مقدمه ابن خلدون - جلد دوم

فهرست کتاب

فصل يازدهم: در اينكه برتريي كه شهرهاي كوچك و بزرگ در رفاه مردم و رواج بازارهاي بريكديگر دارند وابسته به كمي يا بسياري عمران و اجتماع شهرهاست

فصل يازدهم: در اينكه برتريي كه شهرهاي كوچك و بزرگ در رفاه مردم و رواج بازارهاي بريكديگر دارند وابسته به كمي يا بسياري عمران و اجتماع شهرهاست

وعلت آن این است که ثابت و دانسته شده است یکفرد بشر بتنهایی بکار نیازمندی‌های خود در امر معاش نمی‌پردازد، بلکه افراد یک اجتماع با یکدیگر همدستی و تعاون می‌کنند تا بتوانند وسایل معاش خود را فراهم سازند و موادی که در پرتو همکاری و تعاون گروهی از مردم بدست می‌آید برای جماعتی چند برابر آن عده کافی خواهد بود و ضروریات آن‌ها را برطرف خواهد کرد. چنانکه در مثل یکفرد بتنهایی مقدار خوراک خود را از گندم فراهم نمی‌سازد، ولی هرگاه برای بدست آوردن آن، شش یا ده تن همکاری کنند. یعنی آهنگر و درود گر برای ساختن ابزار و گاودار برای شخم و دروگر برای درویدن خوشه‌ها و تنی چند برای کارها و ضروریات دیگر کشاورزی همدس شوند، خواه این کارها را میان خود تقسیم کنند و یا بطور جمعی آن‌ها را انجام دهند و با این کار خود مقداری مواد غذایی تولید کنند، آنوقت این مواد غذایی برای گروه‌هایی چندین برابر آنان کافی خواهد بود. بنابر این کارکرد انسانی پس از اجتماع و همدستی زاید بر ضروریات و نیازمندی‌های آن کارگران خواهد بود.

و هر گاه کلیه کارهای ساکنان یک شهر یا قصبه برمقدار ضروریات و نیازمندی‌های آنان تقسیم شود میزان کمتری از آن کارها هم در برابر نیازمندی‌های ایشان کفایت خواهد کرد و کارهای ایشان یکسره نسبت به ضروریات نیازمندی‌های آنان فزونتر خواهد بود و آنوقت مازاد این کارها صرف عادات و کیفیات تجمل خواهی و وسایل رفاه وتوانگری خواهد شد و نیازمندی‌های مردم شهرهای دیگر را هم برطرف خواهند کرد ودیگرن آن‌ها را درمقابل اجناس دیگر یا بهای آن‌ها خواهند گرفت و از این راه بمرحله توانگری خواهند رسید و ما در فصل پنجم در باب پیشه و روزی ثابت کردیم که در آمد و دارایی عبارت از ارزش کارهی انسانی است و از این رو هر گاه کارهای انسانی فزونی یابد بر ارزش آن‌ها هم در میان آنان افزوده می‌شود ودرنتیجه خواهی نخواهی دارایی و در آمد آنان فزونی می‌یابد و این امر موجب رفاه و توانگری آنان می‌شود و بدان منتهی می‌گردد که بتجمل پرستی و عادات و نیازمندی‌های آن روی آورند و در زیبایی و ظرافت مساکن و پوشیدنی‌های خود بکوشند و ظروف واثاث عالی و نیکو فراهم آورند و خدم وحشم و مرکوبهای بهتر آماده سازند و این‌ها همه کارهایی است که به ارزش هایشان طلب می‌شوند و برای ساختن آن‌ها هنرمندان زبردستی بر می‌گزینند و آن گروه بتهیه کردن آن‌ها همت می‌گمارند و در نتیجه بازار کارها و صنایع رواج می‌یابد و دخل و خرج مردم شهر افزونتر می‌شود و پیشه وران و هنرمندانی که این کارها را پیشه خود می‌کنند از راه کارهی خود ثروت بدست می‌آورند و هنگامی که عمران و اجتماع ترقی کند بهمان نسبت بار دیگر کارها فزونی می‌یابد و سپس تجمل خواهی و آسایش طلبی بدنبال بدس آورده‌ها توسعه می‌پذیرد وعادات و رسوم ونیازمندیهای آن افزون می‌گردد و برای بدست آوردن آن‌ها صنایع نوینی ابداع می‌شود و آنگاه ارزش آن‌ها بالا می‌رود و به همین سبب دارائی محصول در شهر برای بار دوم دو برابر می‌شود و بازار کارها بیش از بار نخستین رواج می‌یابد و همچنین در بار دوم و سوم کار رونق می‌گیرد زیرا کلیه آن کارهای زاید بامور تجملی و توانگری اختصاص مییابد، برعکس کارهای اصلی که تنها بامور معاش تعلق می‌گیرد.

پس [۸۳]هر گاه شهری بسبب یکنوع اجتماع و عمران برتری یابد این برتری درنتیجه فزونی بدست آورده‌ها و وسایل رفاه و بعلت عادات و رسوم تجملی خواهد بود که در شهر دیگر یافت نمی‌شود و هر چه عمران آن از شهرهی دیگر بیشتر ووافرتر باشد وضع زندگی مردم آن نیز بهمان نسبت در توانگری وتجمل خواهی از وضع زندگی مردم شهری که از آن فروتر است کاملتر و مرفه تر خواهد بود و این تناسب بر یک شیوه در تمام اصناف نموار خواهد گردید، چنانکه زندگانی قاضی و بازرگان و صنعتگر و بازاری و امیر و شرطی (پاسبان) این شهر با زندگانی همان اصناف در شهر عقب مانده تفاوت خواهد داشت واین حقیقت را می‌توان در مغرب ملاحظه کرد و درمثل وضع فاس را با دیگر شهرهای آن ناحیه، مانند بجابه وتلمسان و سبته سنجید، آنوقت می‌بینیم میان آن‌ها خواه از جهات کلی و خواه در جزئیات تفاوت بسیاری وجود دارد چنانکه زندگانی یک قاضی در فاس مرفه تر از زندگانی یک قاضی در تلمسن است و همچنین هر صنفی را در دو شهر مزبور با یکدیگر مقایسه کنیم می‌بینیم که وضع زندگانی آنان در فاس بهتر از زندگانی همان صنف درتلمسان است و نیز وضع تلمسان با وهران والجزایر و وضع وهران و الجزایر با شهرهای فروتر از آن‌ها برهمین شیوه است تا بدهکده‌های کوهستانی می‌رسیم که کارهایشان تنها منحصر به تهیه ضروریات معاش آنان می‌باشد یا از فراهم آوردن آن هم قاصراند.

و علت آن تفاوت و اختلاف کارها در شهرهای مزبور می‌باشد چنانکه گوئی همه آن‌ها بازارهائی مخصوص کارهاست و خرج در هر بازاری بنسبت خود آن است چنانکه دخل یک قاضی در فاس وهم در تلمسان برابر خرج اوست، ولی در هر جا درآمد و هزینه بیشتر باشد وضع معاش اهالی آن عظیم تر و وسیع تر خواهد بود و در آمد و هزینه در فاس بعلت رواج بازار کارها در آن بیش از دیگر شهرهاست چه احوال تجمل خواهی و ثروت درآن شهر انبوه تر و فزونتر است و بنابر این وضع معاش اهالی آن هم فراوانتر و بیشتر است. آنگاه وضع زندگی اهالی و هران و قسطنطنیه و الجزایر و بیسکره نیز بر همین منوال است تا چنانکه یاد کردیم بشهرهایی می‌رسیم که کارشان برای فراهم آوردن ضروریات زندگانی آنان وافی نیست و چنین نقاطی را نمی‌توان در شمار شهر آورد، چه آن‌ها از قبیل قریه‌ها و دهکده‌های کوهستانی محسوب می‌شوند و به همین سبب مردم اینگونه شهرهای کوچک ضعیف احوال‌اند و تا حدی دچار فقر و بینوایی هستند زیرا کارهایشان در برابر ضروریات زندگانی آنان وافی نیست و مال و ثروتی که برای ثمره دادن بکار می‌اندازند فزونی نمی‌یابد و از این رو و دارایی آنان رشد و توسعه نمی‌یابد و بجز در موارد نادری بینوا و نیازمند می‌باشند. از این رو دارایی آنان رشد و توسعه نمی‌یابد و بجز درموارد نادری بینوا و نیازمند می‌باشند. و این حقیقت را می‌توان حتی در وضع زندگی گدایان و بنیوایان آنان مورد تأمل واندیشه قرار داد، زیرا گدایان فاس از گدایان تلمسان یا وهران مرفه تراند و من در فاس دیدم که گدایان در روزهای قربانی بهای گوشت قربانیرا می‌خواستند و بسیاری از لوازم تجملی ووسایل توانگران مانند گوشت و روغن و ابزار پخت و پز و پوشیدنی‌ها و اثاث زندگی چون غربال و ظروف را در خواست می‌کردند و اگر گدایی در تلمسان یا وهران چنین وسایلی را از مردم بخواهد منکر شمرده می‌شود واو را مورد سرزنش قرار می‌دهند. و در این روزگار درباره آداب و رسوم توانگری و وسایل ناز و نعمت مردم قاهره و مصر اخباری بما می‌رسد که بسیار شگفت آور است، چنانکه بسیاری از بینوایان مغرب بهمین سبب مشتاق منتقل شدن به مصر می‌شوندع چه می‌شوند که وضع رفاه و آسایش مردم در ان کشور از دیگر نواحی بهتر است. و عامه معتقدند علت آن این است که [۸۴]در آن سرزمین ثروت سرشاری وجود دارد و گنجینه‌های فراوانی در دسترس مردم آن کشور است واهالی آن کشور بیش از مردم کلیه شهرها صدقه و ایثار می‌کنند در صورتیکه حقیقت امر چنین نیست بلکه علت و فور نعمت و ثروت در آن سرزمین چنانکه می‌دانیم این است که مصر وقاهره از لحاظ عمران نسبت به این شهرهایی که در دسترس ماست برتری دارند و بدین سبب وسایل رفاه و آسایش در آن کشور توسعه یافته است.

و اما وضع در آمد و هزینه در همه شهرها یکسان است وهر وقت در آمد فزونی یابد هزینه هم بهمان نسبت افزون می‌شود و بالعکس.

وهنگامی که سطح درآمد و هزینه ترقی کند وضع زندگانی مردم هم بهبود می‌یابد و شهر رو بتوسعه می‌رود هر چه درباره اینگونه مسائل میشنوی منکر مشو و آن‌ها را بفزونی عمران و آنچه ازآن پدید می‌آید برگردان وبسنج همچون: محصولها و دارایی‌هایی که بسبب آن‌ها بخشش و ایثار برای جویندگان آن آسان می‌شود. اینگونه نتایج عمران در بهبود زندگانی مردم و توسعه شهرها تأثیرات شگرف دارد.

نظیر این وضع را می‌توان از حیوانات (غیراهلی) در خانه‌های یک شهر دریافت که چگونه از لحاظ دور شدن از این خانه یا نزدیک شدن بخانه دیگری متفاوتند زیرا در حیاط و پیرامون خانه‌های توانگران و خداوندان نعمت که سفره‌های رنگارنگ دارند بعلت ریختن دانه‌ها و پس مانده‌های سفره انواع جانوران از قبیل دسته‌های مورچه ودیگر حشرات گرد می‌آیند. [و در زیر زمین آن‌ها موش‌های فراوان خانه می‌کنند و گربه‌ها بدانها پناه می‌برند] [۸۵]و بر فراز آن‌ها دسته‌های پرندگان پرواز می‌کنند تا آنکه از دانه‌ها و خرده فضولات آن‌ها بهره مند شوند و خود را از گرسنگی و تشنگی برهانند، ولی در پیرامون خانه‌های بینوایان و فقیران که از لحاظ روزی در مضیقه هستند هیچ جانوری گرد نمی‌آید و در فضای آن‌ها هیچگونه پرنده ای پرواز نمی‌کند و بزوایای مساکن ایشان نه موش و نه گربه ای پناه می‌آورد چنانکه شاعر گوید:

پرندگان بجایی فرود میآیند که در آنجا دانه ریخته باشد، آن‌ها بخانه‌های بخشندگان می‌آیند. [۸۶]

پس در اسرار خدای تعالی بیندیش و گروه‌های مردم را با دسته‌های جانوران و خرده ریزه‌های سفره‌ها را با مازاد روزی و ثروت مقایسه کن که چگونه بخشش آن بر کسانیکه قصد بذل وجود داشته باشند آسان می‌شودع زیرا اغلب بی‌نیاز هستند و از آنچه بدیگران می‌بخشد در دسترس آنان بحد وفور یافت می‌شودع و باید دانست که وسعت و رفاه احوال و فزونی ناز و نعمت در اجتماع بفراوانی آن‌ها وابستگی دارد و خدا از جهانیان بی‌نیاز است. [۸۷]

[۸۳] عبارت در بیشتر نسخه‌های دسترس مامغشوش است. [۸۴] مردم آن سرزمین نسبت بیکدیگر ایثار فراوان می‌کنند یا گنجینه‌های بسیار در دسترس آنان قرار دارد: (اضافه چاپ‌های مصر و بیروت) [۸۵] قسمت داخل کروشه د رچاپهای مصر و بیروت نیست. [۸۶] مضمون شعر سعدی است که گوید:
مرغ جایی رود که چینه بود
نه بجایی رود که هچی نبود
[۸۷] ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٧[آل عمران: ۹۷] و در چاپ‌های مصر و بیروت پایان فصل چنین است: «و خدا سبحانه و تعالی داناتر است واو از جهانیان بی‌نیاز است» صورت متن از (پ) و (ینی) است.