مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل چهل و نهم: دراينكه اين ملكه «سخنداني» درنتيجه محفوظات بسيار حاصل مي‌شود و نيكوئي در آن بسبب محفوظات نيكو واستادانه بدست مي‌آيد

فصل چهل و نهم: دراينكه اين ملكه «سخنداني» درنتيجه محفوظات بسيار حاصل مي‌شود و نيكوئي در آن بسبب محفوظات نيكو واستادانه بدست مي‌آيد

در فصول گذشته یاد کردیم که هر که بخواهد زبان عربی بیاموزد ناگزیر باید بر محفوظات خود بیفزاید و بهر اندازه محفوظات او نیکو باشد وآنها را از طبقه و نوع عالی سخن برگزیند و مقدار بیشتری حفظ کند بهمان میزان ملکه ای که برای حفظ کننده حاصل می‌شود نیکو خواهد بود. چنانکه اگر محفوظات کسی از [اشعار عرب اسلامی] [۹۰۹]حبیب [۹۱۰]یا عتابی [۹۱۱]یا ابن معتز یا ابن هانی یا شریف رضی یا رسایل ابن مقفع یا سهل بن هارون یا ابن الزیات یا بدیع [۹۱۲]یا صابی باشد ملکه او نسبت به کسی که از آثار این شاعران ونویسندگان متأخر: شعرابن سهل یا ابن النبیه یا ترسل بیسانی یا عماد اصفهانی حفظ کند، بدرجات نیکوتر خواهد بود و در پایه بلندتری از بلاغت قرار خواهد گرفت.

زیرا دسته اخیر نسبت بگروه نخستین درطبقه پائینتری قرار دارند. و این امر بر شخص بصیر و منتقد با ذوق آشکار است و بنسبت نیکوئی محفوظات یا مسوعات شخص می‌تواند آن‌ها را بروش نیکوئی بکار برد و آنگاه پس از حفظ کردن و بکار بردن ملکه نیکو و استادانه ای بدست آورد. از این رو هر چه محفوظات در طبقه بالاتری قرار داشته باشد بهمن نسبت ملکه ای که از آن‌ها حاصل می‌شود ارتقا خواهد یافت، زیرا طبع همانا بر آن منوال می‌بافد و قوای ملکه از آن‌ها تغذیه می‌کند و رشد و کمال می‌پذیرد.

و بیان این مطالب چنان است که نفس هر چند در سرشت و جبلت نوع واحدیست ولی در بشر بنسبت قوت و ضعف وی در ادراکات مختلف است و اختلاف آن به سبب ادراکات و ملکات و الوان مختلفی است که از خارج بدان وارد می‌گردد و کیفیت خاصی بدان می‌بخشد چنانکه در نتیجه این واردات و خصوصیات وجود آن تکمیل می‌شود و صورت آن از مرحله قوه به فعل می‌رسد. و ملکاتی که برای نفس حاصل می‌شود بتدریج و اندک اندک است، چنانکه در فصول گذشته بدان اشاره کردیم.

و بنابر این ملکه شاعری درنتیجه حفظ کردن اشعار و ملکه نویسندگی بسبب بیاد سپردن نثرهای مسجع و نثر آزاد (غیر مسجع) حاصل می‌شود و ملکه علمی در پرتو ممارست درعلوم و فهم مطالب وتحقیق و تفحص درمسائل و نظریات علمی بدست می‌آید و ملکه فقهی را از راه مطالعه و ممارست فقه و تنظیر مسائل با یکدیگر و استخراج فروع آن‌ها (از اصول) و تخریج فروع بر اصول میتوان کسب کرد.

و ملکه تصوف ربانی بدینسان حاصل می‌گردد که به عبادات و اذکار بپردازند و حواص ظاهری را از راه خلوت نشینی و انقطاع از مردم آنچه ممکن باشد، تعطیل کنند تا ملکه رجوع به حس باطن وعالم روح حاصل آید و تحولی در او روی دهد، که به مقام ربانی [۹۱۳]نائل شود. و سایر ملکات را نیز به همین شیوه می‌توان کسب کرد.

و نفس درهر یک از ملکه‌های مزبور برنگ خاصی در می‌آید و بدان سازش پذیر می‌شود و هرملکه ای در نفس برحسب چگونگی پرورش و ایجاد آن خواه خوب یا بد حاصل می‌شود واز این رو ملکه بلاغتی که از نوع طبقه عالی باشد از راه حفظ کردن آثاری که درهمان طبقه قرار گیرد بدست می‌آید و به همین سبب کلیه فقیهان و دانشمندان در بلاغت ناتوانند و تنها علت آن نوع محفوظاتی است که نخست درذهن ایشان تمرکز می‌یابد و حافظه خود را از قوانین علمی و عبارات فقهی که خارج از اسلوب بلاغت است و درطبقه پائین سخن قرار دارد انباشته می‌کنند، چه عبارات مربوط بقوانین وعلوم واجد اصول بلاغت نیست واز این رو هر گاه اینگونه محفوظات در اندیشه سبقت جوید و روبفزونی رود ونفس به آن‌ها خو گیرد و هم آهنگ شود، ملکه ای که از آن‌ها بوجود می‌آید و در نهایت کوتاهی و عجز ازبلاغت بشمار خواهد رفت. و تعبیرات و الفاظ آن از اسلوبهای «فصیح» زبان عرب منحرف خواهد بود.

همچنین اشعار فقیهان و نحویان و متکلمان و صاحبان نظریات علمی (حکما) و دیگر کسانی را که کمتر بحفظ سخنان گلچین و بر گزیده همت می‌گمارند خالی از بلاغت می‌یابیم.

دوست فاضل ما ابوالقاسم بن رضوان کاتب علامت(طغرانویس دربار) دولت مرینی برای من حکایت کرد که:

روزی با دوست خود ابوالعباس [۹۱۴]ابن شعیب کاتب سلطان ابوالحسن گفتگو می‌کرد و او در روزگار خود در زبان شعر عرب بصیرت کامل داشت و سر آمد ادیبان بود.

و این مطلع قصیده ابن النحوی را [۹۱۵]برای او خواندم ونام شاعر را یاد نکردم: هنگامی که بر خرابه‌های منزل «یار» ایستادم، ندانستم میان نشانه‌های تازه و کهنه آن چه تفاوتی است. [۹۱۶]وی (ابوالعباس) بیدرنگ گفت: این شعر از فقیهی است گفتم: از کجا دانستی؟

گفت: از این گفتار او:«ما الفرق» ؟ چه تفاوتی است؟

چه این جمله از تعبیرات فقیهان است و از اسلوب‌های زبان عرب به شمار نمی‌رود. گفتم:

رحمت خدا بر پدرت باد: این شعر ازابن النحوی است. امانویسندگان و شاعران بر این شیوه نیستند، زیر آن‌ها آثار منتخب را حفظ می‌کنند ودرسخنان عرب (فصیح) واسلوبهای نگارش عربی به ممارست می‌پردازند سخنان نیکو و شیوا را بر می‌گزینند.

روزی با دوست خویش ابوعبدالله بن خطیب وزیر (سلسله بنی احمر) [۹۱۷]از سلاطین اندلس گفتگو میکردم و او درشعر و نویسندگی سرآمد بود. گفتم: هر وقت بخواهم شعر بسرایم این امر را دشوار احساس می‌‌کنم با اینکه در شعر بینائی دارم و سخنان نیکو و برگزیده ای از قرآن و حدیث و برخی از سخنان عرب (قدیم) را حفظ کرده ام هرچند محفوظات من اندک است، ولی من (و خدا داناتر است) پیش از آنکه در حافظه ام برخی از اشعار علمی و قوانین وقواعد کتب جایگیر شود «شعر سرودم» چنانکه من دو قصیده بزرگ و کوچک شاطبی [۹۱۸] را در علم قرائت حفظ کرده ام و دو کتاب ابن حاجب رادر فقه واصول و جمل خونجی را در منطق (و قسمتی از کتاب تسهیل) [۹۱۹]فرا گرفته ام و بسیاری از قواعد تعلیم را در مجالس (درس) تعلیم داده ام و در نتیجه حافظه ام از این گونه محفوظات انباشته شده است و رخسار ملکه ای که آن را به محفوظات نیکو مانند: قرآن و حدیث وسخن (قدیم) عرب بدست آورده ام «بسبب محفوظات مزبور» مخدوش شده است و درنتیجه قریحه از رسیدن بمرحله کمال باز مانده است.

ابن خطیب لحظه ای با نظر شگفتی و تحسین بمن نگریست و سپس گفت: خدا تو را باشد و آیا جز تو دیگری قادر است بدینسان سخن بگوید؟

و از آنچه در این فصل بیان شد راز دیگری نیز آشکار می‌گردد و آن ذکر سبب این است که چرا سخن عرب در دوره اسلام و ذوق‌های (سخندانان این عصر) نسبت بسخنان «نظم و نثر» روزگار جاهلیت درطبقه برتری قرار دارد چه ما می‌بینیم که شعر حسان بن ثابت و عمر بن ابی ربیعه و حطیئه و جریر و فرزدق و نصیب و غیلان ذی الرمه و احوص و بشار و سخنان گذشتگانی که دردولت امویان صدر دولت عباسیان می‌زیسته‌اند خواه درخطبه‌ها و خوا در نگارش و محاورات باملوک، از لحاظ بلاغت در طبقه بالاتری نسبت به شعار شاعران جاهلیت قرار دارد و بهتر ازشعر نابغه و عنتره وابن کلثوم و زهیر و علقمه بن عبده و طرفه بن عبداست و بر سخنان عصر جاهلیت خواه نثر و خواه محاورات ایشان برتری دارد. وطبع سلیم وذوق درست برای منتقد بصیر در بلاغت بهترین گواه است و سبب این آن است که آنانکه عصراسلام را درک کرده‌اند طبقه عالی سخن رادر قرآن و حدیث شنیده‌اند، سخنانی که بشر از اتیان بمثل آن عاجز مانده است و چون این سخنان بردل آنان نشسته و نفوس ایشان بر اسلوبهای آن‌ها پرورش یافته است طبع‌های ایشان باستقامت گرائیده و ملکات آنان در بلاغت بر ملکات گذشتگانی که در عصر جاهلیت میزیسته و این طبقه سخن را نشینده و بر آن پرورش نیافته‌اند، برتری یافته است از این رو سخنان گویندگان عصر سلامی خواه نظم یا نثر نسبت به آثار عصر جاهلیت از لحاظ دیباچه [۹۲۰]نیکوتر واز نظر رونق صافی تر است و مبنا و اسلوب آن منظم تر ومهارت واستادی سخندانان عصر مزبور مسلم تر است، زیرا آن‌ها از آثاری که در طبقه عالی سخن قرار دارد استفاده کرده‌اند و خواننده ای که در این بحث تأمل کند اگر صاحب ذوق و در بلاغت بصیر باشد، ذوق او دراین داوری بهترین گواه خواهد بود.

از استادمان ابوالقاسم شریف «سید» که در این روزگار قاضی غرناطه است و استاد این صناعت (معانی و بیان و بلاغت) بشمار می‌رود ومعلومات خود را در سبته [۹۲۱]از گروهی استادان که شاگردان شلوبین [۹۲۲]بوده‌اند فرا گرفته است ودرعلوم زبان متبحر می‌باشد و بنهایت مرحله آن نائل آمده است. روزی پرسیدم چرا زبان عرب دوره اسلامی از لحاظ بلاغت در طبقه عالی تری اززبان عرب جاهلیت می‌باشد وی با این که بداوری ذوق خود منکر این پرسش نبود، مدت درازی سکوت کرد و سپس گفت: بخدا نمی‌دانم ؟

گفتم: نکته ای را که من دریافته ام بر تو عرضه می‌کنم، شاید سبب آن در این نکته باشد. آنگاه مطالبی را که در این باره نوشتم [۹۲۳]برای او بیان کردم وی با حالت تحسین آمیزی سکوت کرد سپس بمن گفت:

ای فقیه، سزاست که این سخن را بر زر بنویسند.

و از آن پس مرا در پایه بالاتری می‌نشانید و درمجالس تعلیم (درس) بگفتار من گوش فرا می‌داد و فهم و درایت مرا در علوم تصدیق می‌کرد.

و خدا انسان را بیافرید و او را بیان بیاموخت. [۹۲۴]

[۹۰۹] در نسخه خطی ینی جامع و چاپ‌های مصر و بیروت نیست. [۹۱۰] حبیب بن اوس، ابوتمام. [۹۱۱] کلثوم بن عععمر ملقب به عباس متولد قنسرین ومعاصر هارون الرشید. وی مورد عنایت بر مکیان بوده است. و بسال ۲۰۸ ه (۸۲۴ – ۸۲۳ م) در گذشته است. [۹۱۲] منظور بدیع الزمان همدانی است. [۹۱۳] حکیم الهی عارف به خدا. (از اقرب الموارد) [۹۱۴] ابوالعباس احمد بن شعیب در ادبیات و علوم عقلی و طب شهرت فراوان داشت و در دستگاه دولت مرینی در روزگار سلطان ابوسعید وسلطان ابوالعباس رئیس دیوان رسائل بود و درتونس بسال ۷۴۹ ه (۱۳۴۹-۱۳۴۸) بمرض طاعون در گذشت. [۹۱۵] ابوالفضل یوسف مکنی بابن النحوی در قرن پنجم هجری میزیسته و با غزالی معاصر بوده است. [۹۱۶] لم ا در حین وقفت بالاطلال ما الفرق بین جدیدها و البالی. [۹۱۷] درچاپ «پ» ونسخه خطی «ینی جامع» نیست. [۹۱۸] شاطبی: قاسم بن فیره بن ابوالقاسم خلف بن احمد حافظ ابو محمد رعینی اندلسی معروف به شاطبی مالکی مقری نحوی. بسال ۵۲۸ متولد شد و درسال ۵۹۰ در مصر در گذشت او راست تتمه الحرز من قراء الائمه الکنز. حرز الامانی و وجهه التهانی قصیده مشهور به شاطبیه در قرا آت عقلیه. و غیره (از اسماء المولفین ج ۱ ستون)۸۲۷. [۹۱۹] در چاپ «پ» و نسخه خطی «ینی جامع» نیست. [۹۲۰] دیاچه را درعربی بمعنی اصل فارسی کلمه (دیبا) یا حریر و حله بکار برده و آن را بمجاز بر شعر هم اطلاق کرده‌اند یعنی «حله تنیده زدل بافته زجان» و بمعنی رخساره و چهره و نقش و نگار و آغاز کتاب هم آمده است. [۹۲۱. - Ceuta. [۹۲۲] منظور ابوعلی عمر بن محمد شلوبین یا شلوبینی متوفی بسال ۶۴۵ هـ (۱۲۴۷ – ۱۲۴۸ م) است که از علمای بزرگ ادب و نحو بوده و تألیفات بسیاری داشته است و کلمه شلوبین از ریشه سالربنا (Salorbena) گرفته شده است که بندری درایالت غرناطه (Grenade) می‌باشد. (از حاشیه دسلان ج ۳ ص ۳۹۲). [۹۲۳] در ضمن مذاکره مولف با ابن خطیب در همین فصل ترجمه آن گذشت (رجوع بصفحه ۱۲۲۹ شود.) [۹۲۴] ﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَيَانَ ٤[الرحمن: ۳- ۴]