فصل پنجاهم: در اينكه صاحبان مراتب بلند از پيشه شاعري دوري ميجويند
باید دانست که شعر دیوان [۹۴۲]عرب بوده که همه علوم وتواریخ و حکمتهای آنان در آن منعکس میشده است و بزرگان و روسای قبایل عرب بدان شیفتگی نشان میدادهاند، چنانکه در بازار «عکاظ» [۹۴۳]برای سرودن (انشاد) [۹۴۴]شعر حاضر میشده و هر یک از آنان شعر خود را بر بزرگان و فحول بیان [۹۴۵]و صاحبان بصیرت عرضه میکردهاند تا بافت یا سبک شعر آنان باز شناخته شود. [۹۴۶]و سرانجام کار آنان به همچشی و مفاخره میکشید و بهترین اشعارشان را از ارکان بیت الحرام (کعبه) که جایگاه حج گزاری و خانه [پدرشان] [۹۴۷]ابراهیم÷ بود فرو میآویختند چنانکه این شاعران بدین امر نائل آمده بودند: امرؤالقیس بن حجر، نابغه ذبیانی، زهیربن ابی سلمی،عنتره بن شداد، طرفه بن عبد، علقمه بن عبده، اعشی و دیگر کسانی که از اصحاب معلقات نه گانه [۹۴۸]بشمار میرفتند.
و برحسب آنچه درباره وجه تسمیه معلقات گفته شده است البته کسانی به آویختن شعر خود از خانه کعبه نائل میشدند که به نیروی خویشاوندان و عصبیت و مکانت خود در قبیله مضر بچنین کاری قادر باشند.
آنگاه درصدر اسلام قوم عرب از این شیوه منصرف شد، زیرا عموم مردم بامر دین و نبوت ووحی سرگرم بودند و بویژه از اسلوب و نظم [۹۴۹]قرآن سخت حیرت زده شدند از این رو از سرودن شعر، زبان دربستند و مدتی از تعمق در نظم و نثر منصرف شدند و خاموشی پیش گرفتند. تا انکه امر دین استقرار یافت و ملت براه راست خود گرفت و در تحریم و منع شعر آیه ای نازل نشد و پیامبرصبشنیدن شعر شاعری [۹۵۰]گوش فرا داد و به وی پاداش ارزانی فرمود.
در این هنگام عرب به خوی دیرین خود بازگشت «یعنی بسرودن شعر» و عمر بن ابی ربیعه یکی از شاعران بزرگ قریش در این عهد درشعر پایگاه وطبقه بلندی داشت و غالبا شعر خویش را بر ابن عباس عرضه میکرد و او بشنیدن آنها گوش فرا میداد و بر وی آفرین میگفت.
پس از چندی دوران سلطنت و دولت ارجمند فرا رسید و عرب از راه شعر بدستگاه دولت تقرب میجست و خلفا و بزرگان دولت را مدح میکرد و خلفا بنسبت زیبائی اشعار و مکانتی که شاعران در میان قوم خود داشتند جوایز وصلات بزرگی به آنان میبخشیدند و بسیار شیفته بودند که شاعران اشعار خود را به آنان ارمغان دارند تا از این راه بر یادگارهای گذشته و تاریخ و لغت و زیبائی وشرف زبان آگاه شوند و قوم عرب فرزندان خویش را بحفظ کردن اشعار وادار میکرد.
و این وضع در روزگار امویان و صدر دولت عباسیان همچنان پایدار بود چنانکه اگر به آنچه صاحب «عقد الفرید» درباره شب نشینی «افسانه گوئی» رشید با اصمعی در (باب شعر و شعرا) آورده است بنگریم، خواهیم دید رشید تا چه پایه از شعر آگاه بوده و در آن تبحر داشته است و هم نشان میدهد که رشید به ممارست درا ین فن بسیار عنایت میورزیده و در باز شناختن سخن زیبا از پست بیاندازه بصیر بوده و محفوظات بسیاری داشته است.
آنگاه پس از آنان مردمی پدید آمدند که زبان عرب زبان مادری آنان نبود از این رو که عجمه «غیر عرب» بودند و از آغاز بدان آشنایی نداشتند، بلکه این زبان را از راه تعلیم فرا گرفته بودند وسپس اشعاری درمدح امرای عجم (غیر عرب) که زبان عربی زبان ملی آنان نبود سرودند و تنها خواستار احسان وصله بودند و هیچ هدفی جز این نداشتند مانند: حبیب «ابوتمام» [۹۵۱]و بحتری ومتنبی و ابن هانی و شاعران پس از ایشان تا امروز........ از آن پس هدف شعر معمولا جز دروغ و خواستن صله و نفع چیز دیگری نبود،زیرا چنانکه در همین فصل یاد کردیم منافعی که گروه نخستین از شعر میبردند از میان رفته بود و به همین سبب خداوندان پایگاه بلند و بزرگان متاخر از شعر و ممارست در آن دوری میجستند و اوضاع دگرگونه شد و کار بجائی رسید که شاعری را برای ریاست و صاحبان مناصب بزرگ زشت و ناپسند شمردند. و خدا گرداننده شب و روز است. [۹۵۲]
[۹۴۲] منظور دفتر عمومی ثبت مقاولات ومعاملات وغیره یا بعبارت امروزی دایره المعارف است و بقول صاحب نفایس الفنون. و علم دواوین عبارت است از معرفت اشعار مدون و ترکیب مصنوع باعتبار ترکیب ومعنی واعراب بنا با سایر رموز و اشارات و عموم لطایف و مناسبات (نفاس الفنون ص ۶۸). [۹۴۳] سوق یا بازار عکاظ در عصر جاهلیت همه ساله میان نخله وطائف از آغاز ذیقعده تابیست روز یا یکماه تشکیل میشده است و در آن کلیه قبایل عرب گرد میآمده و بانشاد اشعار ومفاخره بر یکدیگر و خرید و فروش میپرداختهاند. (از اقرب الموارد). [۹۴۴] منظوراز انشاد یا سرودن شعر خواندن آن به آواز بلند است که غالبا با آهنگ موسیقی نیز همراه است. [۹۴۵] ن. ل: الشأن [۹۴۶] ن. ل: حول بجای حوک در «پ» و «ینی». [۹۴۷] از: «ینی» [۹۴۸] درچاپ «پ» و نسخه خطی «ینی جامع» معلقات التسع و در چاپهای مصروبیروت معلقات السبعاست و چون عده اصحاب معلقات مورد اختلاف است برخی آنها را هفت تن شمردهاند : امرؤالقیس، طرفه، زهیر، لبیدبن ربیعه. عمر و بن کلثوم، عنتره و حارث ابن حلزه. و گروهی که آنها را نه تن دانستهاند برهفت تن مزبور، نابغه واعشی یا علقمه واعشی را هم میافزایند، مولف ۷ تن معروف را آورده و سپس میگوید: و دیگر کسانی از........ بنا بر این صورت (تسع) صحیحتر است. [۹۴۹] نظم آن است که نویسنده سخنان خود را برمقتضای اصول صرف و نحو و معانی و بیان بکار برد و تفاوت میان صیغههای مختلف کلمه را در نظر گیرد و حروف رادر جایگاه خود بنشاند و شرایط تقدیم وتأخیر اجزای جمله و جای فصل و وصل را بشناسد و مواضع حروف عطف را بداند و آنها را بر حسب معانی مختلف نیک مراعات کند و در تشبیه و تمثیل راه صواب پیش گیرد و جز اینها. (از مقالات علم الادب ج ۱ ص ۸ بنقل از صناعه ارترسل تألیف شهاب الدین حلبی باختصار). [۹۵۰] منظور کعب بن زهیر صاحب قصیده معروف: بانت سعاد فقلبی الیوم متبول است که آن را در عذر خواهی و مدح پیامبر صسرود. رجوع به اعلام المنجد (کعب) و (بانت سعاد) شود. [۹۵۱] ابوتمام حبیب بن اوس بن حارث آمدی از معروفترین سخن سرایان بشمار میرود و کتاب معروف حماسه او دلیل حسن انتخاب و غزارت فصل و اسلوب بیهمتای وی میباشد. وی با ختلاف روایات بسال ۱۹۰ یا ۱۸۸ و یا ۱۸۲ و یا ۱۹۲ در قریه جاسم از اعمال دمشق متولد شد و بسال ۲۳۱ یا ۲۲۸ یا ۲۳۲ در گذشت او را تألیفات بسیاریست از قبیل:الحماسه و الاختیارات من الشعر و الشعر اء الفحول و غیره (رجوع به لغت نامه دهخدا شود). [۹۵۲] اشاره به آیه ۴۴ – س: (نور)