مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل بیست و هشتم: در اينكه فزوني تأليفات دردانشها مانعي در راه تحصيل است

فصل بیست و هشتم: در اينكه فزوني تأليفات دردانشها مانعي در راه تحصيل است

باید دانست از چیزهائی که بمردم در راه تحصیل دانش و آگاهی برغایت و نهایت آن زیان رسانیده فزونی تألیفات واختلاف اصطلاحات در تعالیم وتعدد شیوه‌های آن و سپس خواستن از متعلم و شاگرد جمع آوری آن‌ها را تا آنگاه درجه تحصیل بر او مسلم گردد ودر این هنگام دانشجو ناگزیر است کلیه یا بیشتر آن‌ها را حفظ کند و در مراعات جمیع شیوه‌های آن بکوشد و حال آنکه اگربخواهد کتبی را که در یک صنعت نوشته شده است بتنهائی مورد بحث و تحقیق قراردهد عمر او وفا نمی‌کند و عاجز می‌ماند و ناچار در مرتبه ای فروتر از درجه تحصیل قرار میگرد. و برای مجسم شدن این امر چگونگی فقه را در مذهب مالکی مثال می‌آرویم و کتاب «مدونه» را در نظر میگریم که چه روحی مانند: کتاب ابن یونس و لخمی و ابن بشیر و تنبیهات و مقدماتی بر آن نوشته اند [۷۳۳]همچنین کتاب ابن حاجب وشروحی که بر آن نوشته شده است. سپس دانشجو ناگزیر است طریقه‌های فقهی قیروانی و قرطبی و بغدادی ومصری را از یکدیگر باز شناسد و طریقه‌های متأخران را از شیوه‌های مزبور تشخیص دهد و در این هنگام منصب فتوی برای او مسلم می‌شود. و با اینکه همه کتب وطریقه‌های مزبور بجز تکرار موضوع چیزی نیست و معنی در همه یکسان است لیکن دانشجو ملزم است برهمه آن‌ها آگاه شود و شیوه‌های گوناگون یاد کرده را از یکدیگر باز شناسد در حالیکه عمر در تحقیق یکی از آنهاهم کفایت نمی‌کند و بپایان می‌رسد،واگر معلمان به همین اکتفا می‌کردند که دانشجویان تنها همان مسائلی مذهبی را فرا گیرند وضع تحصیل بسیار تغییر می‌کرد و روش کار جز این می‌بود که اکنون متداول است و تعلیم آسان می‌شد و فرا گرفتن آن سریعتر انجام می‌یافت. ولی این امر بمنزله درد بی‌درمانی شده است و عادت بدان آنچنان در آنان استقرار یافته که همچون طبیعتی تغییر ناپذیر شده است و نیز برای مثال علوم زبان عربی را یاد آور می‌شویم از قبیل کتاب سیبویه و کلیه شرح و حواشی و تفسیرهائی که بر آن نوشته شه و شیوه‌های گوناگون بصریان و کوفیان و بغدادیان وپس از آنان روش اندلسیان وطرق متقدمان و متأخران مانند ابن حاجب وابن مالک و جمیع کتبی که در این باره نوشته‌اند و آنگاه در نظر می‌گیریم که چگونه از دانشجو می‌خواهند همه این‌ها را بخواند و فراگیرد و درنتیجه عمر وی در برابر آن‌ها سپری می‌شود و هیچیک از دانشجویان جز عده قلیل و انگشت شماری بنهایت آن نمی‌رسند و از چنین کسانی می‌توان صاحب تألیفاتی را نام برد که در این روزگار کتب او درمغرب بما رسیده و او مردی مصری از اهل صناعت زبان عربی است که به ابن هشام [۷۳۴]معروف است، و سخنان وی درباره این صناعت نشان می‌دهد که برنهایت ملکه آن استیلا یافته و از این لحاظ در ردیف کسانی چون سیبویه و ابن جنی وطبقه آن دو قرار گرفته است. زیرا وی ملکه ای عظیم داشته و بر اصول و فروع این فن کاملا احاطه یافته و ببهترین شیوه ای در آن‌ها تصرف نموده و ثابت کرده است که فضل منحصر و تألیفات گوناگون دشواریها و مشکلات بسیاری وجود دارد ولی این فضل خداست آن را بهر که خواهد ارزانی می‌دارد. [۷۳۵] واینگونه کسان از نوادر عالم هستی به شمار می‌روند. وگرنه ظاهر امر چنین نشان می‌دهد که مثلا اگر دانشجو عمرش را در همه این مواد طی کند وقتی برای وی باقی نمی‌ماند که بتحصیل علوم زبان عربی نائل آید، علمی که یکی از ابزار و وسایل است، پس چگونه می‌تواند باصل مقصود که ثمره این ابزار ومقدمات است برسد، ولی خدا هر که را بخواهد رهبری می‌کند. [۷۳۶]

[۷۳۳] و کتب بیان وتحصیل بر کتاب «عتبه». «ک» [۷۳۴] جمال الدین عبدالله بن هشام (۷۰۸ ۷۶۱) از مردم مصر عالم فقه و تفسیر و صرف و نحو صاحب کتاب معروف مغنی اللبیب، رجوع به لغتنامه دهخدا شود. [۷۳۵] ﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ[المائدۀ: ۵۴]. [۷۳۶] ﴿وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ[المدثر: ۳۱].