباه کننه بهم پیوستن است از دست بدهد، آنگاه که باندازه لازم نگهداری شود آن را روی دیوارها آنقدر میمالند تا بهم جوش خورد.
دیگر ازصنایع بنائی زدن سقف بناست چنانکه ستونهای استوار تراشیده یا ساده روی دو دیوار اطاق میکشند و بالای آنها تختههائی که هم نجار آنها راتراشیده است میخوکب میکنند. [۲۱۸]و آنوقت روی آنها خاک و آهک میریزند و آنها را با کوبه درهم میفرشند تا اجزای خاک و آهک بهم در آمیزد و جوش خورد وسپس روی این طبقه آهک و خاک را به آهک میاندازد همچنان که دیوارها را آهک اندود میکنند
دیگر از صنایع بنائی که مربوط به آرایش و تزیین بناهاست ساختن اشکال برجسته بوسیله گچ بریست، بدینسان که گچ را با آب مخلوط میکنند و پس از آنکه میبندد و هنوزنمناک است برپرماه آهنی اشکال و نقوش متناسبی از آن میسازند و آنقدر روی آن کار میکنند که رونق و شادابی خاصی پیدا میکند. و گاهی هم روی دیوارها را با تکههای مرمر یا آجر یا سفال یا صدف و یا شبه آن آرایش میدهند، چنانکه اجزای متساوی متجانس یا مختلفی از آنها جدا میکنند وآنها را بنسبتها و اندازههائی که خودشان میدانند درآهک مینشانند پس از ساختن دیوار انقدر زیبا بنظر میآید که گوئی منظره ای از بوستان آراسته به گلهاست.
از جمله هنرهائی که دربنائی بکار میبرند ساختن چاهها و حوضها برای جریان آب در منازل است که پس از این گونه منابع آب حوضخانههائی میسازند و در آنها حوضچههای بزرگی از مرمر در نهایت استواری میتراشند ودر وسط آنها فوراههائی تعبیه میکنند تا آب از آنها جستن کند و از آنجا داخل حوض شود و این آبها را از قنواتی که در داخل منازل جریان دار بحوضچه میبرند، وامثال اینها از انواع دیگر ساختمانها.
وصنعتگران (و بنایان) درهمه این هاست بنسبت مهارت وبصیرتی که دارند با هم تفاوت دارند و هر چه عمران وتمدن شهر بیشتر شود ساختن بناها نیز بهمان میزان توسعه و فزونی مییابد.
وچه بسا که حاکمان شهر در این گونه امور از نظر بنایان وصنعتگران استفاده میکنند، چه آنها بوضع بناها بصیرتراند چه میبینیم که مردم در شهرهای پر جمعیت وآباد درباره اینگونه امور با یکدیگر بمنازع و ستیزه میپردازند حتی بر سر فضا و قسمت بالاتر وفروتر و بخش خارج بنا همچنین درباره اموری که میترسند زیانی به دیوارهای آنها برساند به اختلاف و مشاجره میپردازند و همسایه خود را از آن منع میکنند مگر آنکه در آن ذیحق باشد. همچنین درباره حق استفاده از معابر و راه باز کردن به آبهای روان وفاضل آبهایی که به قنوات راه مییابند نیز با هم بنزاع بر میخیزند. وچه بسا که یکی بر دیگری بعلت تنگی جور درباره دیوار یا بلندی آن یا قناتی که نزدیک آنهاست ادعا میکنند، یا یکی مدعی میشود که دیوار همسایهاش کهنه و دارای شکاف است و بیم سقوط آن میرود وناچار باید برای خراب کردن و دفع ضرر آن از همسایه نزد حاکم برود و حکم خرابی آن را برحسب نظر کسی که آن را معاینه میکند بگیرد یا برای تقسیم خانه یا عرصه ای میان دو شریک نیاز بکسی دارند که اهل بصیرت باشد تا از این راه نه فسادی بخانه راه یابد ونه نفع کسی فرو گذارده شود و از این قبیل مسایل بسیار است که همه آنها بر مردم پوشیده است و بجز کسانی که در بنائی بصیرت دارند و بکیفیات آن آشنا هستند دیگری نمیتواند آنها را حل کند، چه ایشان به چگونگی بندها ورموزی که دراستحکام بنا بکار میرود و جایگاههای چوبهای بنا و کجی یا راستی دیوارها وتقسیم منازل بنسبت پایهها و منافع آنها و جاری ساختن آب در آبروها منازل خواه مجرای ورودی و خواه خروجی [۲۱۹]چنانکه از عبور آنها زیانی به اطاقها و دیوارها نرسد و دیگر موضوعات مربوط به بنائی کاملا آگاهاند و در همه اسرار آن تجربه و بصیرت دارند، ولی کسان دیگر از تجربیات آن آگاه نیستند.
لیکن این گروه با همه اینها از لحاظ مهارت یاناتوانی در این صنعت در طی نسلهای (پیاپی) نسبت باقتدار یا ضعف دولتها با یکدیگر تفاوت بسیار دارند و ما در فصول پیش یاد کردیم که کمال صنایع وابسته به کمال حضارت و شهر نشینی و توسعه آن مربوط به بسیاری طالبان آن است. بهمین سبب هنگامی که دولت در مرحله بادیه نشینی است در آغاز کار مجبور میشود از کشورهای دیگر بنا بخواهد و دراین صنعت بدیگران نیازمند میگردد، چنانکه این امر برای ولید بن عبدالملک روی داد و هنگامی که تصمیم گرفت مسجد مدینه و قدس را تعمیر کند و مسجد شام را بنام خود بنیان نهد نماینده ای بسوی پادشاه روم بقسطنطنیه فرستاد تا کارگرانی که در کار ساختان مهارت داشته باشند نزد وی گسیل دارد واو درخواست وی را اجابت کرد و کسانی را بسوی او فرستاد که منظور وی را درباره مساجد مزبور تکمیل کردند.
و گاهی این صنعتگران در مسائلی از هندسه تصرف میکنند [۲۲۰]مانند هموار کردن دیوارها از لحاظ وزن و تعیین ارتفاع سطح زمین برای جاری کردن آب و امثال اینها.
و بنابر این بنایان ناچار باید در این گونه مسائل هندسه بصیر باشند، همچنین به رموز جز اثقال بوسیله دستگاه (ماشین) آن آگاهی دارند، زیرا هر گاه ساختمانهای عظیم را بخواهند با سنگهای بزرگ بنیان نهند نیروی کارگران از برداشتن سنگها و بردن آنها بجائی که در دیوار باید بکار رود عاجز خواهد بود، از این رو این امر را بدینسان چاره جوئی کردهاند که نیروی ریسمان را دو برابر میکنند بدینگونه که آن را از سوراخهائی که بنسبتهای هندسی سنجیده شده است داخل چنگکهای منجنیق میکنند آنوقت بارهای سنگین هنگام بلند کردن سبک میشود وابزار آن را «میخال» (منجنیق) مینامند.
و بدین وسیله بدون تحمل رنجی منظور حاصل میگردد. و این عمل از روی اصول هندسی معروفی که درمیان بشر متداول است درست میشود و بدان بناهای بلند و عظیمی را که تا این روزگار هم نمودار است بنیان نهادهاند. بناهاهی شگفت آوری که مردم گمان میکنند آنها از ساختمانهای روزگار جاهلیت است و مردم آن دوران بهمان نسبت بلند قد وتنومند بودهاند، در صورتیکه این پندار درست نیست بلکه آنها را بتدابیر هندسی بنیان نهادهاند چنانکه یاد کردیم. پس باید به اینگونه نکات پی برد، خدا آنچه بخواهد میافریند. [۲۲۱]
[۲۱۵] (مقیدون) در چاپ «پ» بجای معتدلون درست نیست. [۲۱۶] از «پ» و «ینی» در چاپهای مصر و بیروت اختلاف بسیار است. [۲۱۷] از دسلان [۲۱۸] کلمه «دسار» (بکسرد) که بمعنی میخ است د رچاپهای مختلف بصورتهای «دسائر» و «دساتر» و «دسانر» آمده است و درچاپ پاریس «دساتر» است و به همین سبب دسلان نوشته است این کلمه در کتب لغت پیدا نشد، ولی بمعنی میخ چوبین است. قیاسا جمع دسار «دسر» است ولی ممکن است مولف که غالبا کلماتی مخالف قیاس بکار میبرد آن را بر «دسائر» جمع بسته و بنا بر این صورت صحیح تر «دسائر» باشد. [۲۱۹] مرفوعه. در (۱) بجای مدفوعه غلط است. [۲۲۰] از «ینی» در چاپهای بیروت ومصر (تعرف)است. [۲۲۱] ﴿يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ﴾[آل عمران: ۴۷] در چاپهای مصر و بیروت پس از آیه کلمه «سبحانه» اضافه شده است.