مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل هشتم: در دانش فرايض تقسيم (ارث)

فصل هشتم: در دانش فرايض تقسيم (ارث)

و آن شناسائی بخشهای شرعی وراثت و درست کردن سهام میراث از کمیتی است که باعتبار بخشهای شرعی یا مناسخت [۴۰۶]آن اصول ارث درست شود.

در این هنگام ناگزیر باید از راه محاسبات میراث نخستین را درست کرد تا همه وارثان در هر دو میراث بدن تجزیه به بخش شرعی خویش برسند.

و گاهی این مناسخات بیش از یکی و دوتاست و بالنتیجه رقم‌های بیشتر و گوناگونی را تشکیل می‌دهد و هر اندازه که مناسخات متعدد باشد به محاسبات بیشتری نیازمند می‌شویم. همچنین هر گاه میراث دارای دو صورت باشد مانند اینکه بعضی از وارثان وراثت کسی را تصدیق و برخی آن را انکار کنند. در این هنگام باید برحسب هر دو صورت تصحیح گردد و مبلغ سهام در نظر گرفته شود وسپس ترکه بر حسب نسبتهای سهام ورثه از اصل میراث تقسیم گرد و همه این‌ها نیاز به محاسبات دارد [از این رو این باب فقه را جداگانه یاد می‌کنند چونکه در آن مسائل فقه و حساب هر دو گرد آمده است] [۴۰۷]و در آن مسائل حساب غلبه دارد و آن را فن مستقلی قرار داده‌اند و مردم در این فن کتب بسیار تألیف کرده‌اند که مشهورترین آن‌ها در مذهب مالکیان متآخر اندلس کتاب ابن ثابت و مختصر قاضی ابوالقاسم حوفی [۴۰۸]و آنگاه مختصر جعدی است و از متاخران افریقیه کتاب ابن المنمر [۴۰۹]طرابلسی و امثال ایشان است.

و اما شافعیان و حنفیان و حنبلیان در این باره تالیفات فراوان و آثار بزرگ دشوار دارند که گواه بر زبردستی ایشان در فقه و حساب است و بویژه ابوالمعالی [۴۱۰]و امثال او از اهل مذاهب مزبور دارای تألیفات گرانبهائی هستند. و مبحث فرائض فن شریفی است، زیرا جامع میان معقول و منقول است و در امور وراثت هنگامی که بهره ورثه نا معلوم است و کار بر تقسیم کنندگان دشوار می‌گردد بوسیله این فن از راه‌های صحیح اطمنیان بخش افراد بحقوق خویش نائل می‌آیند. و عالمان در شهرهای بزرگ [۴۱۱]بدان توجه خاصی مبذول می‌دارند. برخی از مصنفان بدان می‌گرایند [۴۱۲]که در این باره بیش از حد بحساب درنگرند و مسائلی فرضی مطرح کنند که از راه فنون حساب مانند: جبر و مقابله، گرفتن جذرها و امثال این‌ها نیاز به استخراج مجهولات داشته باشد چنانکه تألیفات خود را از اینگونه مسائل انباشته می‌سازند. و چنین مسائلی بعلت غرابت و قلت وقوع آن‌ها، هر چند در میان مردم متداول نیست و سودی بامور وراثت نمی‌بخشد، ولی از لحاظ تمرین طالبان علم و بدست آوردن ملکه بطور متداول بکاملترین وجوه سودمند است و گاهی بیشتر صاحبان این فن برای فضیلت این دانش به حدیث ابوهریرهس استدلال می‌کند که گفته است: فرایض ثلث علم است و نخستین چیزی که فراموش می‌شود فرایض است. و در این روایتی:«نصف علم است.» این حدیث را ابونعیم حافظ [۴۱۳]تخریج نموده و صاحبان فرایض بدان استدلال کرده‌اند که مراداز فرایض فروض وراثت است و آنچه آشکار است این است که این توجیه بعید است، بلکه منظور از فرایض در حدیث مزبور واجبات و تکالیف دینی در عبادات وعادات ومیراثها و جز این‌هاست و با این معنی درست است که بگوئیم نیمی یا ثلثی از علم است، ولی فروض وراثت نسبت به کلیه دانش‌های شریعت کمتر از نیم یا ثلث است و آنچه بدین معنی کمک می‌کند این است که اطلاق لفظ فرایض بر این فن مخصوص یا اختصاص آن بفروض وراثت بیشک اصطلاحی است که فقیهان بهنگام پدید آمدن فنون و اصطلاحات آن را بکار برده‌اند و در صدر اسلام جز برعموم فرایض و تکالیف اطلاق نمی‌شده است و مشتق از فرضی است که در لغت به معنی تقدیر یا قطع است و چنانکه یاد کردیم، وقتی آن را به طور مطلق بکار می‌برده‌اند فقط مراد فروض و واجبات بوده است و این حقیقت شرعی آن است. پس سزوار نیست کلمه مزبور جز برآنچه در آن عصر اطلاق می‌شده بر مفهوم دیگری حمل شود و آن اطلاق شایسته تر بمرداد ایشان می‌باشد. و خدای تعالی داناتر است. [۴۱۴]

[۴۰۶] مناسخت: در میراث مردن بعض وراث پیش از تقسیم میراث است. [۴۰۷] در چاپ‌های مصر و بیروت نیست، ولی نسخه «ینی جامع» با چاپ پاریس یکی است. [۴۰۸] خوفی (ک) و حوفی «ینی جامع» و صیح حوفی است که لقب ابوالقاسم احمد بن محمدبن خلف الحوفی متولد اشبیلیه و مولف رساله ای در فرایض است وی بسال ۵۸۸ ه (۱۱۹۲ م) در گذشت (حاشیه دسلان ح ۳ ص ۲۳). [۴۰۹] ابن النمر (ک) ولی صحیح صورت متن است که در «ینی جامع» نیز چنین است. [۴۱۰] منظور امام الحرمین است. [۴۱۱] و عالمان اعصار مختلف «ینی» [۴۱۲] از «ینی» در چاپ بیروت احتیاج پیدا می‌کنند. [۴۱۳] حافظ ابونعیم (بفتح ن) احمد اصفهانی صوفی در سال ۳۳۶ ه (۹۴۷ – ۹۴۸ م) متولد شده است. وی حواشی و تعلیقاتی بر صحیح بهاری و صحیح مسلم نوشته است و دو تالیف دیگر درباره صحابه پیغمبرصو رجال اصفهان دارد. او درمحرم سال ۴۰۳ ه (زوئیه و یا اوت ۱۰۱۲ م) در گذشته است. وی یکی از بزرگترین محدثان عصر خود بوده است. [۴۱۴] در چاپ‌های مصر و بیروت آخر فصل چنین است: و خدا سبحانه و تعالی داناتر است و توفیق باواست ونسخه«ینی جامع» نیز مطابق چاپ پاریس است.