مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوازدهم: در دانش تعبير خواب

فصل دوازدهم: در دانش تعبير خواب

این علم از دانش‌های شرعی است و در میان ملت مسلمان از هنگامی که علوم بصورت فن و صنعت در آمده و مردم درباره‌ی آن‌ها بتالیفات پرداختند این دانش متداول شده است.

اما خواب و تعبیر آن در میان سلف نیز وجود داشه همچنانکه در خلف هست و چه بسا که درمیان ملت‌ها و اقوام پیش از اسلام نیز رائج بوده ولی علت آنکه بما نرسیده است این است که ما در این باره تنها بسخنان خوابگزارانی از ملت اسلام اکتفا کرده‌ایم وگرنه خواب دیدن در نوع بشر همواره وجود داشته و ناچار آن را تعبیر می‌کرده‌اند چنانکه یوسف صدیق÷ بدانسان که در قران آمده است خواب ار تعبیر میکرد.

همچنین در (صحیح) از پیامبرصو ابوبکرسروایت شده است که رویا یکی از مدرکات غیب است.

. پیامبرصگفت:رویای شایسته یکی از چهل و شش قسمت نبوت است. و فرمود: از بشارت دهنده‌ها چیزی بجزرویای شایسته باقی نمانده است که مرد صالح آن را می‌بیند یا برای وی می‌بینند و نخستین نوع وحی که برای پیامبران÷ روی داد رویا بود.

چنانکه هیچ رویایی برای او روی نمیداد مگرآنکه مانند سپیده دم تا بناک و روش و مطابق با واقع بود.

و پیامبرصهنگامی که از گزاردن نماز بامداد فارغ می‌شد به اصحاب خویش می‌فرمود آیا هیچ یک از شما امشب خوابی دیده است ؟ این پرسش وی بدان سبب بود تا وقایعی را که درباره‌ی ظهور دین و ارجمندی از این خوابها بدست میاید نوید دهند.

اما سبب آنکه رویا یکی از ادراک غیبی بشمار می‌رود این است: روح قلبی که عبارت از بخار لطیف برانگیخته ازتجویف قلب گوشتی است در شریانها پراکنده می‌شود و با خون بتمام بدن سرایت می‌کند و بدان افعال قوای حیوانی و احساس آن تکمیل می‌شود و هر گاه دستگاه احساس بوسیله حواص پنجگانه و فعالیت قوای ظاهری بیش از حد بکار افتد و سطح بدن آن چنان بی‌حس شود که گوئی سرمای شب بدان رسیده است و در نتیجه روح افسرده و خسته شود آن وقت روح قلبی از تمام نواحی بدن به مرکز خود که قلب باشد باز می‌گردد. و با این بازشگت باستراحت و رفع خستگی می‌پردازد و در نتیجه تمام حواس ظاهری از کار باز می‌ایستند و معنی خواب همین است چنانکه در آغاز کتاب نیز آن را یاد کردیم. [۵۲۵]سپس باید دانست که این روح قلبی بمنزله مرکوبی برای روح عاقل انسان است و روح عاقل ذاتا همه اشیائی را که در عالم امر وجود دارد درک می‌کند، زیرا حقیقت و ذات آن عین ادراک است و آنچه از تعلق آن به ادراکات غیبی مانع می‌شود اشتغال به بدن و قوا و حواس آن است که همچون پرده ای میان این روح وادراکات مزبور حائل می‌شود.

و بنابر این اگر از این پرده برون آید و از آن مجرد شود آن وقت به حقیقت خود که عین ادراک است باز می‌گردد. و در این هنگام هر چه را که درک شدنی باشد ازهر نوع تعقل می‌کند. و هر گاه از برخی از این پرده و مشغولیت مجرد شود اشتغالات او تخفیف می‌یابد و ناگزیر لمحه ای از عالم خود را درک می‌کند و این ادراک او باندازه تجردی خواهد بود که برای او دست داده است. در این حالت کلیه مشغولیت‌های حس ظاهری وی که عظیم ترین سرگرمیها و اشتغالات آن بشمار می‌رود تخفیف می‌یابد ودر نتیجه مستعد پذیرفتن همه ادراکاتی می‌شود که لایق عالم اوست و همینکه بدرک برخی از ادراکات عوالم خویش نائل می‌آید به بدن خود باز می‌گردد.

چه آن روح تا هنگامی که در کالبد خویش می‌باشد جسمانی است و جز با ادراکات و مشاعر جسمانی نمی‌تواند تصرف کند. و مشاعر جسمانی مخصوص کسب دانش و معرفت همانا عبارت از ادراکات دماغی است که قوه تصرف کننده آن خیال است. واین قوه از صورت‌های محسوس، صورت‌های خیالی انتزاع می‌کند و سپس آن‌ها را به حافظه می‌سپارد تا برای آن نگاهداری شود و هنگام نیاز و موقع نظر و استدلال آن‌ها را باز گیرد. و همچنین نفس از آن صور دیگری که نفسانی و عقلی است مجرد می‌کند وآنگاه تجرید از محسوس به معقول ارتقا می‌یابد و واسطه آن دو خیال ست. وهمچنین هر گاه نفس از عالم خود ادراکاتی در یابد آن‌ها را به خیال القا می‌کند و خیال آن‌ها را به صورتی که مناسب آن باشد در می‌آورد و بحس مشترک می‌سپارد. وشخص خوابیده آن را چنان می‌بیند که گوئی محسوس است و آنگاه این ادراک از روح عقلی به عالم حس تنزل می‌کند.

و خیال واسطه این قسمت نیز می‌باشد، این است حقیقت رویا. واز این بیانات فرق میان رویای صادق [۵۲۶]وخوابهای پریشان دروغ آشکار می‌شود چه کلیه این گونه رویاها هنگام خواب صورت‌هائی در خیال می‌باشند، ولی اگر این صورت‌ها از روح عقلی ادراک کننده فرود آمده باشند آن وقت رویا حاصل می‌شود و اگر از صوری مأخوذ باشند که خیال آن‌ها را هنگام بیداری به حافظه سپرده است آنگاه خواب‌های پریشان به شمار خواهند رفت.

[۵۲۷]باید دانست که رویای راست دارای علاماتی است که راستی آن را اعلام می‌دارند وبدرستی آن گواهی می‌دهند چنانکه خواب بیننده مژده ای را که از سوی خدا هنگام خواب به وی القا می‌شود در می‌یابد. از جمله علامات مزبور بشتاب بیدار شدن خواب بیننده هنگام دیدن رویاست گوئی وی در بازگشت به عالم احساس از راه بیدار شدن شتاب می‌کند و اگر چه غرق درخواب باشد ادراکی که بر وی القا شده است بقدری سنگین و قوی است که آن حالت به حال احساسی می‌گریزد که نفس در آن فرو رفته و در بدن و عوارض آن می‌باشد. علامت دیگر، پایدار ماندن و دوام آن ادراک است از این رو که رویای مزبور با تمام جزئیات آن در حافظه وی نقش می‌بندد و هیچ گونه سهو و فراموشی بدان راه نمی‌یابد و برای بیاد آوردن آن هیچ نیازی باندیشه و رجوع به حافظه خود ندارد بلکه همینکه بیدار می‌شود رویا در ذهن وی همچنان که مشاهده کرده است باقی می‌ماند و هیچ جیز از آن غایب نمی‌شود، زیرا ادراک نفسانی جنبه زمانی ندارد و با ترتیب به ذهن نمی‌پیوندد بلکه یکباره آن را در یک زمان درک می‌کند ولی خوابهای پریشان زمانی است زیرا چنانکه گفتیم این گونه خوابها در قوای دماغی جای می‌گیرند و قوه خیال آن‌ها را از حافظه باز می‌گیرد و بحس مشترک می‌رساند و چون کلیه افعال بدنی زمانی است که از این رو هنگام ادراک بترتیب و از روی تقدم وتأخر بذهن وارد می‌شوند و بدین سبب دستخوش نسیانی می‌گردند که به قوای دماغی راه می‌یابد.

ولی ادراکات نفس ناطقه چنین نیست چه آن‌ها زمانی نیستند ودارای ترتیبی نمی‌باشند وهر گونه ادراکاتی که درنفس ناطقه نقش می‌بندد یک باره و در کمتر از یک چشم بر هم زدن می‌باشد.

و گاهی رویا پس از بیدار شدن تا روزگار درازی در یاد می‌ماند و بهیچ رو از اندیشه دور نمی‌شود و این هنگامی است که ادراک نخستین نیرومند باشد و هر گاه رویائی پس از بیدار شدن از خواب درنتیجه بکار بردن اندیشه و متوجه شدن بسوی آن بیاد آید و درعین حال بسیاری از تفاصیل آن هر چه هم ذهن را برای بیاد آوردن آن‌ها بکار اندازد فراموش شودع چنین رویائی را خواب راست نمی‌توان نامید، بلکه اینگونه رویا‌ها از نوع خواب‌های پریشان است.

و علامات مزبور از خواص روحی است خدای تعالی می‌فرماید: بآن زبانت را حرکت مده تا در ان شتاب کنی، همانا برماست فراهم آوردن و خواندنش پس چون آن را خواندیم، خواندش را پیروی کن آنگاه بیان کردن آن برما است. [۵۲۸]و رؤیا یکی از ۴۶ قسمت نبوت است.

و بنابر این به همین اندازه خواص آن نیز با خواص نبوت نسبت دارد.

پس این نکات را نباید از نظر دور داشت و دلیل آن همینهاست که یاد کردیم. و خدا آفریننده هر چیزی است که بخواهد] [۵۲۹]

و اما درباره معنی تعبیرخواب باید دانست که روح عقلی هر گاه مفهومی را ادراک کند و آن را به خیال بسپارد و خیال هم آن را تصویر کند البته آن را درصورت‌هائی تصویر می‌نماید که تا حدی مناسب آن معنی باشد چنانکه روح عقلی معنی شاهنشاه را در می‌یابد و خیال آن را بصورت دریا تصویر می‌کند یا اگر معنی دشمنی را درک کند خیال آن را در صورت مار تجسم می‌دهد. و بنابر این هنگامی که شخص از خواب بیدار می‌شود واز عالم رویای خویش چیزی بجز دیدن دریا یا مار بیاد ندارد، در این هنگام خواب گزار«معبر» می‌اندیشد و بقوت تشبیه یقین می‌کند که دریا صورتی محسوس است و صورتی ادراک شده در ماورای آن است و آنگاه بقراین دیگری که آن صورت را برای او تعیین می‌کنند بحقیقت رهبری می‌شود.

و می‌گوید مثلا تعبیر آن شاهنشاه است، زیرا دریا آفریده ای عظیم است که تشبیه سلطان بدان مناسب است و همچنین تشبیه مار به دشمن بعلت بزرگی زیان آن متناسب می‌باشد و بهمین قیاس ظروف را به زنان تشبیه می‌کنند، زیرا آن‌ها هم بمنزله ظروف‌اند و امثال این‌ها. و برخی از خواب‌ها آشکار هستند و بعلت روشنی و وضوح یا نزدیکی مناسب میان صورت ادراک شده و شبه آن نیازی بتعبیر ندارند و به همین سبب در «صحیح» آمده است که رؤیا بر سه گونه است: نخست از جانب خدا ودوم از جانب فرشگان و سوم از سوی شیطان.

و بنابر این رؤیائی که از جانب خداست همان نوع صریح و آشکاری است که هیچ نیازی به تأویل ندارد وخوابی که از جانب فرشتگان است، رویای صادقی است که نیاز به تأویل دارد و آنچه از جانب شیطان است همان خواب‌های پریشان است.

و نیز باید دانست که هرگاه روح ادراک خود را بخیال بسپارد خیال آن را در قالب‌هائی می‌ریزد که برای حس مأنوس و عادی می باشد و آنچه را حس هرگز ادراک نکرده باشد[در قالبی] [۵۳۰]البته آن را بهیچ رو هم تصویر نخواهد کرد. و بنابر این ممکن نیست کور مادر زادی سلطان را به دریا و دشمن را به مار و زن را بظروف تجسم دهد، زیرا او هیچ یک از این مفاهیم را درک نکرده است.

بلکه خیال او امثال این‌ها را در شبیه و مناسب آن از جنس ادراک خویش که عبارت از شنیدنی‌ها و بوئیدنی هاست تصویر می‌کند و باید خوابگزار خود را از این گونه امور حفظ کند، زیرا چه بسا که تعبیر بر او مشتبه می‌شود و در هم می‌آمیزد و قانون آن تباه می‌شود.

و علم تعبیر احاطه یافتن بقوانین و قواعدی کلی است که خوابگزار هر آنچه بر او حکایت می‌شود تعبیر و تأویل آن‌ها را بر آن قوانین مبتنی می‌سازد چنانکه خوابگزاران در عین اینکه می‌گویند دریا بر پادشاه دلالت می‌کند ممکن است در جای دیگر بگویند دریا بر خشم دلالت می‌کند و در جای دیگر براندوه و امر مصیبت بار. و همچنانکه می‌گویند مارنشانه دشمن است درجائی هم ممکن است بگویند نشانه زندگانی است و درجای دیگر بگویند پوشنده راز است وامثال این‌ها.

بنابر این خوابگزار این قوانین کلی را در نظر می‌گیرد ودر هر مقام بر حسب اقتضای قرائنی که نشان می‌دهند قوانین مزبور برای رؤیا مناسب تر و سزاوارتر است خواب را تعبیر می‌کند.

و برخی از این قرائن را از حالت بیداری و برخی را از حالت خواب استنباط می‌کند و بعضی هم از سرشت خود خواب گزار بسبب خاصیتی که در وجود وی آفریده شده است برانگیخته می‌شود. و هرکس آماده است برای آنچه برآن آفریده شده است.

و این دانش در میان پیشینان وسلف همواره از یکی بدیگری انتقال می‌یافته است. و محمدبن سیرین [۵۳۱]در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش بشمار می‌رفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کرده‌اند و مردم تا این عصر آن قوانین رانسل به نسل نقل کرده‌اند و پس از وی کرمانی در این باره بتألیف پرداخته سپس متأخران [۵۳۲]تألیفات بسیاری کرده ند و آنچه در این روزگار از این دانش در میان مردم مغرب متداول است کتب ابن ابوطالب قیروانی از علمای قیروان است «مانند الممتع و جز آن» [۵۳۳]و نیز کتاب «الاشاره» تألیف سالمی [از سودمندترین و مختصر ترین کتب در این موضوع است«همچنین کتاب «المرقبه العلیاء» تألیف ابن راشد که از مشایخ ما در تونس است»] [۵۳۴]

و آن دانشی است که بنور نبوت تابناک است بعلت مناسبتی که میان آن دو می‌باشد[و از این رو که از ادراکات «مشاعر» وحی است] [۵۳۵]چنانکه در صحیح آمده است و خدا دانای نهان هاست. [۵۳۶]

[۵۲۵] رجوع به ص ۱۹۲ جلد اول شود. [۵۲۶] صالح (ک). [۵۲۷] از اینجا بیش از یک صفحه (۴۸) چاپ پاریس اضافه دارد و در چاپ‌های مصر و بیروت نیست این قسمت درنسخه خطی «ینی جامع» در حاشیه نوشته شده است. [۵۲۸] ﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩[القیامۀ: ۱۶- ۱۹]. [۵۲۹] تا اینجا از چاپ پاریس ترجمه و بانسخه «ینی جامع» مقابل شد. [۵۳۰] ار چاپ «پ» و نسخه خطی «ینی جامع» [۵۳۱] ابن سیرین نامش محمد و مکنی به ابوبکر هم بوده است. با حسن بصری همزمان و از تابعان بشمار می‌رفته است. سیرین پدر وی مسگر از مردم جرجرایا بوه که اسیر شده و مادرش صفیه کنیز ابوبکر بوده است. ابن سیرین در خوابگزاری مشهور و حکایات بسیاری از او نقل شده است و کتابهائی به وی نسبت می‌دهند مانند: منتخت الکلام فی تفسیر الاحکام و کتاب الجوامع. قبراو در بصره است. و به سال (۱۱۰) هجری در گذشته است. رجوع به (لغت نامه دهخدا) شود. [۵۳۲] از متکلمان. (ن. ل) [۵۳۳] در نسخه خطی «ینی جامع» نیست [۵۳۴] قسمت داخل کروشه درچاپهی مصر و بیروت و قسمت داخل گیومه درنسخه خطی «ینی جامع» نیست. [۵۳۵] در چاپهی مصر و بیروت نیست ولی نسخه «ینی جامع» با چاپ پاریس مطابقت دارد. [۵۳۶] اشاره به انت علام الغیوت س: مائده آ: ۱۰۸ و ۱۱۶