مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل ششم: درمساجد و بيوت [۲۷]معظم جهان

فصل ششم: درمساجد و بيوت [۲۷]معظم جهان

باید دانست که خدای سبحانه و تعالی نقاطی از زمین را گرامی شمرده و بعنایت خویش اختصاص فرموده و آن‌ها را جایگاه پرستش خود قرار داده است. که در این گونه جایگاه‌های ثواب و اجر عبادت آدمی را دو چندان می‌کند و بزبان فرستاد گان و پیامبران خود بما خبر داده است تا از این راه بندگان خود را مشمول مهر واحسان خویش سازد و طرق سعادت ایشان را آسان فرماید و چنانکه می‌دانیم و در صحیحین نیز آمده است بهترین جایگاه‌های روی زمین مساجد سه گانه مکه و مدینه و بیت المقدس‌اند، اما بیت الحراک که در مکه می‌باشد همان بیت ابراهیم÷ است که خداوند ویرا بساختن آن امر فرمود تا بمردم اعلام کند در آن حج گزارند، از این رو وی و پسرش اسماعیل آن را بنیان نهادند چنانکه در قرآن عظیم آمده است [۲۸]

و امر خدا را ابراهیم در آن باره انجام داد واسماعیل با هاجر و کسانی از «جرهم» [۲۹]که با ایشان آمده بودند، در آن سکونت گزیدند تا آنکه اسماعیل و هاجر جان بجان آفرین تسلیم کردند و در حجر [۳۰]آن دفن شدند. و بیت المقدس (بیت داود و سلیمان÷ بود که خدا آن دو را به بنیان نهادن مسجد و نصب هیاکل آن امر فرمود) [۳۱]و بسیاری از پیامبرانی که از فرزندان اسحاق÷ ‌اند در پیرامون آن دفن شده‌اند. و مدینه جایگاه هجرت پیامبر ما محمدصاست که خدای تعالی وی را بمهاجرت بدان شهر و بر پا داشتن دین اسلام در آن امر فرمود و از این رو پیامبر مسجد الحرام را در آن شهر بنا نهاد و آرامگاه شریف وی در آن است.

این‌ها هستند مساجد شریف سه گانه که همچون نور چشم مسلمانان می‌باشند و آن‌ها را ازدل و جان دوست می‌دارند و مایه نگهبانی و عظمت دین آنان هستند. و درباره فضلیت و ثواب مضاعف در مجاورت و نماز خواندن در آن‌ها روایات (آثار) مشهور بسیاری است، و اینک ما بتاریخ مختصر ابتدای بنای این مساجد سه گانه اشاره می‌کنیم و یاد آور می‌شویم که چگونه رفته رفته تغییراتی در آن‌ها روی داده تا کمال آن‌ها در جهان پدید آمده است.

اما درباره ابتدای بنای مکه برحسب آنچه می‌گویند، آدم÷ آن را در مقابل بیت المعور [۳۲]بنا کرد، سپس طوفان آن را ویران ساخت، ولی در این باره خبر صحیحی که بتوان بر آن اعتماد کرد وجود ندارد، بلکه به احتمال آن را از مفهوم این آیه از قول خدای تعالی اقتباس کرده اند: و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل آن پایه‌ها را از خانه بلند می‌کرد. [۳۳]

سپس خدا ابراهیم را به پیغمبری مبعوث فرمود و قضایای مربوط به زندگانی وی و همسرش ساره و غیرت او نسبت به هاجر چنانکه معروف است روی داد، و خدا به وی وحی فرمود تا پسرش اسماعیل و مادر وی هاجر را در فلات فرو گذارد واو آنان را در محل بیت گذاشت و از آنان جدا شد [۳۴]و چگونه خدا بآنان ملاطفت کرد و چشمه آب زمزم را برای ایشان پدید آورد و سپس جرهم بهمراهی ایشان آمدند تا خانه را بنیان نهادند و در آن سکونت گزیدند و با ایشان در حوالی زمزم فرود آمدند چنانکه در موضع خود معروف است. آنگاه اسماعیل در جایگاه کعبه خانه‌ای برگزید و در آن سکونت گزید و در پیرامون آن دیواری از دوم [۳۵]برآورد و آن را آغل گوسفندان خود قرار داد وابراهیم÷ بارها برای زیارت وی از شام بدان ناحیه رفت و در آخرین دیدار فرمان یافت تا در محل آن آغل خانه کعبه را بنیان نهد، ابراهیم آن را بنا کرد واز اسماعیل نیز در این باره یاری جست و مردم را به حج گزاری آن دعوت کرد واسماعیل در آن همچنان سکونت داشت و چون مادرش هاجر در گذشت [ویرا در آنجا دفن کرد وهمواره بخدمت در آنجا ادامه می‌داد تا آنکه جان بجان آفرین تسلیم کرد و در کنار مادرش ویرا به خاک سپردند.] [۳۶]و پس از وی فرزندانش با داییهایشان از خاندان جرهم بکار خدمت خانه کعبه همت گماشت.

و سپس عمالقه خدمتگرار آن شدند ووضع بدین منوال ادامه داشت و مردم از هر قوم و طایفه و از همه نواحی جهان بسوی آن می‌شتافتند خواه ازخاندان اسماعیل یا جز آنان از کسانی که با ایشان نزدیکی داشتند یا دور بودن چنانکه گویند تبابعه برای حج گزاری بکعبه می‌رفتند و آن را گرامی می‌داشتند و یکی از تبع‌ها (موسوم به قیار اسعد ابو کرب) [۳۷]بر روی کعبه پارچه‌های نرم [۳۸]وجامه‌های مخطط یمانی پوشانیده و فرمان داد که آن خانه را پاک نگهدارند و برای آن کلیدی قرار داد، و نیز نقل شده است که ایرانیان حج می‌کردند و به کعبه نزدیکی میجستند و دو آهوی زرینی که عبدالمطلب هنگام کندن زمزم یافته بود از قربانیهای آنان بود است. و پس از فرزندان اسماعیل همچنان خاندان جرهم بنام دایی بود فرزندان اسماعیل برمکه فرمانروایی داشتند وعهده دار امور کعبه بودند تا آنکه قبیله خزاعه آنان را بیرون کردند. [۳۹]پس از ایشان در آن اقامت گزیدند تا وقتی که خدا میخواست سپس فرزندان اسماعیل فزونی یافتند و پراکنده شدند و منشعب بقبیله کنانه شدند. و آنگاه کنانه به قبیله قریش و قبایل دیگری منشعب شدند و طرز فرمانروایی خزانه ناپسند شده بود ازاین رو قریش درامر مزبور بر ایشان غلبه یافتند و ایشان را از خانه کعبه بیرون راندند و خود برآنجا تسلط یافتند و بزرگتر ایشان در آن روزگار قصی بن کلاب بود. واو خانه را بنا کرد و سقف آن را با چوب درخت کنار و شاخه‌های نخل بپوشانید. اعشی گوید. [۴۰]

«بجامه‌های راهب دیرو خانه‌ای که قصی و مضاض [۴۱]بن جرهم بنیان نهاده‌اند سوگند یاد گردم».

آنگاه [هنگامی که امور خانه کعبه را قریش برعهده داشتند] بر اثر سیل یا بقولی حریق، خانه مزبور خراب شد و از اینرو بنای آن را ازنو آغاز کردند و ازمیان قبیله خو مبالغی برای این منظور گرد آوردند و در همان هنگام در ساحل جده یک کشتی درهم شکست و بانیان خانه، چوبهای آن را برای سقف خانه کعبه خریدند و دیواره‌های آن پیش از این خرابی کمی از قامت یک انسان بلندتر بود دراین تعمیر آن‌ها را به اندازه هجده ذراع قرار دادند و در گاه خانه از پیش با کف زمین برابر بود، در این هنگام برای اینکه سیل بدان راه نیابد آن را از قد یک آدمی بلندتر ساختند و وجوهی که برای ساختن آن فراهم آورده بودند برای بپایان رسانیدن آن کافی نبود از این رو پایه‌های آن را کوتاه کردند و به اندازه شش ذراع و یکوجب آن را فرو گذاشتند و درگرداگرد آن دیوار کوتاهی کشیدند که از پشت آن طواف می‌شود، و این قسمت عبارت از حجراست. [۴۲]و بنای خانه کعبه برهمین وضع باقی بود تا هنگامی که ابن الزبیر [۴۳]در مکه مردم را بخلافت خویش دعوت می‌کرد و در آن جایگاه متحصن شد و در سال شصت و چهارم هجری سپاهان یزید بن معاویه بسر کردگی حصین بن نمیر سکونی بسوی مکه رهسپار شدند و [خانه کعبه دچار حریق شد] [۴۴]که گویند بسبب نفطی بوده است که آن را بسوی ابن الزبیر پرتاب کرده‌اند ‍‌[و در نتیجه این حریق دیواره‌های آن را درهم شکسته است و ابن الزبیر دیوارهای مزبور را خراب کرده] و بار دیگر نیکوتر از پیشین آن را بنا کرده است از ان پس که صحابه دروضع ساختن آن با وی اختلاف داشتند ولی ابن الزبیر به گفتار پیامبرصخطاب به عایشهلاستدلال کرد که فرموده «اگر طایفه تو تازه مسلمان نمی‌بودند ودورانشان بکفر نزدیک نمی‌بود بی‌شک وضع بنای خانه کعبه را بدانسان تجدید می‌کردم که در روزگار ابراهیم بود و برای آن دو درشرقی و غربی قرار می‌دادم» بهمین سبب ابن الزبیر دیوارهای کهنه را خراب کرد و پایه‌هائی را که ابراهیم÷ بنیان نهاده بود آشکار ساخت و بزرگان و سران قوم را گرد آورد تا آن اساس را بچشم ببینند وابن عباس به وی توصیه کرد که حفظ قبله را از مردم تحری کند، و وی بدین منظور در پیرامون پایه‌های بنا چوب بستی ترتیب داد واز بالای آن پرده‌هائی برای حفظ قبله در آویخت و برای تهیه کردن گچ [۴۵]وآهک کسانی به صنعاء یمن گسیل کرد تا ازآن ناحیه مواد مزبور را بمکه آوردند. واز معدن سنگی که در آغاز از آنجا سنگ استخراج می‌کرده‌اند جستجو کرد و هر چه سنگ برای بنا لازم بود از آن فراهم آورد، آنگاه ساختن بنا را بر روی همان پایه‌هایی که در روزگار ابراهیم، ص، بنیان نهاده شده بود آغاز کرد و دیوارهای آن را باندازه بیست و هفت ذراع برآورد و چنانکه خود در حدیثش روایت کرد برای آن دودر متصل بزمین قرار داد.

وکف خانه و روپوش دیوارها ازسنگ مرمر پوشانیده وستور داد کلیدهای زرین برای درها بسازند و هم روی درها را از زر بپوشانید.

سپس درروزگار عبدالملک، حجاج برای پیکار با وی عازم شد و مکه را محاصره کرد و با منجنیق آنقدر سنگ بسوی مسجد پرتاب کرد که دیوارهای آن درهم شکست و پس از آنکه بر ابن الزبیر چیره شد با عبدالملک درباره اینکه ابن الزبیر کعبه را تعمیر کرده و بعضی قسمت‌ها بر ساختمان نخستین افزوده است گفتگو کرد.عبدالملک فرمان داد آن را خراب کند و بار دیگر کعبه را برهمان شیوه و اساسی که در روزگار قریش بوده است بنیان نهد چنانکه بنای کنونی کعبه همان است که وی ساخته است، و گویند عبدالملک هنگامی که بصحت روایتی که ابن الزبیر از عایشه نقل کرده پی برده است از این عمل خود پشیمان شده و گفته است: کاش من آنچه را که ابوخبیب [۴۶]در امر بنای کعبه متحمل شد تحمل می‌کردم و همان شیوه او را پیش میگرفتم از این رو حجاج شش ذراع و یکوجب جایگاه حجر را خراب کرد وآنرا بر اساس قریش بنیان نهاد ودرغربی و هم زیر آستانه در شرقی را که امروز دیده می‌شود مسدود کرد و سایر قسمت‌های ساختمان را همچنان که بود فرود گذاشت و هیچگونه تغییری درآن نداد و بنابر این تمامی بنایی که امروز وجود دارد همان بنای ابن الزبیر است و میان دیواربنای ابن الزبیر و دیوار بنای حجاج اتصال آشکاریست که بچشم دیده می‌شود و معلوم است که دوبنا را بهم پیوند کرده‌اند و یکی از دیگری با ندازه یک انگشت جداست و همانند شکافی است که آن را پر کره باشد.

و دراینجا اشکال بزرگی روی می‌دهد زیرا آنچه گفته شد (درچگونگی بنای ابن زبیر و حجاج) منافی گفتار فقیهان در امر طواف کنندگان است، چه بر حسب نظر آنان طواف کنندگان باید از خم شدن بر شادروانی که از پایین روی پایه دیوار‌ها دورمیزند احتراز کنند تا در نتیجه طواف ایشان در داخل خانه کعبه انجام نیابد، چه قسمتی از دیوار که همن جایگاه شادروان است بر روی پایه اصلی بنا نشده است. همچنین فقیهان درباره بوسیدن حجر الاسود گفته‌اند که طواف کننده ناچار است به بوسیدن رجوع کند تا راست ایستاده است تا مبادا قسمتی ازطواف او درداخل خانه کعبه انجام یابد. و در این صورت اگر کلیه دیوارها را ابن الزبیر بنا کرده و بر اساس بنای ابراهیم است، چگونه این کیفیتی که فقیهان گفته‌اند روی می‌دهد. و برای رهایی از این اشکال ناچارند یکی از این دونظر رابپذیریم. نخست آنکه بگوییم حجاج کلیه بنا را خراب کرده و آن را از نو بنیان نهاده است و این نظر را گروهی نقل کرده‌اند، ولی مشاهده و عیان خلاف این را ثابت می‌کند، چه اتصال میان دو بنا و جدایی یکی از دو دیوار در قسمت بالای آن‌ها را دیگری بچشم نمودار است واز لحاظ صنعت بنایی درست این عقیده را رد می‌کند.

و یا اینکه بگوییم ابن الزبیر از تمام جهات بنا را بر اساس ابراهیم بنا نکرده بلکه فقط این امر را در قسمت حجر انجام داده است و بنابر این بنای امروزی با اینکه همان ساختمان ابن الزبیر است بر پایه‌های ابراهیم بنیان نهاده نشده است و این هم بعید است.

و راه فراری از دو نظر مزبور نیست و خدای تعالی داناتر است.

سپس باید دانست که حیاط خانه کعبه یا مسجد سابقا فضائی برای طواف کنندگان بود و در روزگار پیامبرصو ابوبکر دیواری نداشت لیکن بعدها ازدحام مردم در آن فزونی یافت از این رو عمرس چند خانه خرید و آن‌ها را اخراب کردو بر فضای مسجد افزوده و در پیرامون آن‌ها دیواری کشید که از قامت یک انسان کوتاهتر بود وعثمانسو پس از وی ابن الزبیرسو آنگاه ولیدبن عبدلملک نیز هر یک همین شیوه را بر گزیدند و خانه‌هایی برآن افزودند و ولیدبن عبدالملک برای آن ستونهای از سنگ مرمر بنا کرد.

سپس منصور و پسرش مهدی نیز برفضای آن افزوند و از آن پس افزودن بر آن متوقف شد و برهمین فضایی که در روزگار ما وجود دارد پایدار ماند و خدا بحدی آن خانه را گرامی داشته و بدان عنایت فرموده است که در اندیشه نمی‌گنجد و کافی است که بگوییم خداوند آن را جایگاه نزول وحی و ملائکه و عبادتگاه قرار داده و شعایر حج گزاری و مناسک را در آن واجب کرده است.

و برای حرم کعبه از همه نواحی آن حقوق تعظیم و شایستگی خاصی واجب کرده است که برای جز آن فرض نفرموده است. چنانکه دخول مخالفان دین اسلام بدان حرم ممنوع است و باید کسی که بدرون حرم می‌رود جامه دوخته نپوشد و فقط با روانداز بلندی که [سراسر] بدن را می‌گیرد. [۴۷]داخل شود و زمنی حرم بمنزله جایگاه امن و بستی است که پناه برندگان بدان و جانورانی که در چرا گاه آن می‌چرند از هر گونه دستبرد دو گزندی مصون‌اند، از این رو به هیچ خائفی در آن جایگاه نمی‌توان تعرض کرد و هیچ حیوانی را نمی‌توان شکار نمود و درختان آن را نمی‌توان رای هیزم بکار برد. و حدود حرم که به این مزایا اختصاص دارد عبارت است از: سه میل از راه مدینه تا تنعیم، و از راه عراق هفت میل تا خمیدگی منقطع کوه، و از راه [۴۸]جعرانه،نه میل تا شعب، و از راه جده ده میل [۴۹]تا منتقطع عشایر، این است چگونگی واخبار مربوط به مکه و آن را ام القری و کعبه نیز می‌نامند از کلمه «کعب» بعلت بلندی آن و هم آن را «بکه» گویند اصمعی گوید: زیرا مردم با یکدیگر نرمی می‌کنند، و مجاهد گوید باء تکه را به میم بدل کرده‌اند چنانکه لازب را لازم گویند چه مخرج میم و با ء بهم نزدیک است، و نخعی [۵۰]گوید بکه باباء برخانه کعبه و مکه بامیم بر شهر اطلاق شود. و زهری [۵۱]گوید بکه به باء بر کلیه مسجد ومکه به میم برحرم اطلاق گردد. و ملت‌های گذشته از روزگار جاهلیت مکه را گرامی می‌داشتند و پادشاهانی مانند کسری (خسرو) و دیگران اموال و گنچینه‌های بسیار بدان میفرستادند وداستان شمشیرها و دو آهور زرین که عبدالمطلب هنگام کندن چاه زمزم یافته است معروف می‌باشد. ورسولصهنگامیه مکه را گشود در چاهیکه در خانه کعبه واقع بود هفتاد هزار اوقیه زریافت واین مبلغ از ارمغانهایی بوده است که پادشاهان آن‌ها را برای خانه کعبه می‌فرستاده‌اند و قیمت زر مزبور معادل دو میلیون دینار و به وزن دویست قنطار بوده است. و علی بن ابی طالب، ع، به پیغمبر گفت:ای رسول خدا کاش این ثروت را برای مصارف جنگ بکار می‌بردی، ولی پیامبرصآن را دست نزد. و همین پیشنهاد به ابوبکر گفته شده و او نیز بدان دست نبرد. ازرقی گوید ودر بخاری حدیثی است که سند آن به ابووائل [۵۲]می‌رسد، گوید: نزد شبیه بن عثمان نشستم و گوید وی نزد عمربن خطاب نشست و گفت قصد آن کرده ام که در آن (خانه کعبه) هیچگونه زرد (دینار) و سفید (درهم) بجای نگذارم و همه رامیان مسلمانان قسمت کنم. شبیه گفت: توچنین کاری نخواهی کرد.

گفت: چرا؟ گفت از این رو که دو یار تو (پیامبرصوابوبکرس) چنین کاری نکردند. عمر گفت آن‌ها کسانی بودند که به ایشان اقتدا می‌شود. و ابوداود و ابن ماجه حدیث مزبور را تخریج کرده‌اند. و این ثروت همچنان بجای ماند تا هنگامی که فتنه افطس پدید آمد و افطس حسن [۵۳]بن حسین علی بن علی بن زین العابدین بود که چون در سال ۱۹۹ برمکه غلبه یافت بسوی کعبه شتافت و همه گنجینه‌های آن را تصرف کرد و گفت این ثروت بچه درد کعبه می‌خورد که بدون سود در آن ذخیره باشد ما برای تصرف آن شایسته تریم که در جنگها ازان استفاده کنیم، و آنگاه مبالغ مزبور را از خزائن کعبه بیرون آورد وتصرف کرد وازآن روزگار اندوخته کعبه از میان رفت.

و اما بیت المقدس (اورشلیم) یا مسجد اقصی در آغاز کار و درروزگار صابئه جایگاه معبد زهره بوده است و در ضمن ارمغانهایی که بدان معبد تقدیم می‌کرده‌اند روغن زیتون هم بعنوان هدیه بدانجایگاه می‌برد و آن‌ها را برروی صخره ای که در آن معبد بوده می‌ریخته‌اند.

سپس معبد مزبور کهنه شد وپس از آنکه بنی اسرائیل آن ناحیه را تصرف کردند صخره مزبور را قبله نماز قرار دادند و آن چنان بود که چون موسی÷ بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد تا برحسب وعده‌ای که خدا به اسرائیل پدر ایشان و به پدر وی اسحاق [۵۴]داده بود بیت المقدس را بتصرف خویش در آورند و چون در سرزمین تیه اقامت کردندخدا به موسی فرمان داد قبه ای از چوب اقاقیا بسازد چنانکه اندازه و شکل و هیاکل و تصاویر آن از راه وحی تعیین شده بود و نیز مقررشده بود که در آن قبه باید تابوت (صندوق عهد) و مائده با بشقابها و مناره ای با قندیل‌های آن تهیه کند و مذبحی برای قربانی بسازد و وصف تمام این‌ها بکاملترین طریقی در تورات آمده است.

موسی قبه را بساخت و تابوت عهد را درآن بگذاشت و درآن تابوت بجای الواح نازل شده با دستورهای ده گانه که شکسته بود الواح مصنوعی قرار دارد و مذبح را نزدیک آن ترتیب داد و خدا به موسی امر کرد که هارون امور قربانی را برعهده گیرد وقبه مزبور را در میان خیمه‌های خود در تیه نصب کردند و بسوی آن نماز می‌خوانند و در مذبح جلو آن قربانی می‌کردند و متعرض وی در آنجا می‌شدند. و چون بر سرزمین شام تسلط یافتند [قبه را هم به کلکال از بلا د سرزیم مقدس میان قسمت بنی یامین و بنی افرائیم فرود آوردند و در آن جایگاه چهارده سال باقی ماندند هفت سال در مدت جنگ و هفت سال پس از فتح وهنگام تقسیم بلاد و چون یوشع÷ در گذشت آن را بشهر شیلو [۵۵]نزدیک کلکال نقل کردند و بر گرد آن دیوار‌ها بر آورند و بر این وضع مدت سیصد سال بجای ماند تا آنکه فرزندان فلسطین آن را ازتصرف آنان بیرون آوردند، چنانکه گذشت و برایشان غلبه یافتند ولی بعدا قبه را بآنان رد کردند و پس از مرگ کوهن بزرگ (عالی) آن را به نوف بردند آنگاه در روز گار طالوت آن را به کنعان [۵۶]از بلاد بنی امین نقل کردند و چون داود÷ بسلطنت رسید قبه و تابوت را به بیت المقدس انتقال داد و بر روی آن چادرهای خاصی تعبیه کرد و آن را بر روی صخره قرار داد] [۵۷]و داود÷ تصمیم گرفت مسجدی برصخره بجای قبه بنیان نهد، ولی این منظور را بپایان نرسانید و بفرزندش سلیمان÷ وصیت کرد ووی در مدت چهار سال از دوران سلطنت خود آن را بنا کرد و در این هنگام پانصد سال از وفات موسی÷ می‌گذشت و ستونهای مسجد را ازروی آن بنیان نهاد و بر روی آن کوشک شیشه ای قرار داد و درها و دیوارهای آن را به روپوش زرین بیاراست و هیاکل وتصاویر و (ظروف) [۵۸]ومناره‌ها وکلیدهای آن را از زر بساخت و در عقب عمارت قبه مانندی [۵۹]بنا کرد که تابوت عهد را در آن بسپارند و تابوت را از صهیون شهری که اقامتگاه پدرش، داود÷ بود آوردند [و او هنگام بنا کردن مسجد دستور داده بود آن را بیاورند و از این رو در این هنگام حاضر بود] [۶۰]و تابوت مزبور را اسباط (رؤسای قبیله) و کاهنان انتقال داده بودند تا آن را درقبه [۶۱]مانند بگذارند و قبه و ظروف و مذبح همه آن‌ها را درمسجد آماده کردند و برای هریک جایگاه خاصی ترتیب دادند و تا هنگامی که خدا می‌خواست همچنان پایدار بود تا آنکه پس از هشتصد سال بنا کردن مسجد دوران بخت نصر فرا رسید و او مسجد را ویران ساخت و توراه و عصا (عصای موسی) را بسوخت ومجسمه‌ها و تصاویر را بریخت وسنگهای مسجد را پراکنده ساخت. سپس هنگامی که پادشاهان ایران بنی اسرائیل را بسرزمین مقدمشان عودت دادند عزیر [۶۲]یکی از پیامبران بنی اسرائیل بکمک بهمن [۶۳]پادشاه ایران مسجد را بار دیگر بنا کرد. و این پادشاه کسی است که بنی اسرائیل را از اسارت بخت نصر نجات داد و ایشانرا فرمانروایی بخشید [۶۴]و پادشاه مزبور در بنیان نهادن مسجد حدودی برای آنان تعیین کرد که پایین حدود سلیمان بن داود÷ بود وآنها از حددومزبور تجاوز نکردند.

[و اما ایوان‌هایی که در زیر مسجد بنا شده و بصورت دو طبقه یکی بر روی دیگری دیده می‌شود چنانکه ستون طبقه بالای آن‌ها بر روی ضربی طبقه پایین قرار گرفته است بسیاری از مردم گمان می‌کنند ایوان‌های مزبور عبارت از اسطبل‌های سلیمان÷ است در صوریتکه چنین نیست، بلکه منظور از بنیان نهادن آن‌ها پاکی و طهارت بیت المقدس از نجاست موهومی است که خیال می‌کنند، زیرا در شریعت آنان نجاست هرچند در زیر زمین قرار گیرد و میان آن نجاست نهان و روی زمین پر ازخاک باشد، ولی میان نجاست پنهان و ظاهر زمین خط مستقیمی پدید آید آنوقت قسمت ظاهر زمین بتوهم نجس می‌شود امر متوهم درنزد ایشان مانند امر محقق و مسلم است از این رو ایوان‌های مزبور را بدین صورت بنا کرده‌اند که ستون ایوان‌های پایین منتهی به ضربی‌های آن‌ها می‌شود و خط آن‌ها را قطع می‌کند و در نتیجه نجاست بقسمت طبقات بالا بوسیله خط مستقیم نمی‌رسد و خانه ازاین نجاست موهوم وخیالی پاک می‌شود تا بطور کامل و مطمئن تری خانه مقدس بمرحله طهارت وتقدس برسد.] [۶۵]

آنگاه کشور بنی اسرائیل میان پادشاهان یونان و ایران و روم دست بدست میگشت و در این مدت پادشاهی خاندان اسرائیل به مرحله عظمت رسید و ‌‌‌‍[پس از آن] [۶۶]خاندان چشمنای [۶۷]که از کاهنان آن قوم بودند به سلطنت رسیده‌اند و آنگاه فرمانروایی به هیرودس [۶۸]بیت المقدس را به حدود بنای سلیمان÷ بنیان نهد ودر زیبایی آن دقت فراوان به کار برد تا آن که بنای مزبور را در مدت شش سال تکمیل کرد و چون نوبت سلطنت روم به طیطش رسید و بر کشور بنی اسرائیل دست یافت بیت المقدس و مسجد آن را خراب کرد و فرمان داد که در جایگاه آن زراعت کنند پس از چندی رومیان به دین مسیح ÷ گرویدند و به تعظیم آن متحد شدند آنگاه وضع پادشاهان روم در پیروی از دین مسیح دگرگون شد و یکبار بدان میگرویدند و بار دیگر آن را فرومیگذاشتند تا آنکه نوبت پادشاهی به قسطنطین [۶۹]رسید و مادر وی هیلانه [۷۰](هلن) بدین مسیح ایمان آورد و به قدس [۷۱](اورشلیم) سفر کرد تا چوبی را که به عقیده‌ی آنان مسیح را بدان به دار اویخته‌اند بدست آورد، و در آنجا کشیشان [۷۲]به وی خیر دادند که چوبی بر روی زمین انداخته شده و بر آن خاکروبه‌ها و کثافات نشسته است.هلن دستور داد چوب را از زیر خاکروبه‌ها بیرون آورده‌اند و در جایگاه آن خاکروبه‌ها کلیسیای قمامه [۷۳]را بنیان نهاد چنانچه که گویی کلیسای مزبور بر روی قبر وی به عقیده‌ی آنان بنا شده است و فرمان داد بقیه‌ی ساختمان بیت المقدس را (که باقی مانده بود)خراب کنند و هم خاکروبه‌ها و کثافات را روی صخره بریزند چنانچه جایگاه آن در زیر کثافات مزبور نهان شود تا بر حسب گمان ایشان کیفری باشد برای کسانی که قبر مسیح بی‌احترامی کردند سپس مسیحیان در مقابل قمامه بیت لحم را بنا کردند و آن خانه ایست که عیسی÷ در آن متولد شده است. و بیت المقدس بر همین وضع باقی بود تا آنکه دوران اسلام پدید آمد و عمر برای فتح بیت المقدس بدان جایگاه رفت و درباره‌ی صخره سوال کرد مردم مردم جایگاه آن را که خاکروبه‌ها و خاک فراوانی روی آن را فرو پوشیده بود نشان دادند. عمر آن را از زیر خاک‌ها بیرون آورد (و روی آن را پاک کردند)و بر آن مسجدی بر طریق بداوت بنیاد نهاد و شان آن را بزرگ داشت، بنا بر آنچه خدا تعظیم آن اعلان فرموده و در قرآن (ام الکتاب) [۷۴]فضیلت آن از پیش آمده بر حسب آنچه ثبت شده است.

سپس ولیدبن عبدالملک بر وفق سنن مساجد اسلام آنچه خدا می‌خواست در استوار کردن مسجد مزبور توجه و عنایت کرد چنانکه همین شیوه را درباره‌ی مسجد الحرام و مسجد پیامبرص در مدینه و مسجد دمشق پیش گرفت. وعربها مسجد دمشق را «بلاط الولید» [۷۵]می‌نامیدند، وی پادشاه روم را ملزم ساخت تا کارگران و مواد لازم برای تعمیر مساجد مزبور بفرستد و آن‌ها را با (کاشی کاری) بیاراید و پادشاه روم دستور ولید را پذیرفت و بر طبق دلخواه وی بنای مساجد یاد کرده تکمیل گردید، آنگاه چون وضع خلافت در اواخر قرن پنجم هجری رو بضعف نهاد و بیت المقدس جزو قلمرو عبیدیان (فاطمیان) یا خلفای شیعه قاهره بشمار می‌رفت و بفرمانروائی آنان اختلال و زبونی راه یافته بود از این رو و فرنگان به بیت المقدس لشکر کشیدند و با فتح بیت المقدس مالک همه ثغور شام [۷۶]شدند و بر صخره مقدس آن کلیسیائی بنیان نهادند که آن را گرامی می‌شمردند و به بنای آن افتخار می‌کردند، لیکن همینکه صلاح الدین بن ایوب کردی در کشور مصر و شام استقلال یافت و آثار و بدعتهای عبیدیان را از میان بردبه شام لشکر کشید و با فرنگانی که بر بیت المقدس تسلط داشتد بجهاد پرداخت تا آنکه برایشان غلبه یافت و بیت المقدس و کلیه مرزهای شام را که درتصرف خودداشتند از آنان باز گرفت و این واقعه در حدود سال ۵۸۰ هجری روی داد. صلاح الدین کلیسیائی را که میسحیان بر روی صخره بنا کرده بودند منهدم کرد و صخره را آشکار ساخت و مسجد را به اسلویی بنیان نهاد که هم اکنون نیز برهمان وضع پایدار است.

و نباید بر تو اشکال معروف در این حدیث صحیح روی دهد: از پیامبرصدرباره نخستین خانه‌ای (مسجد) که وضع شده است سوال فرمود مکه، گفتند پس از آن ؟ فرمود بیت المقدس، سپس پرسیدند فاصله میان آن دو چقدر است؟ فرمود چهل سال، زیرا مدت میان بنای مکه و بیت المقدس بمقدار زمانی است که میان ابراهیم و سلیمان می‌باشد از این رو که سلیمان بانی بیت المقدس است و مدت میان او و ابراهیم متجاوز ازهزار سال است.

باید دانست که مقصود از وضع در حدیث، بنا کردن خانه نیست، بلکه مراد نخستین خانه ایست که برای عبادت تعیین شده است و دورنیست که بیت المقدس برای عبادت پیش از بنای سلیمان در چنین مدتی وضع شده باشد چنانکه گویند صابئه تمثال زهره را بر روی صخره بناکرده‌اند و شاید گذاشتن تمثال زهره بدان سبب بوده است که جایگاه مزبور برای عبادت تعیین گردیده است. چنانکه در روزگار جاهلیت بت‌ها و مجسمه‌ها را در پیرامون و درون خانه کعبه می‌گذاشتند و صابئه که تمثال زهره را بنا کردند در روزگار ابراهیم÷ بودند. پس دور نیست مدت چهل سال میان وضع مکه برای عبادت و وضع بیت المقدس فاصله باشد و هرچند چنانکه معروف است در آنجا بنایی نبوده است والبته نخستین کسی که بیت المقدس را بنیان نهاده سلیمان÷ است، پس این نکته را باید فهمید، چه حل اشکال مزبور در آن مندرج است.

و اما مدینه منوره که آن را یثرب هم می‌نامند، بنا کننده آن یثرب بن مهلائیل از عمالقه است وبنام او خوانده شده است، و بنی اسرائیل مدینه را از جمله شهرهاییی که در سرزمین حجاز گرفتند متصرف شدند. وآنگاه خاندان قیله [۷۷]از قبیله غسان با ایشان مجاور شدند و خاندان مزبور بر بنی اسرائیل غلبه یافتند و مدینه ودژه‌های آن را از ایشان باز گفتند سپس پیامبرصفرمان یافت تا بدان شهر مهاجرت کند چه عنایت سابق خدا بدان شهر بود، از این رو وی با ابوبکرسبه مدینه مهاجرت کرد و اصحاب نیز از وی پیروی کردند.پیامبرصدرآن شهر سکونت گزید ومسجد و خانه‌های خویش را بساخت و این بنا در جایگاهی بود که خدا آن را برای این منظور آماده کرده و از روز ازل بدین تشریف اختصاص داده بود. و خاندان قیلیه وی را پناه دادند و به او یاری کردند و به همین سبب آنان را انصار نامیدند. و دین اسلام از مدینه بمرحله کمال رسید چنانکه برهمه ادیان برتری یافت و پیغمبر بر قوم خود غالب شد و مکه را فتح کرد و بتصرف خود در آورد و انصار گمان کردند که پس از فتح مکه وی آنان را ترک می‌گوید و بزادگاه خود منتقل می‌شود از این رو و این پیش آمد مورد توجه آنان واقع شد تا آنکه پیامبرصآنان را مخاطب ساخت و بایشان خبر داد که تا دم مرگ مدینه را ترک نخواهد گفت. و هنگامی که آن حضرتصزندگانی را بدرود گفت قبر شریفش در آن شهر بود و در فضیلت مدینه احادیث درستی وارد شده است که جای تردید آن‌ها نیست و میان علما درباره برتری مدینه بر مکه اختلاف روی داده است و مالک /چون نص صریح از رافع بن خدیج [۷۸]بر او ثابت شده است که گوید: پیامبرصگفت: مدینه از مکه بهتر است بدین گرویده است. این حدیث را عبدالوهاب [۷۹]در (المعونه) با احادیث دیگری که ظاهر آن‌ها بر این منظور دلالت دارد نقل کرده است، ولی ابوحنیفه وشافعی مخالفت کرده‌اند. و درهرحال مسجد مدینه در مرتبه دوم مسجد الحرام قرار گرفته است و امتها از هر سوی با دل و جان بدان گراییده‌اند.

از آنچه گفته شد می‌توان دریافت که چگونه فضلیت بتدریج در مساجد بزرگ یاد کرده منحصر شده است از این رو که عنایت خدا از روز نخست به مساجد مزبور مبذول گردیده است و نیز می‌توان بیکی از اسرار خدا در جهان هستی پی برد که چگونه امور دین و دنیا را برترتیب استواری بتدریج و با گذشت زمان بنیان می‌نهد.

و اما از مساجد دیگری بجز مساجد سه گانه یاد کرده در روی زمین اطلاعی نداریم جز اینکه می‌گویند مسجد آدم÷ در سرندیب از جزایر هند واقع است، ولی درباره آن اخبار قابل اعتمادی بدست نیامده است که بتوان آن را ثابت کرد. و ملت‌های باستان برحسب دیانتهایی که داشته‌اند دارای مساجدی بوده‌اند که آن‌ها راگرامی می‌شمرده‌اند از آن جمله آتشکده‌های ایرانیان و معابد مردم یونان و خانه‌های (مقدس) اعراب در حجاز است که پیامبرصدر غزوات خود فرمان داد خانه‌های مزبور را خراب کنند. ومسعودی برخی از آن خانه‌ها را در تألیف خود آورده است که ما بر آن نیستیم هیچیک ازآنها را نقل کنیم زیرا خانه‌های مزبور نه بروفق شرع و نه برطریقی دینی است کسی بآنها توجهی ندارد وبتاریخ آن‌ها اهمیت نمی‌دهد و درباره آن‌ها آنچه در تواریخ آمده کافی است و هر که بخواهد بتاریخ آشنا شود بر اوست که بکتب مزبور رجوع کند و خدا هر که را بخواهد رهبری می‌فرماید. [۸۰]

[۲۷] منظور بیت الحرام یا بیت العتیق (خانه خدا) و بیت المقدس ست در «ینی» البیوت المظمه و در چاپ‌های مصر و بیروت: البیوت العظیمه و گویا صحیح تر «ینی» باشد. [۲۸] اشاره به: ﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ١٢٧[البقرۀ: ۱۲۷]. [۲۹] جرهم (بضم ج –ه) قبیله ایست ا زیمن که در حوالی مکه معظمه فرود آمدند و حضرت اسماعیل علیه السلام در آن قبیله تزویج کرد (منتهی الارب). [۳۰] حجر (بکسرح) گرداگرد کعب اندرون حطیم از سوی شمال (منتهی الارب ۹ [۳۱] از «ینی» [۳۲] بیت المعور: خانه ای درآسمان محاذی خانه کعبه شرفها الله تعالی (منتهی الارب). [۳۳] ﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآ[البقرۀ: ۱۲۷]. [۳۴] در اینجا در برخی از نسخ زوایدی بود که چون با «ینی» مطابقت نداشت فرو گداشته شد. [۳۵] درخت بوی جهودان و به هندی کوکل است و درخت کنار و هر درخ بزرگ (منتهی الارب) در چاپ «ک» بجای «دوم» است. [۳۶] از «پ» [۳۷] از «پ» [۳۸] ترجمه ملاء (م) ج عملا، بمعنی هر جامه نرم و چادر یک لخت. و جامه‌های مخطط یمانی ترجمه وصائل است. رجوع به منتهی الارب شود [۳۹] از «ینی» [۴۰] شعر مزبور در چاپ پاریس معلوط است و در چاپ‌های دیگر اختلافات فاحشی دارد ما از از چاپ ۰۱۹ که صحیتر بنظر می‌رسد آن را ترجمه کردیم. [۴۱] مضض (بضم م) مضاض بن عمر و ابوالحارث بن مضاض جرهمی‌اند (منتهی الارب). [۴۲] صاحب منتهی الارب ذیل «حطیم» آرد کناره کعبه یا دیوار کعبه یا آنچه میان رکن و زمزم ومقام است و بعضی حجر را هم بر آن افزوده‌اند [۴۳] ابن الزبیر، ابوبکر عبدالله بن زبیر عوام قرشی اسدی. پدر وی زبیر یکی از عشره مبشره و مادرش اسماء بنت ابوبکر است عبدالله پس ازمرگ معاویه از بیعت با یزید سرباز زد وبمکه رفت ومدعی خلافت گشت و حکام یزید را از حجاز براند. یزید مسلم بن عقبه مری را با سپاهی گران بدفع او گسیل کرد و مسلم پس از وقعه الحره بمرد و حصین بن نمیر بجای او بسر داری سپاه منصوب گشت و مکه مکرمه را در بندان کرد واین محاصره تا مرگ یزید یعنی تاربیع الاول ۶۴ بکشید، پس از مرگ یزید ممالک اسلامی آنروز بجز مصر و شاخ خلافت ابن زبیر را پذیرفتند و عبدالملک بن مروان سپاهی بسوی عراق فرستاد وآنگاه حجاج بن یوسف را به حجاز گسیل کرد و او بسال ۷۲ مکه مکرمه را دربندان و با منجنیق هائیکه به ابوقبیس نصب کرد خانه خدای را خراب کرد واین محاصره بطول انجامید تا در جمادی الاخرای سال ۷۳ عبدالله کشه شد. رجوع به لغت نامه دهخدا شود [۴۴] از «ینی» [۴۵] از «پ» در ینی و (۱) فضه است. [۴۶] در تمام چاپ‌های بجای «ابوخبیب» (بضم خ – فتح ب) که کنیه عبدالله بن زبیر است «ابو حبیب» چاپ شده است. رجوع به لغت نامه دهخدا ذیل ابو خبیب شود [۴۷] ترجمه ازار است. رجوع به منتهی الارب شود [۴۸] از راه طانف هفت میل تا بطن نمره (ن، ل) [۴۹] هفت میل (ک) [۵۰] ابراهیم نخعی، ابوعمران بن یزیدبن اسود تابعی فقیه اصلا از مردم یمن بود و در کوفه میزیست، او محضر عایشه را درک کرده و بسال ۹۶ در گذشته است. (لغت نامه دهخدا). [۵۱] ابوبکر محمد بن مسلم زهری معروف به این شهاب محدث تابعی است وی از ده تن از اصحاب رسول، ص، روایت دارد و در سال ۱۲۴ درگذشته است. (لغت نامه دهخدا). [۵۲] ابووائل شقیق بن سلمه اسدی خزیمی، برخی او را صحابی گفته‌اند و بعضی دیگر گویند تابعی است از مردم کوفه و در درک صحبت عمر و عثمان و علی معاذبن عباس و ابن مسعود و ابوهریره و عایشه و غیره کرده است. وفات او بسال ۸۲ یا ۸۹ بوده است (لغت نامه دهخدا). [۵۳] از (۱) و (ب) در «ینی» حسین بن حسن. و در دسلان حسین بن حسین است و صحیح صورت متن و منظور حسن بن علی اصغر بن علی سجاد بن حسین بن علی بن ابیطالب ؛است، رجوع به لغتنامه (دهخدا) ذیل حسن افطس شود. [۵۴] در ینی، و پدران وی اسحاق و بعقوب پیش از وی. [۵۵. - Silo. [۵۶] در متن چاپ (پ) چنین است، ولی دسلان در حاشیه «کبعون» و در متن Gabaon نوشته است. [۵۷] قسمت داخل کروشه در چاپهی مصر و بیروت نیست و بجای مطالب مزبور چنین است: «و چون شام را متصرف شدند این قبه همچنان قبله آنان بود و آن را در بین المقدس بر روی صخره قرار دادند» ینی مطابق این متن است. [۵۸] از (ب) [۵۹] در چاپ‌های مصر و بیروت بجای کلمه «مقبوا» «قبر» است وسپس این جمله اضافه شده است: «و آن تابوتی است که الواح در آن قرار دارد» [۶۰] عبارت داخل کروشه از چاپ (پ) نقل شده [۶۱] قبر: (ک) و (ا) [۶۲] عزیر (بضم ع – فتح ز) و عزرا (بکسر ع) نام یک تن از انبیای بنی اسرائیل است. [۶۳] گگگویا مقصود اردشیر است [۶۴] از (ا) د رحاشیه چاپ (پ) بجای «ولاده» و «ولایه» است و گویا توجیهاتی که دسلان کرده و در حاشیه نوشته است:مادر بهمن یا اردشیر یهودی بوده، صحیح تر است. [۶۵] قسمت داخل کروشه د رچاپهای مصرو بیروت و ینی نیست و دسلان حدس زده ه شاید از اضافات ناسخان باشد. [۶۶] در «ینی» نیست. [۶۷] Les asmoneens , Machabees [۶۸] Herode [۶۹] Constantin [۷۰] Helene در بعضی از نسخ «هلایه» در برخی «هیلانه» است و صحیح «هیلانه» می‌باشد. [۷۱] Jerusalem [۷۲] این صورت «قساوسه» از چاپ‌های مصر و بیروت است در «ینی» کلمه «قمامه» است که در لغت بمعنی «جمعیت مردم است» [۷۳] این نام را مسلمانان به کلیسای مزبور داده‌اند و خود مسیحیان بجای آن «معبد زندگی دوباره» می‌گویند [۷۴] در کتب لغت: ام الکتاب را به اصل کتاب یا لوح محفوظ یا سوره فاتحه یا تمام قرآن اطلاق کرده‌اند، در قرآن کریم نیز در سوره ۳ (آل عمران) آیه ۵ بمعنی اصل کتاب (قرآن) ومعظم قرآن (هن ام الکتاب) و در سوره ۱۳ (رعد) آیه ۳۹ نیز (اصل کتاب) و لوح محفوظ و در سوره ۴۳ (زخرف) آیه ۳ به لوح محفوظ ترجمه و تفسیر شده. رجوع به کشف الاسرار ج ۲ و ص ۱۵ و ص ۱۷ و ج ۵ ص ۲۱۰ و ص ۲۱۴ و ج ۹ ص ۴۸ ص ۵۲ شود [۷۵] «ینی» [۷۶] ثعور در تاول جغرافیای تاریخی بر دو قسمت شام اطلاق می‌شد، ثعور جرزی و ثغور شامی که میان آها کوه لکام فاصله است ثغور جرزی شامل شهرهای: ملطیه – کمخ – شمشاط – بیره – حصن – منصور – قلعه روم- حث حمراء یا محمدیه یا کتیوک و مرعش می‌شد و ثغور شامی عبارت از شهرهای: طرطوس – اذنه – مثیصه – ثغور هاورنی – سیس یا سیسه بود کلمه ثغور در این مورد بعمنی قلاع یا قلاع مرزی یا استحکامات مرزی است زیرا جهاد کنندگان حوره در ان دو ناحیه لشکریان اسلامی را نگاه می‌داشتند و با رومیان به جهاد می‌پرداختند. رجوع به فهرست نخبه الدهر دمشقی شود. [۷۷] اوس و خزرج [۷۸] رافع بن خدیج (بضم خ – فتح د) محدثی است که در مدینه متولد شده ویکی از انصار بشمار می‌رفته و در سال ۷۴ هجری در گذشته است. [۷۹] عبدالوهاب، قاضی عبدالوهاب بن علی که معروف به «ابن طاوس» است و در سال ۴۲۲ هجری در گذشته است. و او بجز سید ابن طاوس معروف است. [۸۰] اشاره به: ﴿يَهۡدِي مَن يَشَآءُ