مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل نخستين: درحقيقت رزق و محصول و شرح آن‌ها و اينكه محصول عبارت از ارزش كارهاي بشريست

فصل نخستين: درحقيقت رزق و محصول و شرح آن‌ها و اينكه محصول عبارت از ارزش كارهاي بشريست

باید دانست که انسان بطبع بوسایلی نیازمند است که خوراک و روزی او را در تمام احوال و مراحل زندگانیش از آغاز دوران خردسالی تا مرحله جوانی و روزگار بزرگسالی و پیری تأمین کند، و خدا بی‌نیاز است و شما نیازمندانید [۱۳۶]وخدا سبحانه و تعالی همه آنچه را در این جهانست برای انسان آفریده است و در چندین آیه از کتاب خود برو منت نهاده است و گوید:

برای شما همه آنچه را در. آسمان‌ها و زمین است بیافرید [۱۳۷]و خورشید و ماه را برای شما رام کرد و دریا را برای شما رام فرمود وکشتی را برای شما مسخر کرد [۱۳۸]وچهارپایان را برای شما رام فرمود [۱۳۹]و اینگونه شواهد در قرآن بسیار است و دست و قدرت انسان برجهان و آنچه در آن هست گشاده است زیرا خدا او را بمنزله جانشین خود قرار داده است. [۱۴۰]و نیروهای بشر پراکنده است پس آن‌ها در این مورد اشتراک دارند. و آنچه یکی از آنان درنتیجه این گشادگی بدست می‌آورد دیگری را از آن محروم می‌کند مگر آنکه عوضی از وی باز گیرد، پس هنگامی که انسان قدرت یابد و از مرحله ناتوانی در گذرد در بر گزیدن پیشه‌ها تلاش می‌کند تا آنچه را خدا بسبب آن با ارزانی داشته است در تحصیل نیازمندی‌ها و ضروریات زندگانی از راه پرداختن عوض آن‌ها خود خرج کند. [۱۴۱]خدای تعالی می‌فرماید پس روزی رانزد خدا بجوئید [۱۴۲]و گاهی هم وسیله روزی بی‌کوشش و تلاش بدست می‌آید مانند باران‌هائی که برای زراعت سودمند است و مانند آن. ولی با همه این چنین موجباتی فقط کمک وی می‌باشد و ناچار باید تلاش کند، چنانکه در آینده بدان اشاره خواهیم کرد.

بنابر این بدست آورده‌های مزبور اگر بمیزان ضرورت و نیاز باشد وسیله معاش او خواهد بود واگر از اندازه ضرورت فزونی یابد آنوقت منبع ثروت و تمول او بشمار می‌رود.

سپس باید دانست که این بهره یا حاصلی که بدست می‌آید اگر سود آن عاید انسان شود و از ثمره آن برخوردار گردد و آن را د رراه مصالح و نیازمندی‌های خود خرج کند چنین حاصلی را روزی و رزق می‌نامند.

پیامبرصفراید:«آنچه از ثروت تو بتو اختصاص دارد مقداریست که بخوری و آن را تمام کنی، یا بپوشی و آن را کهنه سازی، یا صدقه بدهی و بجریان مصرف اندازی» و در صوریتکه از ثروت خود بهیچرو سود نبرد و آن را در مصالح و نیازمندی‌های خود بکار نیندازد چنین ثروتی را نسبت بدارنده آن رزق و روزی نمینامند.

و بنابر این آنچه را که انسان بکوشش و قدرت خود بدست می‌آورد «کسب» می‌نامند و این مانند میراث است چه آن را نسبت به مرده کسب می‌گویند نه رزق زیرا بسبب آن سودی نبرده است و نسبت به وارثان هنگامی که ازآن برخوردار شوند نام آن رزق است. این است حقیقت مفهوم رزق در نزد اهل سنت، ولی معتزله می‌گویند شرط آنکه چنین ثروتی را رزق نامند این است که تملک آن صحیح باشد و بعقیده ایشان هر چه نتوان آن را بعنوان تملک تصرف کرد رزق نیست و کلیه اموال غبی و حرام را از این مفهوم بیرون ساخته‌اند و می‌گویند هیچیک از این گونه اموال را نمی‌توان رزق نامید. و حال آنکه خدای تعالی به غاصب و ظالم و مومن و کافر روزی می‌دهد و هر که را بخواهد برحمت وهدایت خود اختصاص می‌دهد. [۱۴۳]و ایشان (معتزله) دراین باره دلایلی دارند که محل بحث آن‌ها اینجانیست. سپس باید دانست که کسب عبارت از کوشش و اراده کردن برای گرد آوری و بدست آوردن مایه گذاران است و ناچار باید برای روزی سعی و عملی وجود داشته باشد هرچند بدست آوردن و جستن آن از راه‌های (صحیح) آن باشد.

خدای تعالی می‌فرماید: پس روزیرا نزد خدا بجوئید. و کوشش برای آن وابسته به الهام و رهبری و قدرتی است که خدا به انسان ارزانی می‌دارد. و همه موجبات آن از جانب خداست و ناچار باید در هر گونه محصول و ثروتی نیروی کار انسانی مصرف شود زیرا اگر مانند صنایع بنفسه کاری باشد پیداست که کار انسانی در ایجاد آن ضروت دارد و اگر از حیوان یا گیاه یا معدن بدست آید باز هم ناچار باید بنیروی کار انسانی حاصل گردد، چنانکه می‌بینیم، و گرنه بهیچرو چیزی بدست نخواهد آمد و سودی از آن حاصل نخواهد شد.

سپس باید دانست که خدای تعالی دو سنگ معدنی را که عبارت از زر و سیم است، برای قیمت هرمحصول وثروتی آفریده است و آن‌ها اغلب ذخیره و مایه کسب جهانیان می‌باشند و اگر هم در برخی از اوقات مواد دیگری بجز زر و سیم میاندوزند باز هم بقصد بدست آوردن آندو می‌باشد، زیرا هر ثروتی بجز زر و سیم در معرض نوسانهای بازار و رکود آن واقع می‌شود ولی زر و سیم از این ماجرا دور هستند بنابر این زرو سیم اصل و اساس همه کسب‌ها و بمنزله مایه کسب و اندوخته است و چون همه این مقدمات ثابت شد باید دانست که آنچه انسان از آن سود بر می‌گیرد و از میان انواع ثروت‌ها آن را کسب می‌کند اگراز جمله صنایع باشد پس مایه سودی که از آن بدست می‌آید ارزش کاریست که درآن انجام گرفته است و قصد انسان از بدست آوردن و اندوختن همان ارزش کارایست زیرا در اینجا بجز کار چیز دیگری نیست آن مقصود ذاتی برای اندوختن نمی‌باشد. گاهی از صنایعی است که چیزهای دیگری هم در آن‌ها هست مانند نجاری و پارچه بافی که با آن‌ها چوب و رشتن هم می‌باشد ولی در آن دو کار افزون تر است و بنابر این ارزش آن یعنی کار بیشتر است.

و اگر ثروت و وسیله معاش بجز صنایع باشد آنوقت نیز ناچار باید در قیمت آن فایده و مایه کسب را در نظر گرفت و ارزش کاری را که بسبب آن بدست آمده است در آن داخل کرد زیرا اگر کار نمی‌بود فایده و مایه کسب آن بدست نمیاید و گاهی در بسیاری ازمواد ملاحظه کار آشکار است آنوقت برای آن بهره ای از ارزش خواه کوچک یا بزرگ قرار می‌دهند و گاهی هم جنبه کار نهفته و ناپیداست چنانکه در اسعار مواد غذائی معمول درمیان مردم ارزش کار نهان است چه اعتبار کارها و مخارج مربوط به آن‌ها دراسعار حبوب و غلات ملحوظ می‌باشد، چنانکه یاد کردیم، ولی این اعتبار در نواحی و کشورهائی که امر کشاورزی و مخارج آن اندکست پوشیده و نهان می‌باشد و بجز گروه قلیلی از کشاورزان آن را احساس نمی‌کنند

بنابراین آشکار شد که کلید یا بیشتر سودها و بدست آمده‌ها عبارت از ارزش کارهای انسانیست و هم مفهوم رزق و روزی معلوم شد و بثبوت رسید که روزی آن چیزیست که از آن بهره و سود می‌برند. پس معنی کسب رزق و شرح وجه تسمیه هر یک روشن گردید.

و باید دانست که هر گاه بعلت نقصان عمران و اجتماع کارها فقدان پذیرد یا تقلیل یابد آنوقت خدا ازمیان رفتن محصول و کسب را در آن اجتاع اعلام خواهد فرمود. مگر نمی‌بینی در شهرستانهای کم جمعیت چگونه رزق و بدست آمده تقلیل می‌یابد یا مردم فاقد آن‌ها می‌شوند زیرا کارهای انسانی در آن اجتماعات اندک می‌شود؟ وهم چنین شهرستانهائی که کارها (گوناگون) در آن‌ها بیشتر است [۱۴۴]مردم آن‌ها توانگر تر و مرفه تر می‌باشند چنانکه یاد کردیم. و بدین سبب است که عامه می‌گویند که هر گاه عمران و جمعیت شهرها نقصان پذیرد روزی از آن سرزمین رخت بر می‌بندد حتی مسیر چشمه‌ها و رودها تغییر چاه جوئی و آبیاری پدید می‌آید که خود از کارهای انسانیست چنانکه شیردادن چارپایان نیز همین حال رادارد بنابر این اگر چاه جوئی و آبیاری ادامه نیابد چشمه‌ها و نهرها بکلی خشک می‌شود و بزمین فرو می‌رود، چنانکه شیر حیوانات خشک می‌شود هر گاه دوشیدن آن‌ها فرو گذاشته شود. وببین کشورهائی که در روزگار عمران دارای چشمههاو نهرها‌ی (گوناگون) هستند چگونه هنگامی که ویران می‌شوند کلیه آبهای آن‌ها بزمین فرو می‌رود وچنانکه گوئی هرگز وجود نداشته است، وخدا تقدیر کننده شب و روز است.

[۱۳۶] ﴿وَٱللَّهُ ٱلۡغَنِيُّ وَأَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُۚ[محمد: ۳۸] [۱۳۷] ابن خلدون عین آیات قرآن را نیاورده بلکه ببعضی از معانی آن‌ها اشعار کرده است، چنانکه آیه تخستین اشاره به: ﴿وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا[الجاثیة: ۱۳] و ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا[البقرۀ: ۲۹] است. [۱۳۸] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ. [۱۳۹] اشاره بآیه: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمَ[المؤمن: ۷۹] [۱۴۰] اشاره به: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ[الأنعام: ۱۶۵]. [۱۴۱] اشاره به: ﴿فَلۡيُنفِقۡ مِمَّآ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُۚ[الطلاق: ۷] [۱۴۲] ﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ[العنکبوت: ۱۷] [۱۴۳] اشاره به: ﴿وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ[البقرۀ: ۱۰۵]. [۱۴۴] از «ینی» در چاپ‌های مصر وبیروت بجای: اعمال، عمران آمده