مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل چهارم: درانواع دانش‌هايي كه تا اين روزگار درعمران واجتماع بشري پديد آمده است

فصل چهارم: درانواع دانش‌هايي كه تا اين روزگار درعمران واجتماع بشري پديد آمده است

باید دانست دانش‌هایی که بشر درآنها خوض می‌کند و در شهرهای بزرگ خواه بمنظور تحصیل یا تعلیم متداول می‌باشد و بر دو گونه است: نوعی برای انسان طبیعی است که بیاری اندیشه خود بدانها رهبری می‌شود و گونه دیگر نقلی است که آن‌ها را از کسانیکه وضع کرده‌اند فرا می‌گیرد. گونه نخستین عبارت از دانش‌های حکمت و مسائل فلسفی است که انسان می‌تواند بر حسب طبیعت اندیشه خود به آن‌هایی ببرد و بیاری مشاعر بشری خویش بموضوعات و مسائل و اقسام بر اهین و وجوه تعلیم آن‌ها رهبری شود تا نظرش را متوقف سازد و او را بر راه صواب از خطا در مسائل برانگیزد. [۳۳۸]

دوم علوم نقلی وضعی است که کلیه آن‌ها مستند بخبر از واضع شرعی است و عقل را در آن‌ها مجالی نیست مگر در پیوند دادن فروغ آن‌ها باصول، زیرا جزئیات حادثه متعاقب بمجرد وضع در تحت نقل کلی مندرج نمی‌شوند، بلکه ناچار باید آن جزئیات را بوجهی قیاسی بآنها ملحق کرد. جز اینکه قیاس از خبر متفرع می‌شود از راه ثبوت حکم در اصل و آن هم نقلی است، پس این قیاس به نقل باز می‌گردد، زیرا از آن متفرع می‌شود.

و اصل کلیه این علوم نقلی عبارت از امور شرعی، همچون کتاب (قرآن) و سنت است که برای ما از جانب خدا و پیامبرصاو تشریع شده است و چیزهائی که بآنها تعلق می‌گیرد مانند علومی که آماده کردن آن‌ها برای افاده است.

پس لازمه فرا گرفتن این علوم زبان عربی است که زبان ملت اسلام است و قرآن بآن زبان نازل شده است.

و علوم نقلی دارای انواع بسیاریست، زیرا بر هر انسان مکلفی لازم است احکام خدا را که بر او وهمنوعانش واجب شده است بداند و احکام مزبور مأخوذ از کتاب (قرآن) وسنت است به نص یا به اجماع یا به الحاق پس نارچار باید از نخستین مرحله ببیان و تشریح الفاظ کتاب (قران) پرداخت که آن را علم تفسیر گویند سپس درباره نسبت دادن نقل و روایت قرآن به پیامبرصکه آن‌ها را از سوی خدا آورده است و اختلاف روایات قراء در قرائت آن‌ها بحث می‌کنند، و آن را علم قرا ات می‌نامند.

از آن پس بدانش حدیث می‌پردازیم که عبارت است از گفتگو درباره نسبت دادن سنت بصاحب آن و شناسائی شرح احوال و عدالت راویانی که روایات و سنن را نقل می‌کند تا از اخبار آنان به دانش آنچه باید بر مقتضای آن عمل کرد وثوق حاصل آید آنگاه ناچار باید احکام مزبور را از اصول آن‌ها استنباط کرد لیکن با روش قانونی که به کیفیت این استنباط علم افاده کند و چنین دانشی را «اصول فقه» می‌نامند.

و پس از این‌ها به دانشی می‌رسیم که از آن ثمره ونتیجه شناسایی احکام خدای (تعالی) در کردارهای اشخاص مکلف حاصل می‌شود و آن را دانش (فقه) می‌گویند سپس باید دانست که تکالیف مزبور یا بدنی است یا قلبی و قس اخیر اختصاص به ایمان و معانیی دارد که باید از میان پاره ای از معانی سلبی به آن‌ها اعتقاد بست و آن‌ها را عقاید ایمانی می‌نامند که درباره ذات و صفات خدا و امور رستاخیز و نعیم و عذاب آن جهان و قدر است و استدلال از آن‌ها به ادله عقلی است و آن‌ها را با دلایل عقلی به ثبوت می‌رسانند و چنین دانشی را «علم کلام» می‌خوانند.

لیکن علوم مربوط به زبان، بر بحث و اندیشیدن درباره قرآن و حدیث مقدم است یعنی مقدمه آن است، زیرا دانش‌های اخیر متوقف بر علوم مربوط به زبان است که عبارتنداز:

دانش لغت، دانش نحو، دانش بیان و دانش آداب، [۳۳۹]وما درباره همه آن‌ها گفتگو خواهیم کرد.

وکلیه این علوم نقلی به مذهب اسلام و ملت‌های مسلمان اختصاص دارد هر چند هر مذهبی بطور عموم خواه ناخواه وناگزیر باید نظایر علوم مزبور را داشته باشد.

و بنا براین دانش‌های مزبور در جنس بعید [۳۴۰]از حیث اینکه آن‌ها را علوم شرعی می‌نامند و از جانب خدای تعالی برصاحب شریعت وکسی که آن‌ها را به مردم ابلاغ می‌کند نازل می‌شوند، در میان کلیه مذاهب مشترک است، ولی از لحاظ خصوصیات با تمام مذاهب مباینت دارند، زیرا احکام مزبور ناسخ کلیه مذاهب و علومی است که پیش از آن‌ها در میان مردم متداول بوده است و بنا بر این کلیه مذاهب دیگر متروک است واندیشیدن در آن‌ها ممنوع می‌باشد، زیرا شرع خواندن و نگریستن در کتب آسمانی بجز قرآن را نهی کرده است. پیامبرص [۳۴۱]می‌فرماید: اهل کتاب را نه باید تصدیق کنید و نه تکذیب، بلکه بگوئید ما به آنچه بر پیامبر ما و پیامبر شما نازل شده است ایمان داریم و خدای ما و شما یکی است. وپیامبرصهنگامی که در دست عمرسورقی از کتاب تورات دیدچنان در خشم شد که آثار آن در چهره وی نمودار گردید وآنگاه گفت:«آیا برای شما کلمه بیضا نیاوردم؟ [۳۴۲]بخدای سوگند که اگر موسی زنده می‌بود هیچ چاره ای نداشت جز اینکه از من پیروی کند.» سپس باید دانست که این علوم نقلی شرعی در میان مسلمانان بیش از حد رواج یافته و فهم و ادراک خوانندگان و محققان در آن علوم به مرحله ای از کمال منتهی شده که مافوق آن متصور نیست و اصطلاحات آن‌ها تهذیب گردیده و فنون هر یک منظم و مرتب شده است و در ح سن تنظیم و تألیف و طرز نگارش زیبا به پایه ای برتر از آرزو و هدف بلند نائل آمده است.

و برای هر فنی دانشمندانی بوده است که در آن بآرای ایشان مراجعه می‌کننند و هر فنی را اصولی است که در تعلیم از آن‌ها استفاده میکنند ومشرق و مغرب هر یک به فنون خاصی از دانش‌های یاد کرده اختصاص یافته است که مشهور است و ما بزودی در ضمن بر شمردن فنون مزبور آن‌ها را یاد خواهیم کرد. و در این روزگار بازارهای دانش در مغرب کساد و بیرونق است، زیرا عمران در آن سرزمین تزلزل یافته و سند (دانش و) [۳۴۳]تعلیم از آن منقطع شده است چنانکه در فصل گذشته یاد آوری کردیم.

و نمی‌دانم خداوند چه به سر مشرق آورده است، ولی گمان میکنم که بازار دانش همچنان درآن سرزمین رونق داشته باشد و پیوستگی سند تعلیم در دانش‌ها ودیگر صنایع ضروری و کمالی در آن ناحیه به سبب فراوانی عمران و ترقی حضارت و کمک کردن به طالبان دانش از راه وظایف و مقرری‌هائی است که از اوقاف رای آنان معین می‌شود ودر نتیجه توسعه یافتن اوقاف موجبات رفاه طالبان علم فراهم می‌آید. و خدا اندازه کننده شب وروز است. [۳۴۴]

[۳۳۸] از «ینی» در چاپ‌های مصر و بیروت یحثه (بحثه) ـ خطا ـ (خط) است. [۳۳۹] ادب (ا) [۳۴۰] از اصطلاحات منطق است که در تعری‌ها جنس را به قریب و بعید تقسیم می‌کنند. [۳۴۱] صلی الله علیه و سلم: (ا) (ب) و (ک۹ صلم: (پ) [۳۴۲] منظور از کلمه بیضا قرآن است. [۳۴۳] (ک) و (ب) [۳۴۴] پایان فصل در (پ) چنین است اشاره به آیه ۲۰ از سوره المزمل: ﴿وَٱللَّهُ يُقَدِّرُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ[المزمل: ۲۰] ولی فصل مزبور در چاپ‌های (ا) و (ب) و (ک) بدینسان پایان می‌یابد: «و خدا سبحانه وتعالی آنچه اراده کند انجام می‌دهد» فعال لما یرید. سوره هود آیه ۱۰۹ و یاری و کامیابی به ید اوست. نسخه «ینی» نیز با (پ) مطابق است.