مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل بيست و ششم: در صناعت درود گري

فصل بيست و ششم: در صناعت درود گري

این صناعت از ضروریات اجتماع بشمار می‌رود و ماده آن چوب است، زیرا خدا سبحانه و تعالی در هر یک از موجودات برای آدمیان منافعی قرار داده است که بدان ضروریات یا نیازمندی‌های خود را تکمیل می‌کند و یکی از آن‌ها درخت است که انسان از آن سودهای بیشماری می‌برد و هر کس آن‌ها را می‌داند.

و یکی از آن سودها این است که وقتی خشک شود از چوب آن استفاده‌ها می‌کنند که نخستین فواید آن عبارت است از سوختن برای وسایل معاش و ساختن عصا برای تکیه کردن بر آن و دفاع از خویش و جز این‌ها از ضروریات ایشان.

همچنین از چوب ستونهائی می‌سازند که هنگام خطر سقوط دیوار کج یا بار سنگین آن‌ها را بکار می‌برند. گذشته از این چوب سودهای دیگری نیز دارد که هم بادیه نشینان و هم شهریان از آن استفاده می‌کنند.

چنانکه بادیه نشینان آن را برای ستون ومیخ چادرهای خود بکار می‌برند و برای زنان خود از چوب کجاوه [۲۲۲]می سازند، و سلاحهائی مانند نیزه و کمان و تیر از آن تهیه می‌کنند.

و اما شهریان آن را برای سقف ساختمان‌ها و درخانه‌ها و اطاقها بکار می‌برند و از آن تخت‌هائی برای نشستن روی آن‌ها می‌سازند. و ماده اصلی هر یک از وسایل یاد گرده چوب است و جز در پرتو صناعت ممکن نیست بصورت خاصی در آید که مورد نیاز است و صناعتی که بوسیله آن چوب بصورت‌های یاد کرده در می‌آید و وسایل گوناگونی تولید می‌کند عبارت از درود گری است که در عین حال دارای انواع مختلفی است.

سازنده وسایل چوبین نخست باید چوب را اره کند و آن را یا بصورتی کوچکتر از آنچه هست در آورد و یا بصورت تخته‌هائی آماده سازد و سپس این قطعات اره شده را بر حسب شکل مطلوب با هم ترکیب کند وبنابر این وی در همه این اعمال بوسیله هنر خود می‌کوشد این تکه‌های چوب اره شده را بصورت منظمی در آورد تا همه آن‌ها بمنزله اجزای آن شکل مخصوص قرار گیرند و انجام دهنده این صناعت را درود گر می‌نامند، و صنعت وی در اجتماع ضروریست.

سپس هنگامی که تمدن و حضارت به اوج عظمت و ترقی برسد و دوران تجمل خواهی فراز آید که مردم به زیبائی و آرایش کلیه وسایل زندگی دلبسته می‌شوند ودوست دارند هر یک از اقسام ساخته‌های دورگری از سقف گرفته تا درو تخت و هر اثاث دیگر زیبا و آراسته بنقش ونگار باشد، آنوقت آرایش و زیبائی درصناعت درودگری نیز پدید می‌آید و ساخته‌های آن را بزیروهای تفننی گوناگونی می‌آرانید که در شمار شگفتیهای هنر می‌باشد و به هیچرو درزمره ضروریات بشمار نمی‌اند مانند نقش و نگار کردن (تخطیط) درها و تخت ها [۲۲۳]و چون آماده کردن تکه‌های چوب به هنر خراطی که آن‌ها را در نهایت زیبایی می‌تراشند و بصورت خاصی که درنظر دارند در می‌آورند آنگاه برحسب اندازه‌های معینی آن‌ها را با هم ترکیب می‌کنند و چنان با میخ‌های چوبی بهم می‌پیوندند که بیننده می‌پندارد بهم چسبیده است، و برحسب تناسب هر چیزی که از چوب ساخته می‌شود اشکال گوناگونی از آ‹ها تعبیه می‌کنند و در نظر هر چیزی زیباتر و آراسته تر جلوه گر می‌شود [۲۲۴]و این هنر را در همه لوازمی که از چوب می‌سازند از هر گونه که باشد بکار می‌برند.

و نیز معمولا درساختن کشتیها بصنعت درودگری نیازمند می‌شوند که دارای تخته‌ها و میخهایی است [۲۲۵]و این کشتیها عبارت از ساخته‌های هندسی است که آن‌ها را باعتبار شنا کردن ماهی بوسیله بالها و سینه‌اش به شکل آن جانور می‌سازند تا این شکل در برخورد با آب برای کشتیرانان کمک بیشتری باشد و بجای جنبش حیوانی که در ماهی وجود دارد برای حرکت دادن آن از باد استفاده می‌کنند و چه بسا که برای این منظور به پارو زدن متوسل می‌شوند چنانکه در ناوهای نیروی دریائی آن را بکار می‌برند، واین صناعت اساسا در تمام انواع آن به قسمت مهمی از دانش هندسه نیاز دارد، زیرا لازمه بیرون آوردن صورت‌ها از مرحله قوه به فعل به روش استوار این است که به تناسب میان اندازه‌ها خواه عمومی یا خصوصی آگاه باشیم و برای دریافتن تناسب اندازه‌ها ناچار باید به مهندس رجوع کرد. و به همین جهت کلیه بزرگان و پیشوایان دانش هندسه در یونان از بزرگان این صناعت نیز بشمار می‌رفتند، چنانکه اقلیدس [۲۲۶]صاحب کتاب اصول هندسه، درود گر بود و باین هنر شناخته می‌شد و همچنین ابلونیوس [۲۲۷]مولف کتاب مخروطات و میلاوش [۲۲۸]و جز آنان نیز دورد گری میدانسته و بدان شهرت داشته‌اند.

و چنانکه می‌گویند آموزگار این صناعت در میان مردم نوح÷ بوده است و بدان هنر کشتی نجات را ایجاد کرد که هنگام طوفان معجزه او بشمار می‌رفت. و این خبر هر چند در زمره امکانات می‌باشد یعنی می‌توان گفت وی درود ر بوده است، ولی دلیل نقلی برآن افاده نمی‌کند که وی نخستین سازنده آن بوده است زیرا روزگاری دور ودراز از آن دوران می‌گذرد، بلکه معنی گفتار مزبور [۲۲۹]اشاره به قدرت دورد گری است، زیرا حکایتی از آن پیش از خبرنوح÷ ثابت نشده است از این رو واقعه نوح را چنان تعبیر کرده‌اند که گویا وی نخستین کسی است که صنعت مزبور را بدیگران آموخته است.این است که باید باسرار صنایع در میان مردم پی برد، و خدا آفریدگار داناست. [۲۳۰]

[۲۲۲] ترجمه «حدج» بمعنی نوعی از مراکب زنان مانند هودج و کجاوه ۰ اقرب الموارد.) [۲۲۳] منظور نویسنده حاشیه دادن و گل و بته ترسیم کردن روی اشیاء نجاریست. [۲۲۴] گویا مقصود مولف هنر منبت کاری است. [۲۲۵]اشاره به: ﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ ١٣[القمر: ۱۳] و دسر «بضم د – س» جمع «دسار» بمعنی میخ است ودر اینجا رشته هائی از لیف است که الواح کشتی آن‌ها را بهم می‌بندند. [۲۲۶] Euclide [۲۲۷] Apollonius [۲۲۸] دسلان این نام را به «منلاوش» (Menelaus) تصحیح کرده است. [۲۲۹]در چاپ‌های مصر وبیروت میان این جمله بطور معترضه «والله اعلم» افزوده شده است. [۲۳۰] سوزه یس، آیه ۸۱ این آیه در چاپ‌های مصر و بیروت نیست و بجای آن فصل بدینسان ایان می‌یابد: «و خدا سبحانه و تعالی داناتر است و کامیابی به اوست»