فصل نوزدهم: در دانش پزشكي [۶۰۶]
و آن صناعتی است که درباره بدن انسان از لحاظ بیماری و تندرستی گفتگو میکند و دارنده این صناعت در حفظ تندرستی و بهبود بیماری بوسیله داروها و غذاها میکوشد، ولی نخست مرضی را که بهر یک از اندامهای تن اختصاص دارد آشکار میسازد و بموجباتی که بیماریها از آنها پدید میآیند پی میبرند و داروهائی را که برای مرضی سودمند است از راه ترکیبات و قوا و خاصیت آنها میشناسد و به بیماریها بوسیله نشانههائی وقوف مییابد که از نضج امراض خبر میدهند و آمادگی مرض را برای پذیرش دارو یا عدم پذیرش آن اعلام میدارند از قبیل رنگ چهره و فضلات و نبض. و پزشک این علائم را با قوه طبیعی مقابله میکند و میسنجد چه این قوه در هر دو حالت تندرستی و بیماری، مدبر بدن میباشد و پزشک آن را با حالات و علائم دیگر مقابله میکند وتا حدی یاری میجوید و برحسب آنچه طبیعت ماده «مرض» و فصل «فصل سال» و سن بیمار اقتضا میکند از آن تا حد امکان یاری میجوید. و دانشی را که جامع همه این مسائل باشد علم طب مینامند. و چه بسا که درباره بعضی از اندامها جداگانه و مستقلا به بحث و تحقیق پرداخته و آن را دانش خاصی قرار دادهاند مانند: چشم و بیماریها و درمانهای آن. همچنین بدین علم منافع اعضا را نیز ملحق کردهاند و معنی آن عبارت از سودی است که بسبب آن هریک از اعضای بدن حیوانی آفریده شده است و هرچندان این مبحث از موضوعات علم طب نیست، ولی دانشمندان آن را از ملحقات و توابع آن علم قرار دادهاند و پیشوای این صناعتی که کتب وی در این باره از میان کتب پیشینیان ترجمه شده جالینوس [۶۰۷]بوده است. [۶۰۸]
و میگویند جالینوس معاصر عیسی÷ بوده و هم گویند وی به صقلیه (سیسیل) [۶۰۹]در راه گردش و غربتی متکلفانه [۶۱۰]در گذشته است. و تألیفات او درباره دانش پزشکی از امهاتی بشمار میرود که کلیه پزشکان پس از وی بآنها اقتدا کردهاند و در اسلام پیشوایانی در این صناعت پدید آمدند که از حد نهائی ومطلوب آن هم در گذشته مانند: رازی و مجوسی و ابن سینا و در اندلس نیز دانشمندان بسیاری در پزشکی ظهور کردهاند که مشهورترین آنان «ابن زهر» است، ولی هم اکنون در کشورهای اسلامی گوئی این صناعت رو به نقصان میرود، زیرا در این کشورها پیشرفت عمران متوقف شده و بلکه انحطاط یافته است و پزشکی از صنایعی است که جز در مهد حضارت و تجمل خواهی پیشرفت نمیکند و ما در فصول بعد این نکته را آشکار خواهیم کرد.
فصل [۶۱۱]
و در اجتماعات بادیه نشینی نوعی پزشکی وجود دارد که غالبا بر تجربیان کوتاه و کم دامنه برخی از اشخاص مبتنی است و آن طب بطور وراثت از مشایخ و پیر زنان قبیله نسل به نسل بفرزندانشان منتقل میشود. و چه بسا که بعضی از بیماران بسبب آن بهبود مییابند، ولی نه برحسب قانون طبیعی ونه موافق با مزاج است و قبایل عرب از اینگونه تجارت طبی بهره وافری داشتند و در میان ایشان پزشکان معروفی وجود داشت مانند حارث بن کلده ودیگران. وطبی که در شرعیات نقل میشود نیز از همین قبیل است و به هیچرو از عالم وحی نیست، بلکه امری است که برای عرب عادی بود ودر ضمن بیان احوال پیامبرصذکر این طب از نوع آن احوالی است که در وی عادت وجبلت بوده است نه از جهت اینکه این امر بر این نحو عمل مشروع است، زیرا ویصاز این رو و مبعوث شد که ما را بشرایع آگاه کند نه بخاطر اینکه تعریف طب یا دیگر امور عادی را بما بیاموزد چنانکه برای وی درباره تلقیح درخت خرما پیش آمد و آنگاه گفت: شما به اموردنیائی خویش دانا ترید.
بنابر این سزاوار نیست که چیزی از طبی که در احادیث صحیح منقول آمده است بر این حمل شود که مشروع است، چه در اینجا دلیلی بر این امر مشاهده نمیشود. راست است اگر آنها را برحسب تبرک و میمنت و صدق عقیده ایمانی بکار بریم از لحاظ منفعت دارای تأثیرات عظیمی خواهند بود که چنین اثری سود بخش را در طب مزاجی نمیتوان یافت، بلکه سود مزبور از آثار [صدق] کلمه ایمانی است چنانکه در درمان کسی که از عسل شکم درد داشت روی داد[و مانند آن]، و خدا راهنمای آدمی براه راست است. [۶۱۲]
[۶۰۶] آغاز فصل در چاپهای مصر و بیروت بر خلاف چاپ پاریس و نسخه خطی «ینی جامع» چنین است: و از فروع طبیعیات صناعت پزشکی است و آن. [۶۰۷] Galien [۶۰۸] عبارت متن از چاپهای مصرو بیروت ونسخه خطی «ینی جامع» ترجمه شد ولی این عبارت در چاپ پاریس چنین است. «وجالینوس را در این فن کتاب با ارزش پر سودی است و او پیشوای این صناعتی است که کتب وی از میان کتب پیشینان ترجمه شده است.» [۶۰۹] Sicile [۶۱۰] نسخههای اختلاف دارد. [۶۱۱] درنسخه خطی «ینی جامع» و چاپ پاریس قسمت ذیل (فصل) مستقل آورده شده است ولی در چاپهای مصر و بیروت مطلب بما قبل پیوسته است و عنوان فصل مشاهده نمیشود. [۶۱۲] پروردگاری